رسول پویان

               رویای شیرین

مگـردان تلخ یارب کام رویاهـای شیرین را

خیال آمیز تر کن دم بـه دم اشعار رنگین را

نگارستان هستی نقش درنقش است بی پایان

هـنـر تا بی نهـایـت پـرورد نقـشِ نگارین را

میـان گلـشـن انـســان هـر گل جلـوه یی دارد

بنازم نرگس و نیلوفر و ریحـان و نسرین را

اگرخواهی که بینی عمق فرهنگ و تمدن را

ز ژرفـای دل پاکیزه بگشا چشم خـوشبین را

صدای تیشۀ فـرهـاد هنوز از کـوه عـشق آید

ز بزم خسرو آرید نغمه های شورِ شیرین را

به چنگ رودکی طـرزِ نکیسا جـلوه ها دارد

به راگای کـریشنا سُـر کنید اوزان دیرین را

نـوای مـولـوی از روم و از بلخ کهـن خیزد

پر از گلواژۀ عشق و طرب سـازیـد آیین را

سرود حافظ وجامی وبیدل عشق انسان است

زبان وحـدت دل هـا بخوانید شعـر پیشین را

وفا وعشق و دوستی ومحبت را کنید افزون

که در دل هـا بتابـانـد نـور مهـر بـرزیـن را

جهان دل زشوق عشق ومستی تا شود لبریز

به رنگ تازه باید گفت شعرویس ورامین را

به استقبال دل ها مطرب و ساز وغزل آرید

ز صهـبای نگاهی پـر کنید رودِ شـرایین را

بـه بـزم آفـتـاب آریـد اگـر محـبــوبـۀ دل را

به کنجی ماه بنشانید و کنجی عقد پروین را

اگـر افـراط طالب خانه را زندان زن سـازد

در اذهـان همه ویران کنید زندان سنگین را

به چنگ شب کند پنهان اگرخورشیدتابان را

درآغوش سحر افشان کنید زلفان مشکین را

اگر سازوسرود وبزم شادی را کشد درخون

به آهنگ پـریـان دور سازیـد دیـو نفـرین را

چه داردجنگ طولانی به جزویرانی وکشتار

به هـمـت بشکنید شمشیر خونین شـیاطین را

7/4/2021