عزت آهنگر

       مثنوی بن بست

کی باعث شد که وحشتزا شود ملک
اسیر ظلمت دنیا شود ملک

چه عامل شد که این گرگان وحشی
ز اکناف جهان آیند به خویشی

سیاست های شرق و غرب مکار
کشید از کل دنیا چوچه ی مار

عنان خلق و پرچم را کشیدند
به قتل و غارت میهن رسیدند

زدن آتش همه نسل کبارش
و کشتن ریشه ی اصل و تبارش

تمام قهرمانان بر سر دار
به زندان های فرعونی گرفتار

به دشت و کوه خون لاله جاری
و گلزار شقایق پر مداری

ستم از شرق و غرب برما روا شد
و مزدوران به قدرت آشنا شد

مجاهد ساختند در کوه و دره
به کشتار گاه بردند میش و بره

هر آنکس خون ناحق بیشتر ریخت
به تخت و تاج میهن شمله آویخت

تمام دهر بر ما قد علم کرد
یکی دین و دیگر کفرش ستم کرد

پرازیت ها ز میزبان خون خریدند
شراب سفله گی بی چون خریدند

و باعث شد که طالب جان بگیرد
ز ملت قدرت و ایمان بگیرد

وطن شد پایگاه دزد و غاصب
که هریک بر دیگر گردیده غالب

کنون نیم قرن زین وحشت گذشته
دوباره دزد و رهزن حیله کاشته

تمام قاتلان یک بار دیگر
شدن حامی درین ویرانه کشور

درین میهن گلستان را بسوختند
دل و روح جوانان را بسوختند

نهال رویش ۴۰ ساله در جنگ
همه افسرده و پاییز نیرنگ

خموش و بی پر و پرواز اکنون
صدایی شهپری این باز اکنون

ندای خفته ی نسل ستم کش
نمی آید بگوش از نسل آرش

به راه عشق و ایمان و رهایی
خروش عزم و ایثار است راهی

ره آزادی میهن ز بن بست
مدد میخواهد از ملت و یک دست!

عزت آهنگر
۳۰جولای ۲۰۲۱