فرستنده: آرش

                    “الگو”-  کتابی که پیشگوئی های علمی اش ثابت شد

 قسمت پانزدهم

       افغانستان به زعم روس ها فقط ۸ ملیارد دلار از روسیه قرضدار است؟!‌!‌

دركنفرانس توكیو درجاپان نیز درجنوری ۲۰۰۲م كه به شركت ۶۰ كشور دایر شده بود، فیصله شد كه  ۸ ، ۱ ملیارد دلار درسال ۲۰۰۲ م  و۱،۷ ملیارد دلار درسال ۲۰۰۳ و ۴،۵ ملیارد دلار نیز تاسال ۲۰۰۶ به افغانستان قرضه پرداخت شود.

به این ترتیب كشور ما افغانستان تاكنون ۱۶ ملیارد دلار قرضداراست. اگرامریكائی ها ومتحدین شان هم مثل روس ها پول مصارف لشكر كشی و بمباردمانی را كه به افغانستان نموده اند، از ما بگیرند (؟‌!‌)‌ دراین صورت نوك گراف قرض ما به آسمان خواهد رسیدـ كشوری كه صاحب نداشت وسیاستمداران آنهم یا بادشمن متجاوزهمراه و یاتوجیه گرتجاوز شوند وتجاوز را كمك بخوانند، بعید نیست به جای این كه خواهان غرامت ازمتجاوزشود، مصرف تجاوز را نیز بپردازد.

با همین محاسبات موجود هم هر فرد بالغ مستعد به كار دراین كشور، اعم از كارگر و دهقان و خرده مالك، بدون این كه بداند و یا نفعی برایش رسیده باشد، ۱۳۵۶ دالرهم اكنون قرضداراست. یعنی نه تنها هیچ چیزی از خود ندارد و برایش نمی رسد كه چنین مبلغ گزافی بدهكارهم است. حال ببینیم این همه پولی كه به حساب ما نوشته شده درچه عرصه هائی به مصرف رسیده  وسود آن به كدام لایه ها وطبقات اجتماعی رسیده و قرض دهندگان درمصرف آن چه پلان ها ومنافعی دارند.

عمده ترین سرمایه گذاری ومصرفی كه شده و از آن به طمطراق نیز یاد می كنند، ترمیم سرك كابل ـ قندهار و كابل ـ مزارشریف است. درقدم های بعدی بپذیریم كه سرك قندهارـ هرات وكابل ـ جلال آباد نیز ترمیم می شود. پلان امریكا و متحدینش همین است كه ازافغانستان یك راه ترانزیت عبور كالا به آسیای مركزی و بالعكس تا بندركراچی بسازند. ولذا ساختن این سرك ها شرط اول وهدف اول تطبیق این پلان است كه از زمان جهادی ها وطالبان روی آن كار می كنند؛ درست ده سال قبل این پلان راداشتند. “دراكتوبر۱۹۹۴م، یك ماه قبل ازآن كه طالبان قندهاررابگیرند، وزیرداخلۀ دولت بوتو، “نصیراله بابر”، شش سفیركشورهای غربی رابه قندهار و هرات برد. این هیئت شامل مقامات ارشد راه آهن، بزرگراه ها و تلفن و برق بود. “بابر” گفت كه وی می خواسته ۳۰۰ میلیون دالر ازآژانس های بین المللی برای بازسازی بزرگراه كویته به هرات و۸۰۰ میلیون دیگربرای یك راه آهن وسیستم تلفن ماهواره ای كه ۱۰۰ شهررا به هم مرتبط سازد، بگیرد. اسماعیل خان به هیئت اطمینان داد كه می توانند كار را به محض برقراری صلح وامنیت شروع كنند.” (افغانستان، طالبان و…، ص 121).

اینك شرایط تطبیق آن را مساعد ساخته اند و آن را درعمل پیاده می كنند. این هیچ ربطی به منافع مردم ما و به بازسازی افغانستان ندارد. ماهم فقط از ِقبَل چنین پلانی شانس استفاده از آن سرك ها را می یابیم.

دومین دست آوردی كه درآمار و ارقام همیشه یاد می شود، برقرار ساختن سیستم تلفن است كه شامل تلفن های دستی نیز می گردد. آنچنان كه هم اكنون خواندید این هم پلان ده سال قبل است كه حال پیاده می شود. به هرحال تاسال ۲۰۰۲م  درحدود ۳۳۱۰۰ خط تلفن توزیع شده بود كه حال مطمئناً این رقم به چندین برابر افزایش یافته است. درپهلوی آن به هزاران دستگاه تلفن دستی نیز به كار افتاده است.

