ش. آهنگر 

 حادثه آفرینیی باند های راسیست – صهیونیست ترامپ – نیتانیاهو

باری چهار سال قبل در پیش درآمد ورود “ترامپ” به کاخ سفید گفته بودیم که ترامپ نمایندۀ رُک و راست امپریالیسم امریکا است و مطابق ماهیت و منافع امپریالیسم تجاوزگر و قلدرامریکا عمل می کند. همانجا اشاره کردیم که حاکمان بوروکرات – دپلومات امریکائی ریاکارانه به تجاوزات، اهداف و مقاصد شوم امپریالیستی شان انگ و رنگ دموکراسی و حمایت از چه و چه می زنند، ولی “ترامپ” هرآنچه ایجابات و خواست منافع نظام امپریالیستی است، بدون رنگ ولعاب متعارف، همان می کند و بدون پروای کسی درسراسرجهان، آنچه می کند و می گوید بی لفافه و پوشش سیاسی – دپلوماتیک است. یا به عبارتی که همان زمان گفته بودیم مانند دیگران “شف شف نه، بلکه شفتالو” می گوید.

چهارسال از آن زمان گذشت و اینک گفتار وکردار زورگویانه و قلدرمنشانۀ “ترامپ” و باند زیر فرمانش نقل مجلس همگان گشته است. حال که “ترامپ” از اریکۀ قدرت ریاست جمهوری امریکا به پائین کشیده می شود، همه براو و اعمالش خرده می گیرند و برآنند تا فقط او را مقصرخودکامگی های امریکا جلوه دهند. واین برخوردی غیرمنصفانه، ناشیانه  و یا مغرضانه است.

آخر مگر روئسای جمهورامریکا، قبل از “ترامپ”، وقتی منافع حاکمیت شان عملی را(حتی تجاوز خونین به دیگران) را ایجاب می کرد، حرف ومشورۀ کسی درجهان می توانست، و توانست مانع آن شود؟ دور نرویم، طی همین دو دهه افغانستان، عراق، سوریه، یمن، لیبی و… توسط روئسای جمهور امریکا قبل از “ترامپ” به خاک وخون کشیده نشد وملیون ها انسان کشته و آواره و دربدر نشدند؟ فقط فرقش این است که آن ها ریاکارانه و اغواگرانه نقاب هائی را بر رخ کشیده  و بهانه هائی را به خورد مردم می دادند و “ترامپ” با چهرۀ حقیقی وبی نقاب امپریالیستی وارد کارزار شده است. اسلاف “ترامپ” افغانستان را به بهانۀ تروریسم به روز سیاه نشاندند، برای ویران کردن عراق، سلاح کشتار جمعی بهانه قرارگرفت و … سرانجام دریائی از خون انسان های بی گناه را جاری ساختند، شهرها و دهات کشورهائی را ویران وبه تل خاکی مبدل نمودند  و موجی از انسان های آوارۀ بی سرپناه  به هرطرف پراگندند. همه شاهدیم که امپریالیسم امریکا در افغانستان با همان تروریسم(طالبان) معاهدۀ همکاری بست و از سلاح کشتار جمعی در عراق هم خبری نبود و…

“ترامپ” وباند همراهش دقیقاً ادامۀ راه اسلاف شان را رفتند، منتها نه با نقاب سیاسی – دپلوماتیک، بلکه با شعار قلبی و درونی حاکمان امریکا به شکل برهنۀ “اول امریکا”، و درواقع “امریکا اول”، که با همان تکبر وگستاخی امریکائی و نادیده گرفتن حتی متحدان خود و با زبان لومپنانۀ لعن وطعن وتحقیر دیگران همراه است. و همین است ذات و کرکتراصلی امپریالیسم امریکا که “ترامپ” و یارانش آن را از پرده های اغواگرانۀ دپلوماتیک بیرون کشیده اند.

