افراشته

از مــیــهن ما بــهار را دزدیدند        عــطر تن سبزه زار را دزدیدند

از گلشن سبز و پرطراوت یاران       مهتاب وگل و سوار را دزدیدند

نگرشی کوتاه برمجموعۀ اشعارآرمانی و زیبای خانم عزت “آهنگر”

       که: از برکه و آبشخورعشق، قدح سرمی کشد و از زلال عشق سرشاراست

به مثابه هدیۀ سال نو، خانم عزت “آهنگر – نیزک” دومین مجموعۀ شعرش را تحت عنوان ” قسم به عشق که آیینه ی محبت شدبرای ما فرستاد تا در معرفی آن چیزی بنویسیم و به قول او در سایت زیبای “افراشته” به نشر بسپاریم. ما هم این مجموعه را خواندیم و ازآن لذت بردیم.

این مجموعۀ موزون، متعهد  و هدفمند، از زیبائی ها و ویژگی های خاص ابزاری نیز  برخورداراست که بانو عزت “آهنگر” با واژه های کاربردی اش آن را آذین بسته است.  “قسم به عشق …” با آن که کلاً از برکه و آبشخورعشق، قدح سرمی کشد و از زلال عشق سرشاراست، ولی عشقش به رنگ هوسبازانۀ معمول هردم خیال و بازاری آلوده نیست، عشقیست آرمانی و پیوندش با معشوق نیز نسج و بنیان آرمانی وهمگرائی اصولی دارد. از خانم عزت “آهنگر”، با پس منظراجتماعی که دارد، اگرغیراین میبود، طبیعی نمی نمود.

این قدر آتش و آتشکده در سینه ی ما

یادگاری ست از آن گلشن پارینه ی ما

خانم عزت “آهنگر”، درآغوش یک خانوادۀ فرهنگی – مبارز هریا زمین چشم به گیتی گشوده و رشد کرده و مایه و پایۀ فکری اش از سپیده دمان نوجوانی درآن کانون فرهنگی – مبارزاتی نطفه بسته و هستی یافته است. او دختری بازیگوش و کوچک؛ ولی زرنگ بود که دورصندلی (کُرسی)زمستانی خانوادگی به اشعاراستاد فدائی هروی، که عضو خانوادۀ شان بود، از زبان خودش گوش می داد و طبعاً ازآن اثر برمی داشت.

او تازه مرز کودکی را عبور می کرد که با جمعی از جوانان فرهنگی مبارز ونامدار شهرش چون عبدالاله رستاخیز و … درخانه اش مواجه شد که همگام، همسو وهمراه با برادرش “شیر آهنگر” برای تغییر و تکامل فرهنگ و بنیان جامعه بحث و برنامه ریزی داشتند. آن ها شعر می سرودند، مقاله می نوشتند و شب ها و روزها بر چگونگی تحقق آرمان های انسانی شان صحبت و گفتگو می کردند و عزت جان که دختری با ذکاوت وهوشیار بود، تا آنجا که به او می رسید، ازآن اثر و مایه می گرفت. عزت در نوجوانی همراه خواهران بزرگترش به صف مبارزان آرمان گرای شهرش پیوست تا درتحقق آرمان های انسانی اش مبارزه کند واین مبارزه سال های درازی را دربرگرفته و او را آبدیده کرده است.

ازداوج بانوعزت آهنگر نیز بربنای آرمان های مبارزاتی اش استوار بوده و براین بنا عشق او با ایوب “نیزک”، رفیق وهمرزمش، شکل ومایه گرفته است. عزت ونیزک دویار همرزم و دو مبارز راه یک آرمان انسانی هستند، که مربی و مشوق مشترکی چون انجنیر شیر”آهنگر” داشته اند. شاید یکی از وجوه مشترک عزت و نیزک و وسیلۀ عشق شان تمایلات شاعرانۀ هردو باشد، چه هنگام بستن این پیمان، هردوی شان شعر می سرودند و به کلام عام “شاعر” بودند.

چند سال کوتاهی از پیوند ازدواج شان سپری نشده بود که نیزک توسط دشمنان خلق ازپادرامد و خانمش عزت را با فرزندانش در بدترین شرایط مهاجرت تنها گذاشت و به سوگ نشاند. اثرات اندوهبار فقدان نیزک درسراپای اشعار خانم عزت رنگی برجسته گرفته و در مصرع مصرع آن تجسم وحضوردارد. 

بذرچشمان مرا با اشک هجران تر مکن

عشق را آیینه ساز و بر دلم خنجر مکن

عطر آغوش محبت بر تــنم افشان به ناز

یاس امــیــد مرا با هجر خود پرپر مکن

عزت “آهنگر” که از چنین پیشینه و جانمایۀ فرهنگی – آرمانی برخورداراست، با پختگی فکری اش از اثر پذیری های بی بند وبار “پست مدرنیستی” درامان مانده و در اشعارش از آن بدعت ها خبری نیست. برخی ها که چون خس وخاشاک، با شمور حوادث می جنبند و حق وناحق رنگ بدل می کنند، درمحافل فرهنگی درهالند، بارها بانوعزت آهنگر و شعرش را مورد هجوم لاطائلاتی زیر نام پست مدرنیسم قرار داده و از او خواسته اند دروازۀ شعرش را به نفوذ چنین اضافاتی بگشاید و “مدرن” شود؛ اما او با آگاهی به پوچی این به اصطلاح “پست مدرنیسم”، به اصالت تعهد وساختار شعرش وفادار مانده است و در دریای تعهد به مردم وغم و رنج شان شناگری می کند.  

دریـــا شده آشـــنای دیرینۀ من

با مــــوج بشوید غم پارینۀ من

درساحل عشق خیمه گاهی دارم

گَردی نــرسد بــه بزم آیینۀ من

چنین است پارۀ از ویژگی های این اثر وشاعر رسالتمندش بانوی فرهیخته، عزت “آهنگر- نیزک”.

خوانندگان ارجمند وعلاقه مندان شعر و ادب می توانند این مجموعۀ شعری زیبا را که توسط  انتشارات کامگار به زیور چاپ آراسته شده، ازآن بنگاه  و از انجمن مهتاب در هرات بدست آورند. لینک آن را هم ما در سایت “افراشته” می گذاریم.

به آرزوی موفقیت های هرچه فزونتر خانم عزت “آهنگر- نیزک”.

                                                                      سایت “افراشته”