در راه اندازی این تلفن ها از شبكه های             Satellite    earth   station   –  1  Intalsat        مستقر در بحر  هند   و           Sputnik   (    Atlantic    Ocean   region ) 1 Inter   بهره گیری می شود و یكی از مراكز تلفن هم به نام  Commercial  Telephone  Center  درغزنی مستقر است. شركت های Roshan   وافغان بیسیم به حیث نماینده های كنسرن های بین المللی وظیفه ای فروش و توزیع تلفن های دستی را درافغانستان به عهده دارند.

حال ببینیم دركشوری كه طبق آمار منتشر شده از جانب CIA  یعنی استخبارات مركزی امریكا درانترنیت، ۸۰ فیصد مردم آن كه می توانند كار كنند در روستا ها و درساحۀ زراعت مشغول كار هستند، دركشوری كه به ویرانه ای كامل بدل گردیده و مردم نان و سرپناه ندارند ضرورت اولیۀ آن چیست؟

من قبل ازاین كه دراین مورد ازخود چیزی بگویم، قسمتی از یك مصاحبۀ رادیوی بی بی سی با آقای دكتر “رمضان بشردوست” وزیر پلان حكومت انتقالی كرزی را كه از فرانسه آمده و با سیاست های امریكا روی خوش نشان نمی دهد، باز گو می كنم:

 آقای وزیرپلان درجواب سوال خبرنگاری كه پرسید شما چرا ازعملكرد موسسات خارجی وN G O  ها انتقاد می كنید گفت : “هم اكنون دراطراف و اكناف افغانستان نسبت خشكسالی و نداشتن آب و وسایل كشت وكار، مردم ازگرسنگی قریه های شان را ترك می كنند. چون نان خوردن برای قوت لایموت ندارند. آن ها سرك، تلفن دستی و یا كورس كمپیوتر و لسان انگلیسی را چه می كنند؟ وقتی آن ها از گرسنگی به ترك منطقه مجبور می شوند، ایجاد كلینیك ومكتب بیهوده است. برای مردم باید اول نان تهیه شود.”  آقای بشر دوست علاوه كرد “مقدار زیاد آب از رودخانه های افغانستان به كشور های همجوار می رود، اگر ما دلسوزانه چند تا بند آب بسازیم و زمین ها را زیر كشت قراربدهیم افغانستان ماركیت غله ومیوۀ آسیا می شود و…”  خبر نگار گفت شما چرا این پلان ها را به دولت نمی دهید؟ وزیر پلان گفت: “كسی به حرف ما نمی كند، پولی كه به نام كمك به مردم افغانستان گرفته می شود صرف زندگی های لوكس وموترهای آخرین مدل می شود و یا به شكل معاش گزاف پس به خارجی ها داده می شود. مردم همچنان درگرسنگی وفقر می مانند و باز مجبور به مهاجرت هائی در داخل و خارج می شوند، آن وقت دیگرنه سرك به درد شان می خورد، نه تلفن ونه …”

آری چنین است برادر!  واما آنچه نباید فراموش كرد این است كه كشور ها وموسسات قرض دهنده هرگز برای نجات مردم افغانستان ازگرسنگی وفقر برنامه ای در دست نداشته و ندارند، پروژه هائی كه آن ها درآن سرمایه گذاری ومصرف می كنند همه وهمه درجهت برآوردن اهداف وتأمین منافع سودجویانۀ خودشان است.

مواصلات ومخابرات، یعنی سرك وتلفن را، سوقیات نظامی  وتجارت جهانی نیاز دارند. استعمار كهنه و نو دركلیۀ مستعمرات شان به این دو فاكتور توجه و رسیدگی كرده اند. انگلیس ها درهند خط آهن را برای سهولت مردم هند احداث نكردند. آن ها آن چنان كه ثابت شد برای سوقیات نظامی سریع جهت سركوب مردم هند وانتقال كالای تجارتی به بازار ها و بنادر، آن را ضرورت داشتند. به وسیلۀ خط آهن و یا كلاً خطوط مواصلاتی، مواد خام و نیمه خام كشورمستعمره را به سرعت به بنادر منتقل می كنند و كالای تجارتی خود را درآن كشور پخش می كنند. به وسیلۀ تلفن وكلأ خطوط مخابراتی، برای خود اطلاعات جاسوسی سیاسی ـ اقتصادی  جمع می كنند و فرمان های خود را به سرعت همه جا می رسانند. انگلیس ها درهند چنین كردند، استعمارگران دیگر نیز در مستعمرات شان چنین كردند، امریكائی ها نیز در افغانستان چنین می كنند.

