بامداد

آغاز یک جنگ داخلی در افغانستان، دور از امکان نیست!

سردمداران امریکا باروت بسیاری برای این انفجار، بار دیگر تهیه کرده اند، وکافیست فرزندان شوخ، اما بی خرد آن ها جرقه ای به آن وارد کنند.

امریکا، انتخابات پوشالی ومسخره را عمداً به بحران کشانیده وقلاده بندان خود را برسرتصاحب این نعش مردار در رویارویی قرار داده است، تا انسجام ویکپارچگی ناچیزی، اگر در میان این گروه های جنایتکار برسرقدرت، که به دور دومحور شرارت غنی و عبداله گرد آمده اند، تا حال وجود داشته باشد، کاملاً در تقابل قرار گیرند. ازسوی دیگر باگروه طالبان که باعقاید و زبان عصر حجر به همه چیز، با عینکی که امریکا، به چشم های رهبران این گروه گذاشته  است نگاه می کنند، توافقنامه ی صلح در نهم ماه حوت 1398در دوحه مرکز قطر امضاء کرده است.

اساساً امضای قرارداد میان برده وصاحب اش یک چیز مضحک وفاقد اعتباراست. زیرا که برده ها فاقد چنین جایگاه حقوقی اند. به درازا کشانیدن مذاکرات تا هجده ماه، تلاشی بود برای حیثیت بخشیدن به این برده گان درگاه امپریالیسم امریکا.

امپریالیسم امریکا، با سرنوشت ومقدرات خلق ها شعبده بازی خطرناکی، راه انداخته است.

امپریالیسم امریکا وسایرشرکای جنایات اش ازمدت چهل سال می شود، که با سرنوشت مردم ما بازی می کنند. در آغاز، با تمویل وتجهیز احزاب اخوانی رجعتگرا، جنبش آزادیبخش خلق به پا خاسته ی  ما را که در برابر سوسیال امپریالیسم روس عاشقانه می رزمیدند، از اصالت ومضمون آزادی خواهانه و دموکراتیک اش، با آماج قرار دادن نیروهای ملی ومترقی توسط احزاب اخوانی مزدورش تهی و به انحراف کشاند، که نتایج همه فداکاری ها وقربانی های بی همتای مردم ما درفرجام منتج به بربادی و ویرانی کشور توسط دست آموزان آن گردید، ومردم ما که به خاطر آزادی و استقلال شان مبارزه کرده بودند، به آن نرسیدند!

بعد با ایجاد گروه طالبان درسال 1994م بازی جدیدی را آغاز کرد. این گروه یک شبه تولید ومعجزه آسا، تمام احزاب اخوانی تا دندان مسلح را، به ظاهر چند ملا وچلی مدارس دینی مضمحل کردند، وتنها مقاومت کوچکی درجبهه ی پنجشیر تحت رهبری احمد شاه مسعود ، را  شاید عمداً برای عملی کردن نقشه های بعدی، مجال دوام جنگ را دادند. وبعد هم ثابت گردید که همین محوربه اصطلاح مقاومت، درخدمت اشغالگران قرارگرفت ودر جلسه بن بردگی امریکا را پذیرفتند ووطن را به امپریالیسم امریکا فروختند، وگروه طالبان از سریر قدرت به زیر کشیده شد، و بار دیگر به دستور امریکایی ها جای عوض کردند، و وظایف جدید داده شده را تا امروز عملی می کنند.

امریکا، که نزده سال قبل به بهانه ی مبارزه با تروریزم ونابودی(گروه طالبان)، به افغانستان تجاوز کرد، امروز این گروه را یک گروه سیاسی می داند، و زمینه ی دوباره حاکم ساختن آن ها را برسر مردم ما مساعد ساخته است.