حال که این برخورد لومپنانه و بی پروای “ترامپ” و باندش(نمایندگان مستقیم سرمایه) به مسایل درونی امریکا، به ویژه انتخابات مسخرۀ ریاست جمهوری امریکا، کشیده شده و رسوائی به بار آورده است، اشرافیت سیاسی – دپلوماتیک نیرنگ باز امریکا را به گله وشکایه واداشته است. باند “ترامپ” هم که نشۀ قدرت دولتی شده اند، در واپس دادن این قدرت به مجریان بعدی، گردن کشی و افشاگری می کنند. ماهیت نظام حاکم امریکا را که بر تقلب و منفعت جوئی استواراست، به خاطر منافع گروپیک خود رسوا می سازند و ….

تا این جای سرکشی و افشاگری “ترامپ” جنبۀ مثبتی هم دارد؛ و آن این که دیگرتقدس سیستم به اصطلاح دموکراتیک امریکا فرو ریخت و اینک درکوچه وبازار از تقلب و رشوت و ریاکاری مقامات و مراجع ارشد دموکراسی امریکائی  ومسخره بودن سیستم انتخابات امریکا، که گویا لب و لباب دموکراسی شان است، سخن زده می شود. کوس رسوائی نظام امریکائی همه جا طنین انداز شده است، و دیگر نظام امریکا به هیچ آدم هوشیاری الگوی مقدس و پابرجا واستوار نیست.  و اما جنبۀ منفی انارشیسم ترامپی این است که باند “ترامپ” با حادثه جوئی های خطرناک می خواهد برای مشکل تراشی به حریفش “بایدن”، چنان تشنج و درگیری هائی در سطح جهان ایجاد کند، که حریفش فرصت و امکان تجدید نظر بر کرده های او را نیابد و اجباراً به ادامۀ درگیری های ایجاد شده توسط باند “ترامپ” گرفتار شود و روی همان خطی برود که “ترامپ” وباندش کشیده اند.

دراین راستا در اولین اقدام، “پومپئو” وزیر خارجۀ “ترامپ”، که درقلدری و حماقت چند گام از “ترامپ” هم پیش است، در سفرش به اسرائیل و سپس به منطقۀ خلیج فارس به مشوره وتائید متحدان عربش، پلان های خطرناکی را طرح ریزی کردند. برهمین مبنا است که دو فروند طیارۀ بمب افکن  B52  را به منطقه گسیل داشتند.

آوازه بود که احتمالاً گروپ “جوبایدن” بر “قرارداد دوحه” و برخورد به مسئلۀ افغانستان در خط کار “ترامپ” تغییراتی می آورد؛ باند “ترامپ” برای جلو گیری ازآن دست به کارشد. نخستین اقدام عجولانه و زورگویانۀ “پمپئو” در سفرش به دوحه، دستور فرمان روایانه اش به غلامان حلقه به گوش و زیر فرمانش، طالبان و رژیم کابل، بود. درهمان روز ملاقات “پمپئو” با نمایندگان طالبان و رژیم کابل، غلغلۀ گوش کرکن رسانه های جهانی کرۀ زمین را فرا گرفت و هوچیان هیاهو کردند که گویا بُنبست ناشکن “مذاکرات صلح افغانستان” شکسته شد و دروازه های امید برای “صلح” و “آرامش” درافغانستان گشوده شدند؟!؟!

شگفتا که در چه دنیای دیده درا و بی حیائی زندگی می کنیم. طالبان که خود را نمایندگان مستقیم خدا در تطبیق احکامش می دانند و به ادعای خودشان در راستای این هدف سر سوزنی عقب نشینی نمی کنند و هر روز هزاران انسان بی گناه را به خون می کشند و شهرها، قراء و قصبات ما را ویران و هزاران خانواده را آواره می سازند، به یک دستور “پمپئو” از دساتیرخداوند آسمانی شان می گذرند و سر به خط خداوندگار امریکائی شان می گذارند و همان می کنند که منافع باند “ترامپ” ایجاب می کند.

نکتۀ قابل توجه دیگر همین است که باند “ترامپ” با “علنی گری” های شان راز به اصطلاح سربه توی غلامی طالبان به امریکا را نیز برملا و شهرۀ شهر ساختند. حال چگونه می توان از چنین فاکتورهای بی ارادۀ انتظار صلح داشت، تا زمانی که گردانندگان خارجی دستور صلح ندهند؟؟ ما که از سیاست های پشت پردۀ امریکا آگهی نداریم، درهمین وضعیت، صلحی(همین صلح مورد ادعا) را درچشمرس نمی بینیم. ای کاش دیدما خطا کرده باشد.

