افراشته

هفتم اکتوبر، روز ماتمی که ادامه دارد

استعمار دررابطه با کشورهائی که قصد تجاوزنظامی به آن ها را داشته باشد، بسان مار دربرابر صید عمل می کند. زمانی که صید را تشخیص نمود، به انواع واقسام ذرایع همزمان با نزدیک شدن به آن، به تضعیفش می پردازد. این شیوۀ “افسون” که به “بلعیدن” می انجامد، ممکن سال ها را دربرگیرد، ولی امپریالیسم برای آن دقیقاً برنامه ریزی می نماید، وهرمرحلۀ آن را با خصوصیات و الزامات آن محاسبه می نماید. این درست چیزی است که درمورد کشورما، افغانستان، انجام داده است.

امپریالیسم امریکا علاوه برآنکه می خواست پای رقیب امپریالیستی اش درافغانستان گیرکند، ومانند خود امریکا در ویتنام، تدریجاً درباطلاقِ فرورود، درعین حال به تضعیف کشور وملت ما توجه داشت. یکی از متبارزترین نمونه های آن قلع وقمع روشنفکران سرَه و دست اول کشور بود، تا ملت ما را از وجود فرزندان خبیر و راهگشای شان محروم سازند؛ که چنین جنایت قبیح ونابخشودنی را هردوتجاوزگر رقیب با کشتار ویا زایل ساختن روشنفکران انجام دادند. نتایج آن همه توطئه و کشتار، وضع اسفبار امروزی است(حاکمیت وحشیانه ترین نظام انفجار وانتحار و عقبگرائی طالبی)، که امپریالیسم غرب به سردمداری امپریالیسم امریکا واقعاً برای آن کارکرد تا ملت ما را، که خود را ازشر دیو استعمارروس رهانیده بود، بسان مار افعی می بلعید ونمی گذاشت که با رهبری سالم و خودآگاهیی که به قدرت اراده ومقاومت حماسی خود رسیده بود، الهامی شود برای مردمان زیرنفوذ استعماری غرب.

همه دیدیم که امپریالیسم امریکا ومتحدانش، که مدعیان قدرت “متمدن” و “دنیای آزاد” و اولین ویگانه علمدار “ارزش” های آن هستند، عمدتاً برعقبمانده ترین، جاهل ترین، سفاک ترین ونا انسان ترین نیروهای موجود درجامعۀ ما (انواع واقسام مرتجعین اخوانی وشبه اخوانی و طالبی) سرمایه گذاری سیاسی نموده، آن ها را تبلیغ، پشتیبانی وتمویل نمودند وهنوز هم می نمایند. درست به این دلیل بود که توانستند همه اهداف وبرنامه های تخریبی، کشتاری ودریک کلام بربریت خود را، که گویا به “شأن تمدن” بورژوازی واخلاق عوامفریب وظاهراً بشری آن سازگارنبود، ولی نتایج آن را شدیداً خواهان بودند، به وسیلۀ همان عناصربنیادگرا و وحشی به پیش بردند، که البته همکاری نوکران دیگرشان درارتجاع منطقه (عربستان، پاکستان، ایران و… ) دربسررساندن آن اهداف شوم ضروری بود.

یکی از اهداف تخریب شهر و ده کشور، تخریب همه زیربناهای اقتصادی کشور(ویا آنچه ازآن بجا مانده بود)، به فقرکشاندن مفرط مردم جهت به اصطلاح دستبین  ساختن آن ها، ومصاب نمودن شان به امراض مختلف جسمی، روانی و اجتماعی بود، که تدریجاً به عملی نمودن آن ها اقدام نمودند.

همان بود که به تعقیب سقوط دم و دستگاه نوکران “خلقی ـ پرچمی” سوسیال امپریالیسم شوروی درافغانستان و تحمیل “مقاومت رسمی” زمان مقابله با سوسیال امپریالیسم (احزاب وتنظیم های اسلامی) برگردۀ مردما، با راه انداختن “سگ جنگی” های پلان شده(جنگ های جهادی ها)، پایتخت کشور را “دارالحرب” اعلان نمودند، و هرگونه جنایت، چپاول، تجاوز، شکنجه های حیوانی و کشتارهای قرون وسطائی را درآن آزاد گذاشتند، که البته به جان هم انداختن ملیت های کشور به صورت هدفمند، محورچنین جنایات طراحی شده بود. ساختن و آوردن طالبان به بازوی اردوی پاکستان به قندهار وبعد درسرتا سرکشور(دوراول)، بخش مکمل این توطئه بود. همۀ آن اقدامات استعماری که توسط نوکران وحشی و بی مقدارامپریالیسم غرب صورت گرفت، درست برای همین بود که افغانستان را واقعاً به یک کشور بی کس و بی در و دروازه مبدل نموده، و خود مستقیماً هرگونه مانورسیاسی و نظامی را به میل خود درمنطقه انجام دهند وبه چپاول وکشتار سیستماتیک درافغانستان آغاز نمایند.

