متن یک سخنرانی انجینیرشیر”آهنگر”

مجیدی که من می شناسم

“مه فشاند نور وسگ عوعوکند

 هـرکسی برخلقـتی خود میـتـنـد”

ازهژدهم جوزای ۱۳۵۹ش روزشهادت زنده یاد مجید کلکانی  سال ها می گذ رد. اینک او باز «حاضر و شاهد در مسیرت تاریخ است» و نام ونام آوری هایش بر بال امواج قاره ها را می پیماید، از نسلی به نسلی منتقل می شود، اذهان را تسخیر می کند و در گوشه گوشۀ جهان انسان هائی به احترام او تعظیم می کنند و به نامش می بالند و به دشمنانش نفرین می فرستند. کما این که بقایای نیروهای ارتجاعی که در دوران حیات سراپا رزم مجید او را خارچشم خود می دیدند، و ریزه خواران خوان آن ها، تا هنوزهم با ترس از نام مجید، جبونانه وشرمسارانه ازاین سوراخ ویا ازآن لجنزار بوی تعفن دهان گندآلودشان را می پراگنند و براین سوار رخش رهوار تاریخ جف می زنند. حال ببینیم رمز این حضور در تاریخ چیست؟  درنگ کوتاهی بر آن می کنیم:

همانگونه که جامعه آفرینندۀ شخصیت آدمی است، انسان عملورز، آگاه و پیشتاز نیز آفرینندۀ جامعه است، که دراین میان عنصرآگاه از طریق درک قانونمندی های حرکت جامعه پیشاپیش سیرحرکی آن قرارگرفته ره باز می کند، شرایط تازه می آفریند و تاثیراتی ژرف بربسترحوادث تاریخ می گذارد که مدت ها پایااست و اثربخش و نسل های پی در پی – آگاهانه و ناخود آگاه – ازآن بهره می برند. چنین افرادی قهرمانان تاریخ اند.

شکی نیست که در جامعۀ طبقاتی ولایه بندی شده، قهرمانان نیز به طبقات و لایه های مختلف اجتماعی تعلق دارند، سخنگوی گروه ولایۀ مربوطۀ شان اند و در راه تأمین منافع جمع شان عمل می کنند.

شهید مجید از آن زمره قهرمانانی است که از قلب توده های پابرهنه برخاسته و با پذیرش پیشتازترین اندیشه های آزاد اندیشانه و رزمندۀ زمانش کمر به نجات بی چیز ترین طبقات ولایه های اجتماعی مردم خود ازهر گونه ستم وتبعیض بسته است. دراین راستااست که کلیۀ حاکمیت های ارتجاعی وضد مردمی، اعم ازسلطنت وجمهوریت های پوشالی، درکشور ما با مجید درتقابل آشتی ناپذیرقرارگرفتند. درپی نابودی اش برآمدند، اورا مورد پیگرد قراردادند؛ ولی اوسنگر و پناه گاهی چون قلب توده ها به خود ساخته بود که هرگز در تصرف دشمن نیامد. دشمنان زبون برای شکستن این سنگر به توطئۀ بدنام سازی مجید متوسل شدند وسیل تهمت وافترا را حوالۀ اوکردند(نواله خوران هنوزهم همان زوزه را می کشند)؛ ولی هیچ کدام موثرنیافتاد ومجید همچنان درقلب مردم خود جای داشت وجای دارد.

به بیانی دیگرمجید شهید باشایستگی تمام مقام یک سرباز مبارز خلق را بدست آورده ودراین راه با باور و پیگیری و بدون هیچ گونه چشم داشت شخصی، در زندگی خود صفحۀ رنگینی از تاریخ کشورش را رقم زده وانواع رنج ها و شکنجه ها را متحمل شد و باشهادتش  اینک کماکان در مسیرت تاریخ حضور دارد.

ویژگی های چندی را که می بایست یک مبارز راستین خلق در خود داشته باشد، کمائی کند، بپروراند وبه آن عمل کند، مجید داشت، آموخت، پروراند و پیگیرانه به آن عمل کرد.