آن چنان که گفتیم “پمپئو” در سفرش به خاورمیانه به اسرائیل و عربستان سعودی هم رفت؛ از اسرائیل دستور گرفت و با عرب ها طرح های ماجراجویانه اش را شریک و آن ها را با خود همراه ساخت.  پس از این دیدارها است که باند امپریالیست – راسیست “ترامپ” به تحریک و رهبری تروریست – صهیونیست درجه یک، “نیتانیاهو” صدراعظم اسرائیل، درصدراین حادثه جوئی ها، ترور “فخریزاده”، دانشمند اتمی ایران را در داخل ایران پلان و عملی کردند، تا ایران را به جنگ با امریکا بکشانند و فرصت برگشت دوبارۀ “جوبایدن” به “برجام” یا پیمان اتمی با ایران  را از او بگیرند.

باند راسیست – صهیونیست ترامپ – نیتانیاهو با این عملکرد تروریستی شان تمام مقرارات و قوانین موضوعۀ بین المللی را زیر پاگذاشتند و با چنین بی پروائی و حادثه آفرینی برآنند تا آتش جنگ های خونین و پایان ناپذیری را درمنطقه و جهان برافروزند که بی شک هزاران، و شاید ملیون ها،  قربانی خواهد گرفت.

دراین جای شک نیست که رژیم آخوندی ایران نیز در ترور مخالفانش در همه جای دنیا اقدام کرده و شامل دولت های تروریست جهان است. با این حال هروقتی که ایران و یا کس دیگری اقدام به ترور مخالفانش کرده همۀ رسانه ها، سازمان ملل متحد با نهادهای رنگارنگش، کشورهای اروپائی و… همه او را محکوم کردند، و تا آن جا که افراطگرائی وسود جوئی نباشد، این محکومیت درست وبجا است. اما چرا همین ها وقتی امریکا واسرائیل پیوسته افراد و شخصیت ها را در هرنقطۀ جهان ترور می کنند و اسرائیل همه روزه سوریۀ ویران و فلسطین اسیر را بمباردمان می کند و انسان ها را ترور دستجمعی می نماید، صدای شان بیرون نمی شود، وحتی آن را با بیشرمی تمام “دفاع پیشگیرانه” توجیه می کنند.

وزیر خارجۀ آلمان بدون این که حتی اشارۀ به محکوم کردن ترور وتروریسم بکند (چه رسد به محکوم کردن اسرائیل و یا امریکا) با بی حیائی جانب دارانه و مزدور منشانه به اسرائیل و امریکا، فقط از ایران خواست که خویشتن داری کند؟؟؟

شما یک تصورناممکن بکنید که کسی ویا دولتی در درون اسرائیل و یا امریکا مقام دولتی شان را بکشد، همین اروپا وملل متحد و “نهادهای حقوق بشر” و “پاسداران حقوق بین المللی” و… چه محشری بپا خواهند کرد و چه مجوزهای خطرناکی برای انتقام گیری، از “شورای امنیت ملل متحد” صادر خواهند نمود و چقدر بمب و راکت برآن کشور مظنون فرو خواهند ریخت وچه خون ها جاری خواهند ساخت؟؟؟؟ تو گوئی خون دیگران سرخ نیست و انسان غیرامریکائی – اسرائیلی ارزش انسانی ندارد و ترور او ترور نیست؟!؟!

به این می گویند دنیای زورگو که اداره و”تقدیرش” در دست باندهای آدمکش امپریالیستی – صهیونیستی است.

برای نجات این جهان، باید زحمتکشان و مردم ستمکش جهان آگاه و متحد شوند تا بتوانند جهانی فارغ ازاین زورگوئی ها، ماجراجوئی ها، ترور و تجاوز و مبتنی بر عدالت و فارغ از هرگونه ستم و تبعیض ایجاد کنند. و به امید آن روز.