ماه روشن ضمیر
عزت آهنگر
ماه روشن ضمیر
زنی در شعر های من اسیر دست پاییز است
بهار عشق و احساسش تماشایی و گلریز است
زنی که تار تار موی او ابریشم درد است
خمار چشم آهویش شکار غصه ی مرد است
زنی که آرزوهایش یکا یک در دلش پژمرد
جوانی و بهارانش به دام هجر و هجرت مرد
زنی بود از تبار ماه، روشندل و مهر آیین
ضمیر و ایده اش آیینه و دل بود نورآگین
زنی خلاق و خالق درخلوص عشق و آزادی
هنر آمیز و روح انگیز، شیدایی دل و شادی
نترس و هم شکیبا، شعله سان ، روشنگر ساحل
نبوده نه! و ناممکن به ذهنش ذره ی حاصل
مسیر کوه و دشت عشق را مستانه پیموده
وفا را تا به اوج کعبه و میخانه آزموده
زنی از جنس الماس، قویی عاشق، موج عصیانگر
به طوفان حوادث همچو فولاد، در دل اخگر
حریر نازک نیلوفر جانش گهر سان است
طبع موزون و طنازش چراغ شام هجران است
حضور عشق اندر خلوت شبهای او مانوس
غزلهایش عطوفت میتراود خلسه ی محسوس
حلول ناز احساسش محبت سایبان دارد
به آزادی پروازش حقیقت آشیان دارد
۸ جولای ۲۰۲۱
padarjan2021-07-12T20:07:12+00:00