عزت آهنگر

ای مادرحزین

ای مادر حزین که فرزند نا خلف
بشکسته شان و عزت تو با ید سلف
خونابه ریزد از بن هر آرزوی ما
شمشیر گشته بر دل و بر آبروی ما
آیین پر شکوه ترا زیر پای دین
با جهل و عامدانه زنند تیشه های کین

بر اوج قله های غرورت زدند به تیر
با عزم خود فریبی و احساس ناگزیر

ای سرزمین خسته ی افیون و بی بهار
ای روح بی رقیب تو افسرده تار و مار

تو شاهراه ابریشم و مادر بهین
اینک اسیر خشم خدایان این زمین

ام البلاد من! تویی تاریخ را وقار
تو شوکت و شکوه ابهت و ماندگار

بر دشت و کوهسار تو روییده عالمی
جامی و بلخی و هروی بوده انجمی

دها نبوغ و نابغه روییده در تنت
دزدیده اند اهریمنان گل ز دامنت

هریک بسان اختر تابناک در جهان
باشد ترا ز عظمت افلاک را نشان

تاریخ ما حقیقت ناب زمانه هاست
پیمانه ی ز حکمت و علم و نشانه هاست

دانش و سربلندی تو در ید زمان
خورشید علم و معرفت و عشق را عیان

امروز اگر جهان به اسارت کشید ترا
آری عقاب! خشم بشر پر کشید ترا

بار دگر تو سر بفلک میکشی وطن
آزاد و سر بلند سرک میکشی وطن !

نسل غرور و علم و هنر شاد و سرفراز
بر دامن محبت تو میرسند به ناز