عزت آهنگر

             چراغ ذهن

 

گر که آریانا ، خراسان یا افغانستان شدیم
یا بنام دین و اقوام و تبار نالان شدیم

گر هزاره ، تاجیک و ازبک و یا پتان هستیم
یا به انواع ستم بیچاره و حیران هستیم

گر بلوچ و پشه یی یا هندوییم با همتیم !
هر یکی ما هرکجا آواره و پر ذلتیم

داشته ایم ما قرنها یک میهنی والا مقام
لیک امروز میشویم تحقیر با هر قوم و نام

نه زبان مشکل گشا شد بهر زخم این وطن
نه تبار و مرز و دین مرهم گذاشت بر روح و تن

میهن از هریک خود و بیگانه گشت ویرانه ای
جنگ و استعمار می سازد به هرسو لانه ای

در حصار فقرها در گیر و دار اختلاف
دشمن مکار می سازد به اژدر ائتلاف

نسل روشنگر به دشت لاله ها رزمیده است
بهر ازادی بخون پاک خود غلتیده است

حال وقت همت و دست مددگار شماست
ضد تبعیض و تعصب ذهن بیدار شماست

نسل غمخوار وطن اندیشه کن راهی بجو!
بشکن این زنجیر ظلمت را چراغی جستجو !

زخم ها با مرهم آزادگی درمان شود
چلچراغ معرفت با همرهی تابان شود

ملتی گردیم پر از احساس و ایمان و قار
سربلند ،آزاده دور از ننگ تبعیض و شکار

دین ما انسانیت گردد محبت مذهبش
تا بهشت عدل سازیم رسته از ظلم و شبش