بنابر تجربه وچشم دید خود مان، روس ها قبل از ورود نظامی شان به افغانستان، ملیون ها دلار صرف احداث سرك تورغندی ـ هرات وحیرتان ـ كابل كردند. همه شاهدیم كه تانك ها و وسایل نظامی شان ازاین دوشاهراه  به سرعت به كابل رسیدند وهمه جا پهن و مستقر شدند. ازطریق همین شاهراه ها بود كه هرچه داشتیم وقابل انتقال بود، اعم از مواد معدنی و زراعتی وآثار فرهنگی و اشیای ارزشمند دیگر را به شوروی انتقال دادند.

حال هم امریكائی ها ومتحدین شان جهت سوقیات نظامی وسود سرمایۀ مالی، برای سهولت های خودشان در انتقال سریع كالاهای تجارتی به مراكز فروش، به ترمیم راه ها نیازدارند وبه همین دلیل ترمیم سرك ها را در دستور روز قرار می دهند. درحالی كه درعراق به ترمیم لوله ها و دستگاه های استخراج و انتقال نفت ضرورت فوری داشتند، لذا از اولین لحظه ای ورود به عراق، به ترمیم وساختار وحفظ آن اقدام كردند.

امریكائی ها برای رساندن كالای تجارتی خود و متحدین شان به دلال بومی افغانستان و فروش این كالا وهمچنان انتقال مواد مورد ضرورت شان مثل زمرد، لاجورد، قالین ابریشمی دستباف و… به اسرع وقت درسرتاسر افغانستان و كشورهای همجوار و بنادر تجارتی، به سرك و راه و میدان هوائی ضرورت دارند. ازاین جا است كه این كاررا در دستور روز قرار داده و شاهراه ها  ومیدان های هوائی را، درقدم اول “بازسازی” می كنند.

امریكائی ها برای گرفتن اطلاعات ازگوشه و كنارافغانستان و ارتباط این كشور به تجارت بین المللی، به وسایل ارتباطی و مخابراتی نیازداشتند. برای تأمین این ضرورت شان است كه سیستم های پیشرفتۀ تلفنی را درافغانستان فقیر، ویران وعقبمانده به كار انداختند، تاهم اطلاعات جاسوسی سیاسی ونظامی را به سرعت دریافت كنند وهم سرمایه اندوزان نرخ روزمره ای مواد واشیای مورد ضرورت را به سرعت معلومات بگیرند و بازار تجارت شا ن رونق یابد. برای تأمین این اهداف پول گزافی را از وجوه “كمكی” افغانستان  دراین ساحات مصرف كردند. همه می شنویم كه امریكائی ها درفلان قریه به فلان گروه مخالف حمله كردند و یا آن را بمباردمان كردند، كشف فلان گروه درفلان محل معجزه ای امریكائی ها  نیست و یا این كه به وسایل ماهواره ای از فضا به چنین كشفی دست نیافته اند. كسی از همان محل به ِازای مقدار ناچیز پول واستفاده از تلفن دستی كه در دسترسش قرار داده اند، از آن محل راپور داده است و امریكائی ها آن را بمباردمان كرده اند. به همین دلیل است كه گاهی می شنویم، فلان محل درنتیجۀ اطلاعات غلط بمباردمان شده وعده ای مرد و زن و كودك بی گناه به شهادت رسیده اند. درنتیجۀ تحقیق معلوم می شود، شخصی كه توسط تلفن دستی به امریكائی ها اطلاع داده بود، با فلان خانواده درمحل دشمنی داشته و ازاین قبیل…  ازاین جا می توان به یكی از اهداف تأسیس سیستم مخابراتی پیشرفته و توزیع تلفن های دستی ستلایت درافغانستان پی برد؛ كه به هیچ صورت نه بر اساس ضرورت مردم، بلكه براساس ضرورت های سیاسی ـ نظامی وتجارتی امپریالیسم امریكا ومتحدینش وتأمین منافع مشتی تاجر دلال بومی صورت گرفته است.

