انجینیرشیر”آهنگر”

ضرورت اتحاد چپ

قسمت ششم

دستاوردهای جنبش چپ در دوران جنگ مقاومت ضد شوروی:

 –  درساحۀ تشکیلات:

تکامل جنبش ازحالت محفلی به تشکل های عالی تر سازمانی.

جنبش چپ علی رغم این که قادر نشد در مبرم ترین شرایط مبارزه سازمان واحدی را متشکل سازد، ولی ایجاد سازمان های چندگانه نیز گام بزرگی بود که از سطح کارمحفلی به پیش برداشته شد. نهادهائی که در خارج کشور به وجود آمدند نیز از دستآوردهای جنبش چپ به حساب می آیند. همچنان ایجاد جبهات سیاسی– نظامی مانند “جبهۀ متحدملی”، “جبهۀ مبارزین مجاهد”، “شورای جانبازان” وغیره نیز از دستآوردهای تشکیلاتی جنبش چپ است که توانست مدت مدیدی را در همسوئی و همسنگری در سنگرهای داغ با نیروهای اجتماعی دیگر بگذراند. ترکیب این جبهات، علیرغم کمبودهای شان، نمونه ای از دموکراسی است که درآن کمونیست ها و مذهبیون غیروابسته با حفظ هویت و تشکیلات  شان، و نمایندگان سایر طبقات، کنارهم و با اطمینان کامل، با پذیرش و تطبیق پلاتفرم مشترک، زیرشعار آزادی ملی، دموکراسی وعدالت اجتماعی زیست و مبارزه کردند.

ویژگی دیگر تشکیلاتی جنبش چپ دراین دوره این است که علی رغم این که سازمان ها و احزاب دست راستی یکی پی دیگری در خارج کشور و به کمک و دستور اجانب، و درخدمت امیال شوم آن ها، شکل می گرفت، جنبش چپ کشور در داخل و در قلب مردم خود سازمان ها و تشکلات رزمندۀ خود را سازماندهی کرد؛ و تا آن جا که من می دانم به هیچ نیرو ویا کشور اجنبی وابسته نبود.

 در ساحۀ نظامی نیز رزمندگان چپ، دلیرانه جنگیدند وهم اکنون هم درمحلاتی که حضور نظامی داشتند، مردم از حماسه های شان یاد می کنند. دراین ساحه، علیرغم نابرابری مطلق قوا، جنبش چپ دستاوردها و تجارب ارزشمندی دارد. ارزیابی کامل دست آوردها وشکست های نظامی، حضور جمعی ازصاحب نظران حاضر درمعرکه را می طلبد.

 – درساحۀ سیاسی: در دورانی که وابستگی به اجانب و وطنفروشی توسط خود فروختگان خلقی – پرچمی  و دهاره های اخوانی به اوج خود رسیده بود، واین قباحت می رفت تا قُبح خود را از دست بدهد. راهیان جنبش چپ، درفش “مشی مستقل ملی” را برافراشتند وبا شعار اتکاء به خود  و “مرد سلاح خود را ازنامرد می گیرد” به میدان شتافتند و بر هرگونه وابستگی و عامل بیگانه شدن مُهر بطلان زدند. رسالت دفاع از ویژگی تاریخی مردم افغانستان را، که هرگز تسلط غیر نپذیرفته اند، فقط جنبش چپ به دوش کشید. چه، جناح های دیگر، با آن که در رویاروئی همدیگر قرار می گرفتند، ولی هرکدام زنجیر وابستگی نوعی از اجانب را به گردن حمل می کردند و توسط بیگانگان مغرض تغذیه و تأمین می شدند. استقلال وعدم وابستگی افتخاری است که دراین دوره از مبارزات خونین و دشوارگذر، در بین کلیۀ نیروهای سیاسی، فقط جنبش چپ مستحق وشایستۀ آن است.

دومین امتیاز سیاسی جنبش چپ دراین مقطع، درپهلوی آزادی خواهی، طرح و دفاع از دموکراسی به عنوان روش جست و جوی راه حل ها است. که هم حاکمیت خلق و پرچم، وهم اپوزسیون مسلح اخوان، وهم حامیان امپریالیست شان به شدت آن را زیر پا گذاشتند. جنبش چپ توانست با حوصله مندی زیاد و تحمل رنج ها، این روش را در جائی که حضور داشت به کار ببندد ونطفه هائی از آن را در مناسبات مردم زرع کند و…

از درازای سخن بکاهیم، هدف از گرفتن این قطرات از دریای مبارزات این است که ما نکاتی را از آن به عنوان جانمایۀ کار بعدی برگزینیم و از تکرار اشتباه بپرهیزیم.

– اولین نکتۀ که در همه دوره های مبارزاتی به چشم می خورد، این است که درجامعۀ ما مناسبات عقبماندۀ فئودالی – قبیله ای،  با استفاده از روحانیت ارتجاعی و به کارگیری سلاح دین، همیشه در تقابل پیشرفت جامعه و نیروهای پیشرو آن قرار گرفته وآن را سرکوب کرده است.

