زلـــمــی

             چرا پاکستان به افغانستان راکت پرانی می کند؟

افغانستان به عنوان یک کشوری که از چند قرن بدینسو به لحاظ موقعیت جغرافیایی به عنوان معبر و مسیر ترانزیت زمینی کشورهای استعمارگر و محور تلاقی فرهنگ های خاورمیانه و کشورهای جنوب آسیا و آسیای مرکزی بوده است. این موقعیت باعث شده که این کشورهمواره مورد تجاوز قرار گرفته و نیروهای استعمارگر کوشیده اند این خطه را در اختیاربگیرند تا توانسته باشند کشورهای دیگر در این مسیر را مورد تجاوز قرار بدهند.

 تاریخ کهن و معاصر کشور ما پر است از حوادث گونه گونه، زنجیره ای و بی شماری که سخن از تجاوز، توحش و بربریت دیگران است و در عین حال از مقاومت و جانبازی هموطنان ما که از هر گوشۀ کشور، بدون آن که کسی وی را آگاه ساخته باشد، برای آزادی و رهایی با دستان خالی کمر همت بسته و عزم استوار نموده اند که کشور شان را آزاد نمایند. این یکی از خصایص افغان ها است که شامل حال همه ملیت ها و اقوام می شود. آزاد زیستن به یک فرهنگ، به یک عنعنه و بالاخره به یک مصروفیت دائمی هموطنان ما بدل شده است.  لذاست که “دیزرائیلی” سخنگوی متجاوزین بریتانیائی گفته بود که هرکه این جا(هرات افغانستان) را در زیر تسلط داشت، کلید کشور افسانوی هند را نیز در دست خواهد داشت.

تجاوزات کشورگشایان مشهور، چون اسکندر مقدونی، چنگیز، اعراب، بریتانیه، روس ها، و اینک در سه دهۀ اخیر کشورهای غربی، در رأس آن امپریالیسم امریکا و متحدان اروپایی آن مصداق خوب این مدعای ما بوده است.

موقعیت جیواستراتیژیک کشور ما مسئله ای است که اگر از یک سو مورد توجه کشور گشایان قرار گرفته ایم؛ از سوی دیگر تکرار این تجاوزاتی که همواره با وحشت و بربریت قوای متجاوز همراه بوده، باعث شده که ملت افغانستان در مسیرتاریخ به خاطر نجات و آزاد زیستن که خاصۀ هر افغان است، مقاومت تا پای جان نشان داده، نه تنها تجاوزی را با مشت آهنین و ارادۀ استوار آزادیخواهی جواب گفته که آزاد زیستن و استوارانه برای آزادی کشور قربانی دادن به یک عنعنۀ دیرینه و تاریخی شان مبدل شده و نگذاشته است که استعمار با آرامش خاطر به این سرزمین بتازد.

صفحات زرین تاریخ کشورما پراست از خاطرات فرهیخته زنان و آزاده مردانی که برای آزادی و رهیده گی شان همه داشته های زنده گی شان را، و بالاتر از همه زندگی شیرین شان، را قربان نموده اند.

اینک با تحولات جدیدی که بعد از یازدهم سپتمبرسال ۲۰۰۱ م در کشورما رخ داده اند و قوای تجاوزگر نظامی کشورهای مختلف جهان به کشورما یورش آورده و ادعای امحای لانه های تروریسم، پشتیبانی از دموکراسی، دفع هر نوع بیعدالتی در قبال حقوق بشر، حقوق زن و…. نموده اند؛ بار دیگر شاهدیم که این حرکت در خلاف منافع تاریخی، حاکمیت ملی، و در تقابل منافع اقتصادی و فرهنگی کشور ما قرار گرفته است. با این که این قوای متجاوز با ترفند مجوز باصطلاح شورای امنیت ملل متحد به کشورما آمده و ظاهراً از داشتن اهداف تجاوز کارانۀ درازمدت و یا ماندن در این جا انکار می کنند، ولی نتوانسته اند که قناعت ملت ما را فراهم کرده و پشتیبانی مردم را در قبال داشته  باشند. برعکس روز تا روز مردم به اهداف پلید شان بیشتر پی برده و به اشکال مختلف مخالفت با تجاوزگران را تبارز می دهند. درنتیجۀ همین عدم توافق مردم با متجاوزان است که امریکائی های متجاوز نیز پا به فرار می نهند، ورنه طالبان که مزدور خودشان هستند و این دیگر حالا ثابت شد.