 برای آغاز چنان دوری از سیاست های استعماری، بایست بهانه ای برای تجاوز نظامی امریکا درافغانستان دردست می بود، تا ذهنیت عامۀ شرطی شده، بیخبر و خوشباور”جهان آزاد” آن را پذیرا گشته، و ازآن به نحوی ازانحاء پشتیبانی نماید؛ که چنین بهانه ای دراولین سال سدۀ بیست ویک، یعنی در١١ سپتامبر٢٠٠١م توسط امپریالیسم امریکا وشرکاء، بخصوص صهیونیسم، بدست آمد وتا امروز همان جعلیات و لاطایلات را به خورد مردمان بیخبرمی دهند.

امپریالیسم امریکا با سرهم بندی توطئۀ حمله بر”برج های دوگانۀ نیویارک” درحقیقت اولین قدم را درجهت اجرائی تجاوز نظامی به کشورما واشغال آن برداشت. امروز بعد ازگذشت بیش از دو دهه ، با ارائۀ اسناد وشواهد علمی توسط دانشمندان ومتخصصان بزرگ دنیا، به اثبات رسیده که سوختن وانهدام “برج های دوگانۀ نیویارک”، نه صرفاً دراثرتصادم دوطیارۀ مسافربری صورت نگرفت، بلکه علت اصلی سوختن کامل وانهدام آن ها، تعبیۀ مواد منفلقه ازقبل دربنیادهای اصلی آن ساختمان ها بوده است…  توخود حدیث مفصل بخوان ازاین مجمل!

به این ترتیب، امپریالیسم امریکا آن حادثۀ خود ساخته را بهانه قرارداده وآن را با جنایات شبکۀ بنیادگرای خودساختۀ خود (القاعده) ارتباط داده وبا بهانه گیری حضور بن لادن درافغانستان دردوستی ومعاشرت با طالبان وحشی ساخت خود امریکا  و ارتجاع منطقه، طرح دیرین وکاملاً محاسبه شدۀ خود را که تجاوزنظامی به افغانستان، اشغال آن، قتل مردم بی گناه آن، تخریب ارزش های معنوی و تاریخی آن، وچپاول منابع طبیعی آن بوده است، به همکاری نوکران سگ صفت بومی خود(باندهای جهادی زیرنام ائتلاف شمال)، به اجراء درآورد.

امپریالیست ها درطول بیست سال وبا تکیه برستون پنجم خود که متشکل ازهمه جانیان نظام های حال و ماضی افغانستان بود، دریک اتحاد نامقدس استعماری چهل وچند کشوری، کشورما را به مستعمرۀ جمعی خود مبدل نموده ومردم ما را اضافه برفقر و اضرار ناشی ازجنگ چند دهه، به امراض ومصیبت ها ی تازه ئی که تا آندم ازآن ها درامان بودند، مصاب ساختند.

پس تجاوزنظامی سرهم بندی شدۀ امریکا به افغانستان که به تاریخ ٧ اکتوبر٢٠٠١م با یورش “انتقام گیرانه” آغازگردید، آغازطرح استعماریی بود که از دهه ها امپریالیسم امریکا برای تطبیق آن روزشماری می کرد.

تعویض دلقک های دست نشاندۀ استعمار زیرعنوان مسخرۀ “رئیس جمهور” و امضای “موافقتنامۀ امنیتی” با امپریالیسم امریکا، درحقیقت امضای سند فروش دائمی کشور، سند مستعمره ساختن رسمی کشور و اینک امضای موافقت نامۀ دوحه و آوردن دوبارۀ همان طالبان وحشی همه وهمه ثبوت به بردگی واداشتن کامل مردم افغانستان دربرابرامپریالیسم به سرکردگی امپریالیسم امریکا می باشد.

 هم اکنون که طالبان مزدور وحشی وخونخوار وهمسانان تروریست شان متحداً برهمه ارزش های متمدن جامعه مهر رد می زنند و با کشتار بی گناهان دریای خون جاری ساخته اند، بادرد واندوه مردم ما با پراکندگی و عدم سازماندهی و مسموم ساختن افکار توسط امپریالیست ها و نیروهای مزدورشان، زیر نام قومیت و مذهب، به شکار بی پناهی درمحاصرۀ کفتاران درنده شباهت دارند که هر کفتاری می تواند ازآن دندان بگیرد.

دراین حال فقط با تنویرافکار و توضیح عمق توطئه ها و بسیج همگانی توده ها علیه آن، درجریان یک مبارزۀ اصولی ملی ـ انقلابی و ایجاد  یک ستاد رزمندۀ پیشتاز و انقلابی خود گذر در رهبری آن ممکن است این همه جراثیم خبیثه را از پیکرملت ما محونمود، وبه آن سلامتی وبقاء واقعی را به ارمغان آورد. هرفرزند راستین این ملت که به چنین مبارزۀ باوردارد، به دیگران نگوید که تو چنین وچنان کن. خودش صادقانه بگوید چه می تواند بکند و چگونه از من خود، ازعلایق قومی، محلی، محفلی و… خود می گذرد و درحد توانش به کار جمعی تن می دهد(آری بگوید وعمل کند)، تا باجمع شدن چنین قطرات پاکیزه از انحرافات معمول، به دریای خروشان مبارزۀ اصولی و رهائی بخش برسیم.