Skip to content
جلوه گاه رنگ
رسول پویان
جلوه گاه رنگ
خـون غـروب دامـن دریا گرفته است
گـویـی که آب لالۀ حمـرا گرفته است
از بـس گـدازه مهـر فلک می پـراکند
در آســمـان آتـشـی پهـنـا گرفته است
تشت طلا نهان شـده در لای شاخسار
تاریک دزدشب به هواجا گرفته است
شام غروب و گاه سحر جلوگاه رنگ
گویی زمانه سیل وتماشا گرفته است
از دیـدگان ابــر ســما خـون دل چکـد
انـسـان را بـلای کـرونـا گـرفـته است
گیتی به پیش ذره بـه زانـو فتاده است
ویروس کـوچکی همه دنیاگرفته است
بهتان و تـوطـئه شـده ورد زبـان زور
با عقل وعلم وفلسفه دعوا گرفته است
جاهل اگربه جنگ وجدل رو کند ولی
دانا طریـق صلح و مـدارا گرفته است
هجـر و هراس دردل یاران فتاده است
بس اضطراب ودلهره مأوا گرفته است
گله ز جور چـرخ فلک بی نتیجه است
این پیره زال قلبی چوخارا گرفته است
دیو مرض تنوره کشد گرچـه در جهان
مهـر امـیـد لطـف پـریـسـا گـرفته است
شادی و شور، شـوقی به دل آورد پدید
غم گرچه دردل همه سودا گرفته است
بـزم طـرب نـوای غـزل سـاز می کـند
مستی چه رقصی دردل میناگرفته است
گرچـه سکوت بر لب دلها نشسته است
درنای عشق زمزمه غوغا گرفته است
نجوایی از دیار کهن می رسد به گـوش
موجی که کوه ودره وصحرا گرفته است
شـوق وصال زنـده کند عشـق را به دل
هستی ز عشـق مقصد والا گرفـته است
یـاری و هـمـدلی و وفــا حـرمـت آورد
حال خوشی که این دل شیداگرفته است
16/7/2020
padarjan2020-07-22T04:02:51+00:00
Page load link