فریاد
س. روشنگر
فریاد
درود گرم من برتو
به تو ای زن، ای مادر
به تو ای خواهر و ای مهربان دختر
به تو همرزم و همسنگر
****
ز دست رنج های بیکرانت
در شبستان سیاه و تار ظلمانی
زنم فریاد، فریاد
تا فروریزد، سقف برج و باروی ستم
هرلحظه و هردم
***
برای پینه های دست و پایت نازنین مادر!
برای ناله های جانگدازت
از خشونت های رنگارنگ
نالانم
برای زیستنت در شامگاه سرد
درون دخمۀ ویران معتادان
برای سوختن جسم و روانت
از ستم های جهان سوزان
دلم پیوسته لرزان است،
هراسانم
***
زنم فریاد، فریاد
تا ورای دور
آن خشم ستم سوزت
غریو درد جانسوزت
زنم فریاد، فریاد
آن صدای در گلو خفته
ز بیداد ستم بر زن
ز شام تیره روزی ها
که در باور نمی گنجد.
ولی ای زن، ای همدرد!
بیا با هم بپوئیم راه درمان ستم بر خود
فروپاشیم طلسم جهل و نادانی،
شکافیم سقف پولادین استبداد
که تا
پایان بیابد تیره بختی،
زن ستیزی
برای من،
برای تو
برای جمله زن ها اندرین عالم
***
padarjan2020-03-08T07:27:14+00:00