امپریالیسم امریکا، درطی نزده سال گذشته گروه طالبان و دولت پوشالی دست نشانده اش را موازی کمک وحمایت کرده است. حیات وممات دولت پوشالی کاملاً وابسته به کمک ها وحمایت کشورهای امپریالستی، و در راس همه امریکاست. وقتی امریکا توافقنامۀ صلح با طالبان را امضاء کرده است، وبعد از این نقش نظاره گر را ایفا می کند، با این کار مطمیناً زمینۀ جنگ های داخلی را فراهم کرده است، تا افغان در برابر افغان بجنگد، وبخاطر تطبیق اهداف امریکا خون های بیشتری بریزد. پیروزی این دو نیرو که امریکا “گلادیاتور” وار حالا آنها را در برابر هم برای نبرد به میدان آورده است، بستگی به توجه ونقشه صاحبان شان دارد. امریکا هرجناحی را که بخواهد پیروزمیدان است. ظاهراً امریکا، تمایل به قدرت رسانیدن گروه طالبان را دارد. دولت دست نشاندۀ غنی بدون حمایت نظامی امریکا توان رویا رویی با طالبان را ندارد. به این اساس امریکا، دولت پوشالی را دیگردر نبرد ها باطالبان حمایت نمی کند تا سطح تلفات فرزندان مردم بیچاره ی ما که به خاطر بدست آوردن پول ناچیز جهت امرار حیات در صفوف قوت های نظامی فعالیت دارند، چند برابر افزایش یابد، ومردم ناگزیر به هر شرط و شرایط تمکین و تن دهند.

طرف قرار داد امریکا، طالبان است و از طالبان خواسته است که از افغانستان برعلیه امنیت امریکا اقداماتی صورت نگیرد. این خود پیام واضح است که امریکا در نظر دارد که قدرت را به طالبان تسلیم دهد. وبه این اساس درآینده طالبان بر افغانستان حاکم خواهند شد.

امریکا در نظر دارد که افغانستان را به خلوت کده ی تروریسم بین المللی مبدل نماید، تا از این طریق در کشورهای آسیای میانه نفوذ و روسیه ، را آماج قرار دهد، زیرا امریکا بیشتر برای دست یافتن به نفت و گاز کشورهای آسیای میانه حسرت می کشد. از جانب دیگر امریکا می خواهد از افغانستان، چین و ایران را نیز تهدید ویا حد اقل جلو پیشروی آن ها را بگیرد.

برنامه ی جدید امریکا:

امریکا در تجاوزش به افغانستان، از روش های همه پذیر، زیرشعار مبارزه در راه حقوق بشر، حقوق زنان، دموکراسی ومبارزه برعلیه تروریزم وقاچاق مواد مخدر کار گرفت، وبا این خدعه موقف اش را مستحکم کرد، اماحالا می داند که زیر این شعارها، و به زعم خودش حکومت دموکراتیک در افغانستان، عبور دادن تروریست ها به آسیای میانه پرسش های زیادی را به بار می آورد. حالا تصمیم گرفته است که از این مرحله عبور وابزار متناسب بانیاز برای رسیدن به اهداف استعماری اش را ایجاد نماید. به این اساس است که تلاش برسر قدرت آوردن طالبان را دارد.

امپریالیسم به خاطر بدست آوردن سود هرجنایتی را می کند، واین ماهیت نظام سرمایه داریست. چیزی که مهم است بیداری وهوشیاری خلق هاست که ماهیت آن را درک ومانع تطبیق پلان های آن شوند، ودر برابر این نظام ظالمانه ومزدوران بومی آن درجهت شکست ونابودی شان مبارزه کنند.

امپریالیسم مدت نزده سال مردم ما را به سراب دموکراسی، حقوق بشر، حقوق زنان، ایجاد حکومت داری خوب … کشاند!!!