با دریغ و درد هر زمانی که ملت افغانستان یک تجاوز را دفع کرده، از آنجاکه نتوانسته است بر ویرانه های دولت مزدور یک حاکمیت مردمی و ملی را برقرار بسازد تا برای درازمدت عوامل تجاوز و مداخلت در کشور ما از بین رفته باشد؛ ولی متاسفانه حاکمیت هایی جدیدی که به وجود آمده اند بنا بر خصلت طبقاتی شان پیوند های عمیق با کشورهای تجاوزگر داشته اند؛ لذا این نیروها نتوانسته اند و نمی توانستند که با به قدرت رسیدن،  پایه های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی دولت های ملی را بنا کنند تا فکر ملی، منافع ملی، اندیشه های ملی و مترقی در جامعه رشد کرده و در نتیجه عوامل تجاوز دوباره و چند باره را درکشور دفع کرده باشیم.

این نقیصه از لحاظ تاریخی دو عامل دارد که می شود آن را زیر نام داخلی و خارجی خلاصه ساخت. عوامل داخلی همان نظام های مطرود تاریخ و طبقات مرتجع و طفیلی وابسته به آن هستند که به عنوان زمینه ساز تجاوز بیگانگان عمل می کنند و چون طفیلی در سایۀ بیگانگان زندگی ننگباری را بسر می برند. عوامل خارجی هم که همان نظام طبقاتی طماع حاکم بر جهان است که در رأس آن امپریالیسم به سردمداری امپریالیسم امریکا قراردارد.

بنا بر موجودیت و دست اندرکاری عوامل فوق است که بعد از دفع هر تجاوز که باید ملت ما دورۀ نقاهت، بازسازی و نوسازی را گذشتانده و زیربناهای ساختمان یک حکومت با پایه های ملی را تقویت و گسترش می داد؛ ولی متاسفانه بنا به ضعف عوامل درونی، وقتی یک متجاوز به اصطلاح از دروازه خارج شده است تجاوزگر دیگر از پنجره وارد شده است. این یک پروسۀ چند قرنی و متداوم بوده به شکل زنجیره  ای عمل کرده است.

با این که کشورما یک سرزمین بارور و ملت ما زحمت کش بوده است ولی از آن جا که ملت ما تجاوز را فقط در بعد نظامی جواب گفته و در سائر عرصه ها تلاش لازم و کافی صورت نگرفته است، باعث شده که تجاوزگر دیگری با یک مدت تمهید، بار دگر و یا با شکل دیگر مردم ما را زیر ظلم و وحشت نیروهایش قرار بدهد.

همزمان با متجاوزان و اشغالگران امریکائی- ناتوئی به عنوان دشمنان عمده، دول دو کشور همسایۀ پاکستان و ایران متاسفانه نامردترین و وحشی ترین دشمنان کشورما اند که ریکارد وحشت تجاوزگران قبلی را شکستانده از تمام اشکال دشمنی کارگرفته و تمام معیارها و اصول انسانی را زیر پا کرده با وحشت بی نظیرعمل می نمایند. برای مداخلت شان متاسفانه نیروهای داخلی، شخصیت ها و گروپ های  وطن فروش، را با خود هم آهنگ نموده اند که دلیل توجیه مداخلات و دراز دستی بیشرمانۀ زمامداران آزمند این کشورها به ملک ما گردیده است.

با این مقدمه دراین جا می خواهیم به سوالی که چرا پاکستان برکشور ما راکت پرانی می کند؟ پرداخته تا دانسته شده باشد که عوامل و ریشه های تاریخی این تجاوزات مکرر پاکستان چه می باشند؟

تولد نامیمون کشوری به نام پاکستان به عنوان محصول توطئۀ استعمار انگلیس در پی عقب نشینی استعمار بریتانوی از نیم قارۀ هند و تجزیۀ نیم قاره، اتقاق افتاد. این لحظه ای است که استعمار بریتانیا نه تنها در سرزمین هند، بلکه در مجموع جهان به شکست مواجه شده و کشورهای دربند استعمار در قاره های آسیا، افریقا و امریکای لاتین به آزادی شان دست یافته و استعمار بریتانیا شکستش را به آسانی نپذیرفته و برای نجات از مخمصه در تعدادی از کشورها مشکلات سرحدی و مرزی را بجاگذاشته که مشکل دوامدار و تاریخی برای این کشورها شده است.

کشورما افغانستان یکی از کشورهای زیر سلطۀ استعمار انگلیس از اواسط قرن نزدهم الی سال ۱۹۱۹م بود که به صورت غیر مستقیم توسط امیران دست نشانده و جاسوس استعمار انگلیس اداره می شد. افغان های شجاع توانستند سه مراتبه قوای اشغالگر انگلیسی را شکست بدهند. در بحبوحۀ جنگ و مقاومت با لشکر انگلیسی یکی از مشکلاتی که به عنوان یک معضلۀ تاریخی برای کشور مانده و تا حال نتوانسته  که حل گردد، آن مشکلات مرزی ئی است که استعمار انگلیس برای کشورما با کشور تازه تولد شدۀ پاکستان به وجود آورده و آن مشکل  خط تحمیلی دیورند به حیث وسیلۀ جدایی قسمت هایی از خاک کشورما است که بین افغانستان و پاکستان به عنوان یک نقطۀ داغ باقی مانده است.