– دومین نکتۀ که باید به آن توجه کرد، دست درازی اجانب مداخله گر و استعمارگر در کشورما است. نیروهای استعمارگر ومداخله گر، همیشه به کشورما چشم داشته و برای تأمین منافع شان دسته ها و گروه هائی را از حاکمیت ها و اقشار عقبماندۀ جامعه با خود همراه ساخته و توسط آن ها جلو هرگونه مبارزۀ آزادی خواهانه و دموکراتیک را گرفته وآن را سرکوب کرده اند؛ وخود باعث غارت ومانع تکامل جامعۀ ما شدند. این دوعامل تاهم اکنون کماکان درکشورما بیداد می کنند و مبارزات گذشتۀ مردم ما، علیرغم جانفشانی ها و قربانی دادن های پیشتازان شان، نتوانسته این دوسد را از پیش روی تکامل جامعه بردارد. مبارزان امروز، اگر مبارزه با این دو عامل را هدف خود قرار ندهند، اولاً راه به جائی نخواهند برد، و دوماً گسستگی را درسلسلۀ تکامل جامعه تحمیل می کنند، که درتداوم کار زیانباراست. لذا هدف اولیۀ هرگونه مبارزه باید:

مبارزه با ارتجاع و استعمار و به زبان امروزی، مبارزه با امپریالیسم و ارتجاع قرار بگیرد. یعنی این که ما باید هرگونه تجاوز به کشور خود را محکوم کنیم و برای طرد تجاوز و دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشورخود، کلیۀ نیروهای وطنپرست را صف آرائی، بسیج و به مبارزه بکشیم. در پهلوی آن، مبارزه با ارتجاع وعقبماندگی و ریشه کن کردن مناسبات فئودالی – قبیله ای جامعه و جایگزین کردن یک نظام دموکراتیک واقعی مبتنی بر اراده ونفع اکثریت مردم، نیز باید در صدر برنامۀ کاری مبارزین، و به ویژه جنبش چپ، قرار بگیرد. این دو هدف مضمون عمدۀ مبارزۀ کنونی است که ما را در رسیدن به عدالت اجتماعی و آزادی انسان از هرگونه قید وبند استعمار و استثمار کمک خواهد کرد.

به علاوۀ مبارزات مردمی، که در تاریخ از آن نام بردیم، طی همین حدود سه دهۀ اخیر، کشور ما عرصۀ تطبیق سیاست ها، ایدئولوژی ها و جولانگاه خشونت بار نیروها و نهادهای در قدرت و مدعی قدرت طبقات مختلف اجتماعی وابسته به اجانب بوده است. شاخص اصلی این دوران، ورشکستگی بی مانند و عمیق نهادهای ایدئولوژیک، سیاسی، ساختاری و اخلاقی تمام این نیروها است. این ها ثابت کردند که درعقب گرائی و ضدیت با مردم، سرشت واحدی دارند، و رقابت و تضاد شان انعکاسی از منافع آنی جناح های امپریالیستی و ارتجاعی جهانی است که تار ارادۀ این عاملان را در دست دارند. و همه شاهدیم که کشور ما را به ویرانه بدل کردند و بیش از یک ونیم ملیون انسان آن را به خون کشیدند.

بناءً هیچ یک از نهادها وشخصیت هائی که عامل این وضع تشخیص می شوند و دست شان به خون مردم آلوده است، نمی توانند درصف مبارزان راه آزادی و دموکراسی واقعی جائی داشته باشند. البته صفوف نا آگاه شان به شرط انتقاد، افشاء، نفی کامل و صادقانۀ بنیادی نهادها، ایدئولوژی ها، سیاست ها و روابط گذشتۀ شان، و جبران گذشته درعمل صادقانه به نفع مردم، می توانند در صفوف مبارزین جای شایستۀ شان را احراز کنند.

تحلیل مفصل اوضاع جاری از حیطۀ کار و وظیفۀ امروزی من بیرون است و فقط به خاطر حفظ دیالکتیک مسئله، اشارتی به آن می کنم:

امپریالیسم امریکا که از سه دهه بدینسو در امورافغانستان مداخله می کند، واین مداخله دراکتبر ۲۰۰۱ م با تجاوز مسلحانۀ ارتش امریکا به کشور ما به نقطه اوج خود رسیده است، هم اکنون در بحرانی که خود به وجود آورندۀ آن است، گیر کرده است. دراین که امپریالیسم چه اهداف ستراتیژیکی دراین تجاوز دنبال می کند، من بارها در صحبت ها و نوشته هایم آن را بیان کرده ام وحال نمی خواهم تکرارش کنم. اثر ارزشمند رفیق دانشمند ما، دکتور روستائی هم آن اهداف را مستند توضیح داده است. ولی امریکا در رسیدن به این اهداف، که داغ نگهداشتن مسایل سیاسی – نظامی منطقه، جهت فروش اسلحه، تبدیل افغانستان به یک پایگاه نظامی ستراتیژیک و کشیدن پایپ لین نفت وگاز از بحیرۀ کسپین و از طریق افغانستان به بحرهند در محور این اهداف است، با یک تناقض عمیق روبرو است. از یک سو برای فریب ذهنیت عامۀ جهان و توجیه تجاوزش، خود را صادر کنندۀ دموکراسی و مجری بازسازی افغانستان وانمود می کند. واما دراین رابطه به مبرم ترین نیاز مردم هم پاسخ داده نشده و ملیون ها انسان، از آب آشامیدنی، برق، ضرورت های اولیه و سرپناه محروم هستند و ملیاردها دلار به اصطلاح کمکی هم به مصرف امور نظامی وبه جیب حاکمان وابسته، جنگسالاران و اقشار و گروه های طفیلی رفته است. ازسوی دیگر جهت تأمین اهداف نفتی – نظامی اش به شدیدترین، و خشن ترین، ضد دموکرات ترین و عقبمانده ترین نیروهای فوندامنتالیستی تروریستی، مانند الیانس شمال و باند مختلط کرزی  تکیه می کند.

ادامه دارد