یک مبارز خلق باید شجاع، آگاه، پرتلاش و پویشگر، مردم دوست، میهن پرست وخود گذر باشد. مجید شاخص برجستۀ این صفات بود. یک مبازر خلق باید سخت کوش، سخت جان ومقاوم، توده ای وپیکارگربوده وبا دشمنان خلق و متجاوزین به میهنش سازش ناپذیر باشد. مجید الگوی کامل این ویژگی ها بود.  و. . .

مجید درتمام زندگی مبارزاتی اش نه تنها به ظلم وستم طبقات حاکمۀ وقت تن نداد، که به شیوه های پسندیدۀ خودش علیه آن رزمید. زمانی هم که کشورش مورد تجاوز اجنبی قرارگرفت، دیگرهیچگونه اگرومگری را نپذیرفت ومعتقد بود که تجاوز به سرزمین، تجاوز به سرنوشت، تجاوز به ارزش های میهن وهم میهن ما اگر ومگر ندارد، تحت هر نامی و از جانب هر کسی که صورت بگیرد مردود است وباید علیه آن رزمید.

مجید معتقد بود که هر متجاوزی برای توجیه تجاوزش به نیرنگ ها و شعارهای فریبگری متوسل می شود تا از شدت تقابل ملت مورد تجاوز در رویاروئی باخود بکاهد.

به گواهی تاریخ، متجاوزین متعدد گاهی به نام دین، گاهی به نام تمدن و دموکراسی وگاهی به نام سوسیالیسم بر خلق ها و کشورهای مختلف تجاوز کرده وهستی شان را به غارت برده اند. لذا تجاوز تحت هرنام و شعاری که صورت بگیرد تجاوز است ومبارزه علیه آن برحق وضروری. با چنین اعتقاد راسخی بود که مجید و یاران و همفکران مبارزش از گوشه و کنار وطن سرفرازانه به میدان شتافتند، درمقابل متجاوز رزمیدند وبا طرح شعار افتخارآفرین «یامرگ یاآزادی» و “بریده باد زبانی که دربرابرتجاوز خاموش بماند” به هرگونه تسلیم طلبی مهربطلان زدند که داستان رزم شان نه تنها سند افتخارآن مقطع تاریخ، بلکه خط رهنمودعمل در برابر هرگونه تجاوز، و پایۀ غرور نسل های بعدی نیز هست .

ویژگی دیگرمجید این بود که همپای زمان ره می پیمود و می دانست که رزمندۀ امروز نمی تواند با تفکر عقبگرا و انفراد منشانه بر اسپی پیل تن نشیند و با گُرز وشمشیر و تیر وکمانی به میدان شتابد ودشمن را برزمین افکند. دشمنان امروزین آزادی، عدالت وانسانیت انسان به اژدهای چندین سری می مانند که زدن هر سرشان ابزار مبارزاتی لازمۀ خویش را نیازدارد. مجید و یاران همفکرش از سرتاسرکشور، دراین نبرد سهمگین به هم پیوستند و به تدارک کارآترین سلاح ها دست زدند. آن ها به پیگیرترین و انقلابی ترین طبقات و لایه های اجتماعی پیوستند، علمی ترین و برنده ترین اندیشۀ زمان را رهنمای خود قرار دادند، به تدارک وایجاد منضبط ترین ستاد رزمنده دست زدند وبه بزرگ ترین منبع تامین همه جانبه ومتکای مطمئن، یعنی به مردم کشورخود تکیه کردند وبا این ابزار وپشتوانه ها و تدوین مشی مستقل ملی نه تنها در برابرامپریالیسم متجاوز به کشور شان نه گفتند وآتش گشودند که ازدرغلتیدن به دامان امپریالیست های در کمین نشسته نیز هوشدار دادند.

سهم گیری درچنین نبردی نابرابر وافتخارآفرین از کران تا کران کشور، از ویژگی های برجستۀ مجید ویاران وفادار همسنگر اواست که اینک به پاس فداکاری ها، پاکیزگی ها و قهرمانی های شان، نام های غرور آفرین این پاکباخته گان دلاور از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و برلوح خاطر تاریخ ماندگار می ماند  و هیچ آلوده دامانی یارای آلودگی آن را ندارد.

