عزت آهنگر

           مثنوی

شوریده دلم هوای میهن دارم
آستان امید و عشق مامن دارم

در حسرت و آه قلب من میسوزد
هجرش تن باغ  روح من میسوزد

مهرش شده آیینۀ احساس و خیال
در مه غلیظ گم شد، آن ماه جمال

در خلوت دیدگان بیخوابم او
مهتاب شده به قلب بیتابم او

هنگام طلوع مهر ز میخانۀ نور
نوشم قدحی خیال ز خمخانۀ نور

مستانه به یاد او بسازم غزلی
با شعرو فسانه سازم از او حملی .
عزت آهنگر
۱۰نوامبر