کشور پاکستان که به اثر برنامه های استعماری انگلیس به میان آمده است، زمامداران طماع آن نه تنها با کشورما، که با هندوستان نیز مشکلات مرزی بر سر کشمیر داشته و این کشور از همان روز های اول تولدش با احساس دشمنی و تفوق طلبی بر هندوستان و افغانستان به وجودآمده است. لذاست که با ذرایع ممکن همواره این کشور در همکاری و هم آهنگی با کشور بریتانیای آن وقت، و در تداوم آن با وارثان استعماری اش که شیوه های اسلافش را به کار می برند، تلاش ورزیده است که به اشکال مختلف به کشور ما مشکل آفرینی کند.

دولت پاکستان به عنوان چماق دست استعمار بریتانیا و امریکا و سائر شرکای آن ها در منطقه عمل نموده و در قالب ژاندارم امپریالیست های غربی عمل می نماید. جغرافیای پاکستان آن سرزمینی است که امپریالیسم غرب در منطقۀ جنوب آسیا از آن به عنوان تختۀ خیز کشور گشایی و برنامه های استعماری شان کار گرفته و دولت های پاکستان به حیث دلال عمل نموده اند.

امپریالیسم که برای بقایش بحران می آفریند، توطئه می چیند و ملت های جهان را اغوا می کند، یکی از شیوه های جدید و تاکتیک معاصر آن ایجاد رعب و ترس و ترور است که بر جهان مستولی ساخته و می خواهد که سیطرۀ استعماری اش را بر کشورهای مختلف از این راه ها گسترانده باشد.

در شرایط جاری که جنگ و خشونت در کشورهای مختلف رو به رشد، جریان دارد عامل عمدۀ خارجی آن توطئه ها و برنامه های استعماری امپریالیسم است که منافع درازمدت و کوتاه مدت آن فقط با استعمال باروت و آتش بدست آمده و بدین طریق مقاومت های خلق اسیر شده را با منطق اساسی خود که ایجاد خشونت، ویرانی و تباهی است، سرکوب میکند.

واقعه یازدهم سپتامبر یکی از وقایع ساختگی و تصنعی امپریالسم امریکا است که به این بهانه خواسته است  تجاوزش را بر کشور ما روپوش بدهد. همچنان می کوشد با همکاران جنایت کار منطقه ای و محلی اش مانند انتحارطالبی و راکت پرانی پاکستانی خواسته های ملی، انسانی و معقول ملتی را در گلوخفه کند، تا توانسته باشند دراین حوزۀ سیاسی و جغرافیایی ملتی را دربند کشیده و به اهداف استعماری اقتصادی و سیاسی خویش دسترسی پیدا کنند. از آنجا که امپریالیسم برای رسیدن به اهدافش شرکای منطقه ای و بین المللی اش را می پالد و در هر کشوری با متحدان اقتصادی، سیاسی و منطقوی اش دست به تجاوز، استعمار و استثمار می زند. لذا پاکستان یکی از کشورهای متحد استراتیژیک امپریالیسم غرب است، که با پیروی از منافع خود و شرکای استعماری اش در قضیۀ افغانستان برنامه های درازمدت غیرانسانی و وحشیانه داشته، با استفاده از فرصت های اطراف قضایای کشورما مداخلت های عریان و توطئه گرانه می نماید. این کشور به فابریکۀ بزرگ تولید تروریسم، انتحار و کشتار بدل گردیده است. چون افغانستان در اشغال امپریالیسم جهانی است و در وضعیت ضعیفی قرار دارد، لذا پاکستان با استفاده از فرصت،  برنامه های خود را بر کشور ما پیاده نموده و راکت زنی می کند و هم به نیابت امپریالیسم امریکا و انگلستان ایجاد رعب و ترس می کند. بدین ترتیب بر بحران ها و شکست های شان روپوش انداخته و تمامی برنامه های استراتیژیک غارتگرانۀ خود را عملی می نمایند.

دولت پاکستان با آن که یک همکار ستراتیژیک امپریالیسم غرب در منطقه است، ولی برنامه های خاص خود را نیزدارد، و آن تاثیر گذاری بر پیشرفت اوضاع سیاسی افغانستان است که دولت پاکستان می خواهد در تحولات بعدی کشور ما اثرات و نفوذ عمیق خود را داشته باشد و دولتی به موافقت و یا دست نشانده گی خود داشته باشد؛ و دراین کار متجاوزان امریکائی نیز با پستی وبی حیائی با آن همراهی می کنند تا زمینۀ به حاکمیت رساندن دوبارۀ طالبان را مساعد سازند.