نور محصل

او نمونۀ عشق و باور بود

درست در سال ۱۳۳۷ شمسی در سرزمین ما انسانی به دنیا آمد که اسمش ایوب وبعدها، درجوانی توسط یار و آموزگارمبارزش، (نیزک) گذاشته شد.

او انسانی بود از جان گذشته با وجدانی بیدار و مسئول، که زندگی را در بستر آرام نمی جویید.

نیزک کسی بود که توقف و سکون را مرگ می پنداشت. او عاشق سر زمینش بود به ذره ذرۀ خاک میهنش عشق بی پایانی داشت برای آبادی و آزادیش درغرب و شمال وجنوب کشورش با مردانگی مبارزه کرد.

با وجود سال های زیادی که ازشهادتش می گذرد صدای رعد آسایش درسرزمین ما همچنان طنین اندازاست و خواهد بود. هرجاکه سخن از نبوغ پیش می آید سیمای او در نظرم جلوه گر می شود. او تا توانست از پایگاه اندیشه و قلم خود دفاع کرد و بسیار به سادگی زیست، با مردم صمیمی بود و رفیق.

نخستین آموز گار او رنج و اندوه دیگران بود. او در طوفانی از اندوه و اقیانوسی از رنج پرورش یافت.  برای رهایی فردی تلاش و مبارزه نکرد او در مکتب رنج و از استادانی رنجبرآموخت که باید برای دور انداختن مناسبات کهنۀ اجتماعی مبارزه کند. در این راستا با شخصیت های مبارز و نامدارانقلابی شهر و کشورش آشناشد، درکنار شان رفیقانه ایستاد و با پیگیری وخلوص از آن ها آموخت و فهم ودانش خود را ارتقاء داد و با پشتکار آن را به دیگران آموختاند. زندگی او شعر بود وحماسه، شور، تلاش و فداکاری. نیزک انسانی بود از خود گذشته، فدایی  و پیشتاز  که توقف را نمی شناخت و شاید آن را ننگ می دانست. دلبستۀ حرکت و پویایی بود و شوق رسیدن به دریا را  در سرداشت . باهرچی دشواری و نا همواری است به مبارزه وستیز برمی خواست.

 نیزک ها و ادامه دهندگان راه سرافرازشان سرود می خوانند، سرود آزادی، سرود رهایی،  سرود یگانگی و اتحاد را و سرود رسیدن به افق های روشن زندگی را. اما لاشخوارها و درون فرسودگان به ظاهرخوش خط و خال، سودجو، عقده ئی، خیانت پیشه و کینتوز برای رسیدن به حاشیۀ قدرت، به درگاه دشمن به رقص و پایکوبی برخاسته اند تا از نطع غارت مردم شکم سیرکنند و برای اغوای مردم گردی از بی باوری را در شهر پاشیده اند که ننگ ونفرین تاریخ بر آن ها باد.

نیزک ها به غرور کوهستان می اندیشند و به پرواز بلند عقابان. عمر شب به پایان آمده است، مردم بیدارمی شوند و دیگر فریب دغلکاران و نیرنگ بازان را نمی خورند. 

روزی که بازوان بلورین صبحدم

برداشت تیغ وپردۀ تاریک را شگافت

روزی که آفتاب از هر دریچه تافت

من نیز باز خواهم گردید آن زمان

سوی ترانه ها، غزل ها وعشق ها

سوی بهارهای دل انگیز و گل فشان

سوی تو عشق من.

 ****

تقدیم به یاد گارانش که بیاموزند از پدر: مبارزه، تلاش، مهربانی و فداکار زیستن را.