انجینیرشیر”آهنگر”

حمید ترین یاری مهربان و مبارزی سرسخت بود

با تب و درد و سرفۀ پیامد سرماخوردگی  در جدل بودم که زنگ تلفن خانه به صدا درآمد. گوشی را برداشتم صدائی با ناله وگریه برایم گفت “کاکا جان برایت تسلیت می گویم، پدرم فوت کرد”. چون صدا را شناخته بودم پرسیدم فواد جان چی میگی، چنین چیزی چطور ممکن است؟ او دیروز سرحال و توانمند با ما خداحافظی کرد که نزد تو میآید و برای چندروزی می ماند، و…

من بیشتر از این نتوانستم حرف بزنم و گلویم را بغض گرفته بود؛ آخر، او خبرمرگ ناگهانی مدیرصاحب “حمید ترین”، دوست ارجمند، یار و رفیق وفادارمن، و انسان باوقار ومهربانی را می داد که دراین زمانۀ بی مقدار یا نمی توان ویا به مشکل می توان مثالش را یافت. این خبرناگوار همراه با اثرات بیماری خودم مرا چنان درخود پیچید که خواب وخوراک را ازمن گرفت. نمی خواستم بپذیرم که چنین اتفاق بدی رخ داده است؛ ولی چه می توان کرد این اتفاق مستقل از ارادۀ ما رخ داده بود و مدیرصاحب یا همان “ت. حمید” مصاحبه کنندۀ پرسشگر و نویسندۀ برخی مطالب سایت “افراشته” دیگر از نظر فزیکی درمیان ما نیست.

پس از ساعتی که آرامش نسبی یافتم به پسرش فواد “ترین” زنگ زدم و علت وچگونگی این مرگ نابه هنگام را جویا شدم. دکتورموظف علت مرگ  را لخته شدن خون درشش تشخیص نموده است که مانع حرکت جریان خون گشته و عامل مرگ فوری شده است.

به این ترتیب انسان آزاده، مردم دوست، وطنپرست و مبارزی را از دست دادیم که داغش برای همیشه در دل دوستانش باقی است.

زنده یاد “حمید ترین” که از دامن فقر برخاسته بود، از آوان جوانی برای مبارزه با فقر و استبداد کمر به مبارزه بست. او در دهۀ چهل شمسی به صف مبارزان جنبش دموکراتیک نوین پیوست و صادقانه دراین جمع برضد استبداد ونابرابری های اجتماعی مبارزه کرد و هرآنچه درتوان داشت دراین راه به کارگرفت. با به قدرت رسیدن دهارۀ وطنفروش و انسان کش خلقی – پرچمی، به جرم دگراندیش بودنش مورد تعقیب قرارگرفته ومجبور به ترک وطن شد. حمید “ترین” همین که درآلمان استقرار یافت با پیوند خوردن دوباره به مبارزان همفکرش به راه مبارزاتی اش ادامه داد. او درتمام اشکال مبارزۀ ممکن درمحل بود وباش خود پیگیرانه شرکت می کرد و درمتن این مبارزات از منحرفین و فرصت طلبان نه تنها به شدت فاصله می گرفت، بلکه علیه آن ها نیز می رزمید، که برجسته ترین آن دربرخورد با آنهائی بود که تجاوز امپریالیست های غرب به رهبری امپریالیسم امریکا درافغانستان را کمک “جامعۀ جهانی”خوانده و می گفتند امریکا و متحدانش افغانستان را بازسازی می کنند و رژیمی دموکراتیک درآن برسرکار می آورند و …