امروز وقتی ازشهید مجید نام برده می شود، فوراً در ذهن شنونده نام “ساما” یعنی «سازمان آزادیبخش مردم افغانستان» نیز تداعی می کند. با آن که به قول شهید رهبر: «ساما در نتیجۀ تلاش اکثریت جنبش چپ به وجود آمده و تکامل هیچ محفل ویا دستاورد هیچ محفلی به تنهایی نیست»، چرا نام این سازمان این چنین با نام مجید پیوند خورده است؟

آنچنان که می دانیم مسیر جنبش آزادیخواهانۀ مان درکل، و جنبش مترقی به طور اخص، با پیشینه ای محدود وپارینه ای ناهماهنگ ونا مدون و با فرهنگ مبارزاتی عقب مانده – به تناسب عصر– از فرازها و فرودهای متعدد ونامتوازن گذشته است که گاهی فرازش حیران کننده وگهی فرودش تکان دهنده بوده است. این مسیر در آستانۀ کودتای بدفرجام ثور ۱۳۵۷ش به یکی از نقاط عطفش مواجه می گردد. دراین برهۀ تاریخ، فاصلۀ بین حرکت خودجوش توده ای وعنصر جهت دهنده و پیشآهنگ زیاد شده می رفت تا آن جا که می خواست به جدائی این دو منجر شود. چنین امری در قانون تکامل جامعه زنگ خطری است به سوی یک فاجعه که انحراف واحیاناً نابودی جنبش ومرگ پیشآهنگ را به دنبال دارد.

عده ای از ایثارگران و رسالتمندان جامعه و جنبش، برای ازبین بردن این خطر وپیوند زدن پیشآهنگ به جنبش، از طریق تسریع حرکت پیشآهنگ در تپش و تلاش شدند تا قطرات پراگنده را به جریان و روند موثری تبدیل کنند. ولی موانع بیرونی و درونی خورد و بزرگی سد کارشان می شد. مجید باویژگی های شخصیتی اش توانست بمثابه تمرکزگاه این قطرات برکلیه موانع چیره گردد. همه به او اعتماد کردند، همه به دور او بسیج شدند و به دور او توانستند تشکلی را به نام «سازمان آزادیبخش مردم افغانستان» بنیاد گذارند، که عملکرد آن، روند آزادیخواهانه ای را درجامعۀ ما به وجود آورد.

این روند توانست با حرکتی برق آسا، هرچند ناکافی و نارسا، جلو دار را به محملش برساند و از فاجعۀ انعزال، وحتی تقابل پیشآهنگ با جنبش جلو بگیرد. واین نقطه ای عطفی است درجنبش ما که با نام نامی مجید قهرمان گره می خورد و اثرش تا بیکرانه پایا است.

با ایجاد سازمان آزادیبخش مردم افغانستان«ساما» و درراس آن مجید، شور وهیجانی دیگر و جهتی دیگر در مبارزات آزادیبخش کشور ما پدید آمد که با رقۀ امیدی به سوی تکامل سالم جنبش به شمار می آمد وجنبش مترقی و توده ای درعمل به پیشتازی آن دلبسته ومتکی بودند. ازاین جااست که نام «ساما» حیثیت پسوند ویا پیشوند نام مجید را گرفته است وهرگونه اثر خوب وبد بر “ساما” به شهید مجید نیز سرایت می کند.

دشمنان زبون میهن ما وقتی مجید را دراسارت خود داشتند، آن عقاب زخمی را وحشیانه شکنجه کرده اند که با آن ها دمساز شود و رمز رسیدن به« ساما» و تصرف آن را از او بگیرند، وبه زعم خودشان به بخشی از تاریخ مبارزۀ پیشتاز خلق ما نقطۀ پایان بگذارند. و اما مجید، این کوه مقاومت و مبارزه – وسازش و تسلیم با دشمن !؟ هیهات، هیهات! این دو در یک ظرف نمی گنجد. مجید که علمبردار درفش «یامرگ یا آزادی» است زندگی ننگین در بدل تسلیم ذلتبار به دشمن متجاوز را هرگز نه پذیرفت. و این نیز رمز پایائی و جاودانگی قهرمان خلق می باشد که هم اکنون مجید با کمال و تمام از آن برخوردار است، ونه تنها همرزمان مجید شهید، بلکه مجموع جنبش آزادیبخش وخلق کشورش به این قهرمان حماسه ساز و تسلیم ناپذیر افتخار می کنند و به روح بزرگ او درود می فرستند.

          **********