عزت آهنگر

سیاه روز ششم جدی

روزی که سرنوشت من و همگنان من
در ابری از تجاوز  تانک و بم و تفنگ
تبعید میشود
روزی که خرس های سپید ستم و جنگ
بر آشیانۀ دل و احساس میهنم
با خصلت درندگی در خون خلقها
 تجدید میشود
ناقوس جنگ بر فراز و فرود
دژکهن، ام البلاد دهر
پهن دشت و کوچه های هری
 آسمایی و شیردروازه
زابلستان  وکندها را
در قلب پرتپش آسیا
با نقض حق و حرمت آزادی بشر
 بر آسمان میهن و فرهنگ این دیار
 تهدید میشود
محصول پرشقاوت این خدعه و جفنگ
باز هم شبی سیاه و ستمبار
به میهنم تکرار میشود
باز این اسارت و غم
و این ماجرای دون تلمبار می‌شود
نیم قرن آزگار
باز نقش دشمنان ستم پیشۀ زمان
بر سرنوشت خلق ستمدیده
بار بار مکار میشود
آزادی و رهایی ما زیر سم دهر
با قاتلان برده و مرموز شب پرست
اهدابه حکم بانی خونخوار می‌شود
ابر سیاست و هوس راه ابریشم
چشم طمع به قلۀ پامیر مردخیز
خوی خباثت دو ابر جانی زمان
بر دوش ملتی به جهان بار میشود
بشکسته اند غرور و قوام حضور خلق
در قهقرای فقر و جهالت
به کشت بنگ
این تخمه ی نهنگ
پدیدار میشود
با بحر پر ز حادثه و ظلمت و تفنگ
در ساحل محبت و احساس نسل نو
توفان بی عطوفت و تبعیض خشم و جهل
مملو ز  رسم و دین 
آتشفشان قدرت سرمایه پر زکین
زخمی و قاهرانه و دهار میشود!
گنج عظیم و قامت افراشته ی بلند،
ویرانه ی تباه پر از مار میشود.
این ننگ بردگی تکرار میشود

سحرگاه امروز
۲۷ دسامبر ۲۰۲۲