حمید “ترین”(مدیرصحب) و یارانش که شناخت کاملی از امپریالیسم و ماهیت استعمارگرانه اش داشتند، درتقابل این تفکر خیالبافانه و شوم قرارگرفته و گفتند “هرگز چنین اتفاقی نمی افتد و امپریالیست ها به افغانستان تجاوز دستجمعی کرده اند ونتیجۀ این تجاوز وحشیانه چیزی جز استعمار، ویرانی ملک و بربادی ملت ما نیست”. او دراین مقطع و در تحقق مستندتر و بهتر این تفکرش، درپهلوی تبادل نظرهمیشگی با ما، کتاب “افغانستان الگوی دموکراسی امریکائی …” نگارش مرا بارها می خواند و درهربحثی استدلالی ازآن را به کارمی گرفت. سرانجام به چشم سر تحقق برداشت و مسایل مطروحۀ خود ویارانش را دید و آنچنان که آن ها می گفتند امریکا ومتحدانش کشورما را مستعمرۀ خود ساخته و بعد از بیست سال آن را به گدی های مزدور، خونریز و وحشی و تاریخزدۀ شان به نام طالبان تحویل دادند.

از نظر شخصیتی حمید “ترین”(مدیرصاحب) را می توان انسانی ویژه دانست که نمونه اش کم پیدا است. دربرخورد با دیگران جز مهربانی و ادب چیز دیگری از او سرنمی زد، محبتش بی پایان و احترامش به دیگران بی حد بود. هرکسی که حتی یک بار با او دیداری داشته، نمی تواند هم اکنون با فقدان این بزرگوار اندوهگین نشود.

اوانسانی بی نهایت مردم دوست بود و از رنج های وارده برمردم رنج می کشید و برای یافتن راه حل آن همیشه با دوستانش دربحث و گفتگو بسر می برد. هرخبری را که درارتباط مسایل اجتماعی می شنید ویا می خواند، آن را با ما مطرح می کرد تا به قول خودش جوانب مختلف مسئله برایش روشن شود. هر روز ساعت ده صبح به تلفن خانۀ ما زنگ می زد و دقایقی را با پرسش و پاسخ روی مسایلی که دربیست وچهار ساعت گذشته شنیده ویاخوانده بود، با من صرف می کرد. اگر مطلبی را هم که در تلفن نمی شد بیان کند، در دیدار هفته ای سه جانبۀ مان حتماً آن را به بحث می گذاشت و خواستار پاسخ بود. گاهی هم بحث طولانی و آواز ما بلند می شد، اما او پدرگونه و با همان مهربانی ویژه اش به صحبت ادامه می داد تا بحث به نتیجه برسد.  

درچگونگی نگارش و نشر مقالات در سایت”افراشته” برساده نویسی و عامه فهم بودن مطالب و نوشتارها تأکید می کرد و می گفت باید افکار وایده های سالم را مردم بفهمند؛ از به کاربرد کلمات ثقیل و اصطلاحات خارجی خوشش نمی آمد و می گفت نویسنده با ترجمۀ عامه فهم زبان خودما آن را به کاربگیرد تا مردم آن مطلب را به درستی بفهمند. و…

سخن کوتاه اینک ما یک انسان مردم دوست، وطنپرست، وفادار ومتعهد، پیگیر، خودگذر و مبارز، یار دیرینه و استوار، رفیق مهربان، همصحبت وهمراه مان را ازدست دادیم که نبودش برما دردناک و اندوهگین و غیر قابل جبران است. فقط با تداوم راهش می توان تفکر ونامش را زنده نگه داشت وتعهد می کنیم که آن راه را استوار ادامه می دهیم. او به سایت “افراشته” علاقۀ مفرط داشت و خط مشی و سبک کارش را مطلوب خود و مفید به جامعه می دانست. اوتداوم کار این سایت را یکی از نیازها و اولویت های مبارزاتی دراین مقطع می شمرد و گردانندگان این سایت را تشویق وتمجید می کرد. ما دربرآوردن این خواست او و نیاز و الویت مبارزاتی این مقطع تاریخ سعی و کوشش نهائی مان را خواهیم کرد و درهر حرکت خود یاد یارمان حمید ترین(مدیرصاحب) را با خود خواهیم داشت و او و همفکران ناشادش  را با ادامۀ راه شان جاودانه خواهیم ساخت.

دراخیروظیفه دارم تا پیام تسلیت تمام اعضای خانواده ام را، که تک تک شان دراین غم شریک وماتمدارهستند، به وابستگان و دوستان مدیر صاحب برسانم.