با طرح پروژه های مواصلاتی وعدم توجه به پروژه های تولید زیربنائی صنعتی و زراعتی، درقدم اول تاجردلال (كمپرادور) به كمك سرمایۀ خارجی متجاوز (امپریالیسم) می خواهد نیروی كار مزدور ایجاد كند و دهقان را درمضیقۀ كار قراربدهد تا از بستر كارش، كه زمین است، به كار روز مزدی بكشاند تا بعد با مزدكم ازجمعیت میلیونی آن درساحات پروژه های مطروحه اش بهره برداری كند. ایجاد بازار فروش كالا هم فاكتور سومی است كه هدف جهانی شدن سرمایه یا Globalisirung  را می سازد.

مسئله ای دیگری كه هم اكنون جلب توجه می كند موجودیت موترهای لوكس آخرین مدل ژاپنی، آلمانی و امریكائی درافغانستان و به ویژه دردسترس ادارات دولتی وNGO  ها وموسسات كمك رسانی خارجی است كه همه از پول ملت غریب ما تهیه شده است. مجموع قیمت این وسایل لوكس سر به دها میلیون دلار می زند كه عده ای از مقامات دولتی و موسسات از آن استفادۀ شخصی می برند، ولی قرض وسود قرض آن را باید مردم رنجدیدۀ ما بپردازند.

مورد دیگری كه هم اكنون پیش از وقت به آن دامن زده می شود. ورود بی رویه ای كمپیوتر و ایجاد كورس های كامپیوتر و زبان انگلیسی به قیمت میلیون ها دلاربه افغانستان است. وزارت انكشاف دهات افغانستان و برخی  NGO  ها در روستاهایی كه از ابتدائی ترین امكانات و وسایل زندگی محروم اند، برای شان كورس های كمپیوترو كورس های تدریس زبان انگلیسی دایر می كنند. طرح چنین برنامه هائی را نمی توان به جنون مقامات توجیه كرد. آن ها آن چه خود می خواهند ومنافع ارباب  ایجاب می كند، انجام می دهند، و درمساعد ساختن زمینه برای ترویج فرهنگ استعماری مقداری شتاب نشان می دهند. ورنه خوب می دانند كه وظیفۀ اولیۀ وزارت انكشاف دهات تدویر كورس كمپیوتر و یاكورس انگلیسی در روستا نیست.  این وزارت باید درروستاها به تأمین ضروریات اولیۀ مردم بپردازد. با مصرف پول های كمكی درزمینه های مناسب زمینۀ كسب وكاررا در روستا به مردم مساعد بسازد تا مردم، روستا را از بیكاری وگرسنگی ترك نكنند. آب آشامیدنی و برق تهیه كند، كورس های سواد آموزی به زبان مادری مردم دایر كند، برای مكاتب ساختمان تهیه كند، ‌تا روستا ها انكشاف پیدا كند واسم وزارت با مسما شود.

ازاین مطالب چنین نتیجه نشود كه نگارنده مخالف ساختن سرك، راه و یا داشتن تلفن ویا كمپیوترهستم، به هیچ صورت چنین نیست. ما به همه چیز ضرورت داریم؛ ولی ضرورت های ما باید تشخیص وسَرَه پایه شود ومشخص گردد كه ضرورت اولیه چیست؟ كسی كه كفش ولباس ندارد، نكتائی ویا كروات را چه كند؟ آن چنان كه آقای وزیر پلان گفتند وقتی مردم به خاطر نداشتن لقمه ای نان بخورو نمیر و نبود امكانات كار و تولید، به َترك منطقه مجبور شوند. آن ها سرك وتلفن را چه كنند؟ اول باید به مردم ضرورت های اولیه را تهیه كرد. وقتی ۸۰ درصد مردم درروستاها زندگی می كنند، درآن جا باید زمینۀ كشت وكار برای شان فراهم شود، منبع آبی تهیه شود، زمین بایر قابل كشت شده و به مردم بیچارۀ بی زمین داده شود كه روی آن كار كنند واز كار خود شكم گرسنۀ زن وبچۀ خود را سیر كنند. وقتی نان و آبش تأمین شد، آنگاه برق، كلینیك، سرك اسفالتی، مكتب، تلفن، تلویزیون، كامپیوتر وغیره نیز شامل خواسته ها وضرورت ها می شود وانسان زحمتكش افغانستان حق دارد ازتمام دستاوردهای بشریت برای رفاه خود بهره بگیرد و باید بگیرد.

