عزت آهنگر

           فنای دیر کهن

چگونه میشود این قصه را سر و ته کرد!
چگونه میشود این غصه را مشرح کرد!

چگونه این همه دنیا سکوت کرد و خموش؟
که دزد و قاتل میهن دوباره شد بجوش

چگونه باور انسان شود به آزادی؟
که داده اند وطن را به نیست و بر بادی

فنای دیر کهن بوده شاید این توبیخ
و سرزمین تمدن ، شهامت و تاریخ

چسان جهان همه یک دست با نگاه دقیق
سپرده اند به جنون گنج سچه را به رفیق

دگر نه شانه برای دفاع نه همکاری
نه دستگیر شود ملتی نه غمخواری

همه سیاست دنیا به ظالمان پیوست
حقوق و علم و تعالی چه بی امان بگسست

دگر “حقوق بشر” با تمدن و تمکین!
نشسته “لاهه” به نفع تمول، نه مسکین

کسی برای عدالت بلند صدا نکند
و ابر و باد ستم حل ماجرا بکند

سپرده اند به گرگان شام تار زمان
ز دشت غارت و خون بره های بی چوپان .

عزت
۲۷ اگست ۲۰۲۱