انجینیرشیر”آهنگر”

تضاد به زبان ساده

قسمت دهم

پیوسته به گذشته

نوع دیگر یك جانبه نگری این است كه عده ای با بدست آوردن چند میل تفنگ، و درنهایت با آزاد ساختن یك قریه یا یك ولسوالی، گمان می كنند كه كل كشور را فتح كرده اند و به حاكمیت سرتاسری رسیده اند. این جا است كه مست از “جرعۀ” پیروزی، اطراف خود را نمی بینند. مناسبات شان با نیروهای اجتماعی، سیاسی و نظامی دیگر مخدوش می شود و آن چه را باید مراعات كنند، نمی كنند. این ها نیروهای دیگری را فقط در محل خود، كه احیاناً ضعیف هستند، می بینند، ولی با ریشه های اجتماعی شان، با سازماندهی مسلح سرتاسری شان در كشور، و با پشتوانه های خارجی شان در نظر نمی گیرند. این جا است كه هوای خلع سلاح آن گروه و یا اخراج گروه دیگر از محل ومنطقۀ همجوار، و یا احیاناً پیاده كردن طرح های بلند بالای پیش از وقت و… به سرشان می زند. این جا است كه از یك جانبه نگری فاجعه برمی خیزد، جنگ به چند جناح آغازمی شود. كشتار، ویرانی و دربدری و… محصول آن است؛ و سرانجام نیروئی كه نمی تواند درهمچو جنگی خود را تأمین كند، روشنفكر است، كه باید یا منطقه را ترك كند ویا احیاناً به تسلیم طلبی درغلتد.

رفقای ما باید بكوشند كه دچارهمچو لغزش های خطرناك نشوند و اجازه ندهند هوی وهوس روشنفكرانۀ عده ای، تمام زحمات و رنج های ما را برباد دهد و رفقای پاكباز و جانباز ما را شكار دشمنان رنگارنگ بسازد. اخوانی ها و نیروهای ارتجاعی در درون جبهات، و روس ها وخلقی – پرچمی ها از بیرون می كوشند كه چنین وقایعی را دامن بزنند، و هدف مشترك شان زدن و طرد نیروهای انقلابی ازجبهات و از بین مردم است.

ما باید تمام این قضایا را همه جانبه در نظر بگیریم و متناسب با طرح های تدوین شده، از اشكال متناسب كاراستفاده كنیم. كار انقلاب، كار عجله نیست كه ظرف مدت كوتاهی آدم بتواند تمام اهداف انقلابی اش را پیاده كند. راه انقلاب طولانی و مشكلات سد راهش هم فراوان است. حوصله مندی، همه جانبه نگری، اصولیت و هُنرمندی در تحقق اشكال كار و… ما را به اهداف مان نزدیك می سازد كه باید به آن چسبید.

ما تحلیل های دقیق روشن درنوشته های مختلف سیاسی، نظامی در جبهات گوناگون، و نحوۀ برخورد با هریك، و اشكال مختلف كار نظامی،‌ سیاسی و فرهنگی – آموزشی داریم. رفقا باید متناسب با آن ها عمل كنند و با مطالعۀ بیشتر دیالكتیك، منطبق با شرایط عینی جامعه، آن ها را غنا بخشند وقدم به قدم به پرابلم های جدید، راه حل های جدید ارائه كنند.

من تكرار می كنم با انبارهای اسلحه، بدون فهم دیالكتیكی جامعۀ خود، بدون داشتن یك دید روشن از تمام جوانب قضایای جامعه، بدون داشتن تئوری انقلابی رهنما، بدون تشكیلات منضبط هدایتگر و بدون عملكرد ماهرانه و جسورانه، هیچ كس نمی تواند افغانستان را آزاد كند و درجهت رهائی كامل از ستم وستمگر سوق دهد. لذا باید برای رهائی از تجاوز،‌ هُنر همراهی با تمام نیروهای ضد تجاوز را، تا طردتجاوز، یادگرفت و عملی كرد.

برای ایجاد تشكیلات رهبری كننده(حزب) باید با تمام نیروهای همسو وهم جهت ازنظر فكری، دور از گروه گرائی، محلی گرائی، شخصیت نمائی و شخصیت زدائی و… صادقانه تلاش و خودگذری كرد (درمورد چگونگی روابط بین نیروهای جبهه ای ضدتجاوز و روابط نیروهای انقلابی و نحوۀ همكاری ها، تشریحات ومثال های مفصلی در نوار- کست – بود كه بیشتر مسایل عملی و رهنمود برای كادرهائی بود كه به جبهات وساحات كار می رفتند، دراین جا آن ها را نیاوردیم).

ما گفتیم، برخورد دیالكتیكی می طلبد كه درجریان تكامل تضاد دریك پروسه، باید ارزیابی ما در سرتاسر پروسه و مراحل مختلف تكامل ادامه پیدا كند، چه مراحل مختلف، شیوۀ حل جدید را می خواهد كه ما باید آن را از نو طرح ریزی كنیم و به عمل در آوریم، دراین مورد مثالی می زنیم:

وقتی سرمایه داری آزاد درجوامع معینی مسلط شد و بورژوازی لیبرال به طبقۀ حاكم مبدل شد، هنوز در یك پروسۀ رشد موزون تكامل می كرد. ماركس با تحلیل عمیق همان شرایط ویژه و در همان مقطع تكامل تضادها، انقلاب جهانی سوسیالیستی را مطرح كرد؛ ولی عمرش اجازه نداد كه مراحل بعدی تكامل ناموزون سرمایه داری لیبرال را ببیند و با ارزیابی آن در سرتاسر پروسه رهنمود بدهد. ماركس مُرد ولی سرمایه داری لیبرال به رشد و تكامل خود ادامه داد و به مرحلۀ دیگری از رشد كه سرمایداری انحصاری یا امپریالیسم است، رسید. این مرحلۀ ویژۀ تكاملی، تضادهای ویژۀ را با خود دارد ومناسبات جدیدی را درسطح جهان آفریده است. سرمایه متمركز شده است، ‌به انحصار گروه های معین به نام كارتل ها، تراست ها و سندیكاهای سرمایه داری درآمده است. حال دیگر به بیرون از مرزهای كشورخود بازاریابی و سرمایه گذاری می كند، در داخل جوامع دیگر، گروه های انگل بورژوازی كمپرادور را به نمایندگی خود برای تامین منافعش به وجود آورده است و… خلاصه در سطح جهان تضادهای جدید و مناسبات جدیدی آفریده است.

ادامه دارد