به یك مثال توجه كنید. دركشوری كه میلیون ها انسان آن نمی توانند شب باشكم سیربخوابند، ‌سرپناه ندارند و از نعمات اولیه زندگی محروم اند، قرض مملكت سربه فلك كشیده است. درهمچو كشوری حدود یك میلیون تلفن دستی توسط كمپنی های سرمایه داری به فروش رسیده، هرتلفن با ضمایمش برای فعال شدن به طور متوسط  ۱۶۵ دلار تمام می شود. به این ترتیب از جیب چنین ملتی درچنین وضع وخیمی ۱۶۵ میلیون دلار به بهای تلفن دستی كشیده شد. این تلفن دستی ها به طورمتوسط كه حساب شده هركدام روزانه ۵ دلار فقط كارت مصرف می كند، یعنی روزانه پنج میلیون دلار و ماهی ۱۵۰ میلیون دلار فقط مصرف كارت تلفن می شود كه هیچ گونه درآمدی برای مردم ندارد. فكرش را بكنید! سالانه یك ملیارد وهشتصد میلیون دلار پول این مملكت ویران، گرسنه و قرضدار به جیب كمپنی های تولید كنندۀ كارت تلفن می رود و از مملكت خارج می شود. حال موارد دیگری را درنظر بگیرید كه هیچ گونه نفعی به بار نمی آورد و فقط مصارف كمرشكن و توان فرسائی را بردوش ناتوان مملكت تحمیل می كند. تحمیل چنین پروژه هائی دركشوری مثل افغانستان كه مشكل نان، آب و سرپناه درآن بیداد می كند، جز استثمار و ستمگری و چپاول چه معنائی دارد؟ حال اگر درپهلوی ارباب قدرت، عده ای خورده بورژوای نو به دوران رسیده نیز ازاین تكنیك بهره می برند، ‌این به معنای رسیدگی به ملك ویران و مردم دربدرآن نیست، میلیون ها انسان فقیر ومحتاج ما هیچگونه دسترسی نمی توانند به موبایل یا تلفن دستی داشته باشند. واقعیت همان غارت و چپاول است كه زیر نام تكنیك وتمدن وبازسازی صورت می گیرد.

دراقلام وارداتی، موادغذائی َرَقم برجسته ای را به خود اختصاص داده است. مقداری ازاین مواد درشرایط كنونی لازم است كه وارد شود. ولی چیز جالبی كه به نظر می رسد و كشتكاران ما نیز متوجه این امر شده اند، كه این بحث نگارنده نیز ملهم ازصحبت آن ها است، این است كه از امریكا مقدار زیادی گندم دررقابت به تولید داخلی در افغانستان وارد می شود. گندم امریكائی را به نرخ پائین عرضه می كنند، كشتكار افغان كه درتهیۀ وسایل وامكانات كشت مانند ابزاركار، تخم بزر، كودكیمیاوی وحتی تهیۀ آب ازچاه به مصرف تیل و واتر پمپ، به دلیل بلند بودن نرخ این مواد كه اكثراً وارداتی است، باید پول زیادی بپردازد، نمی تواند به رقابت برخیزد. چون مصرف گندم به دست آمده ای او بالاتر از نرخ فروش گندم امریكائی می شود. این جا است كه كشتگر نمی تواند به كشت وكارش ادامه بدهد. دو انتخاب برایش می ماند. یا زمینش را ترك كرده به شهرها برای جست وجوی كار و به دست آوردن لقمه ای بخورونمیر آواره می شود، كه درآنجا نیز بنابرتراكم نیروی كار و كمبود زمینۀ كار بردامنۀ بیكاری، شغل های كاذب، دزدی، جنایت وغیره افزوده می شود،‌ وچه بسا كه گروه های تروریست دربدل پرداخت پول عده ای از آن ها را به خدمت بگمارند. ویا درصورت زدوبند با قوماندان و ولسوال وغیره زمینش را تریاك میكارد  كه از درآمد آن هم به اصطلاح خود مردم “ازگاوغدودش” به كشتگر نمی رسد، فایده اش به جیب مقامات قدرت ومافیای مواد مخدر كه در زد وبند باحاكمیت است، می رود.(چقدر عالمانه تحلیل و پیشگوئی شده بود که اکنون همه نتایج تلخش را شاهدیم – ویراستار)

ادامه دارد