از مردم بی سواد جای شکایت نیست، اگرفریب این شعارها را خورده باشند، ویا گاهی به وعده های او باورکرده باشند.عمق فاجعه این است که بسیاری از روشنفکران انقلابی وغیرانقلابی “سرنای” دموکراسی را به شدت و باقوت تمام پوف کردند که “های مردم امپریالیسم برای تان دموکراسی آورده، به میدان بیایید و به این ساز برقصید!” خیانت این روشنفکران به مراتب عمیق تر از جنایات امپریالیست ها واخوانی های وطن فروش نوکر امریکا، به وطن ومردم ما است!!!

تحلیل های غیر علمی واپورتونستی روشنفکران تسلیم طلب با عث آن گردید، که یک محور مقاومت ملی تا کنون شکل نگرفت است، ومردم برای مبارزه برعلیه امپریالیسم متجاوز ونوکران بومی آن آدرسی ندارند، وفقط با ابراز نفرت وشعار دادن، خود شان را تسکین می کنند، که این موقف گیری شان سزاوار تحسین است، اما این واکنش غیرمسلحانه، کارساز و پاسخ گوی این مصیبت بزرگ نیست.

این هائی که خاینانه اشغال کشورشان را به نفع تجاوزگران توجیه و افکار مردم را از ضدیت برعلیه تجاوز واشغال به انحراف می کشانیدند، حالا باید به توده ها پاسخ دهند، که کجا شد دموکراسی، حقوق زنان، حقوق بشر، وچرا امریکا این ارزش ها را ارج نمی گذارد، و روی همه این الفاظ وشعارهای دروغین اش پا گذاشته و گروهی را حمایت می کند، که از این مفاهیم مانند جزامی نفرت دارد؟

این انقلابی  نماها که روزگاری به حواریون شان گفته اند که :«امپریالیسم آمده فیودالیسم را می زند.» وامروز اپورتونیسم شان آفتابی گردیده است، وامریکا، تاهنوز دست از حمایت ارتجاع برنداشته وحتی حالا تلاش دارد ، تا متحجر ترین آن را حاکم بر سرنوشت مردم ما سازد، حد اقل مانند سازمان رهایی، که در آغاز از تجاوز امریکا، به افغانستان استقبال کرد، و حمایت خود را از کرزی ، نوکرامپریالیسم اعلان کرد، با این شعار که «ما با حمایت از کرزی مشت رد به سینه ی بنیاد گرایی می کوبیم» اما این سازمان بعد درنوشته ی زیر عنوان «با درسگیری از اشتباهات، راهمان را جانبازانه ادامه دهیم» عمل خود را انتقاد کرد. باید طی یک اعلامیه یی ازجفائی که برطرفداران خط اصولی کرده اند ابراز ندامت نمایند.

توده ها به قیمت جان بهترین عزیزان شان باربار این وطن را از چنگال استعمار نجات داده اند، اما مرتجعین و دریک سده ی پسین روشنفکر نماها بار بار به خاطر قدرت ومقام این وطن را فروخته اند!

پایان غایلۀ استعمار و امپریالیسم ومزدورانش در کشورما درچشمرس نیست! حملۀ روز بیست وپنجم حوت بر مراسم یاد بود از کشته شدن عبدالعلی مزاری درکابل، وگرفتن مسئولیت این حمله از سوی گروه داعش، پیام واضح است، که اگرطالب شریک نظام وحکومت دست نشانده شود، جاگزین آن داعش است. هرچند حمله به این مراسم جز یک توطیۀ طراحی شده که نام داعش را جاگزین طالب معرفی کنند چیز دیگری نیست، وبیشتر شاید تهدید اهل تشیع باشد که روی حفظ به اصطلاح دستاورد های نزده ساله در مذاکرات با طالبان پافشاری نکنند و دربرابر تصامیم امریکا، کرنش نمایند.

به هرصورت بدون بسیج عمومی وجنگ خلق برعلیه امپریالیسم استعمارگر امریکا ومزدوران بومی حامی اش بساط بدبختی ومصیبت از وطن ما جمع نمی گردد.

مرگ ونفرین به امپریالیسم جنایت پیشه ومزدوران آن!