افراشته 

  با تغییرمهره ها، انتظار بهبودی در وضع جامعۀ مستعمره، خیال باطل است

پس از اشغال نظامی کشور ما افغانستان توسط امپریالیست های متجاوز و اشغالگر ایالات متحدۀ امریکا و شرکای جرم و جنایت ناتوئی شان، سرانجام مزدور رسوا و شناخته شدۀ اشغالگران، حامد کرزی با دهارۀ از جنایتکاران، به کرسی نشانده شد و پس از ۱۳ سال وطن فروشی، خیانت ملی و خدمت صادقانه به باداران متجاوزش در اریکۀ قدرت پوشالی، قدرت  و تاج ننگین بردگی را به مزدوران و برده های معتمد تر و مخلص تر از خود سپرده و خودش با پای خود راهی زباله دان تاریخ شد تا به همتاهای هم سرنوشتش ببرک، تره کی، امین، نجیب، مسعود، ربانی، شاه شجاع و … بپیوندد.

در ارتباط به چنین تغییر وتبدل مشابهی، این روزها در سایت های انترنتی افغانی و صفحات شبکه های اجتماعی مثل فیس بوک وغیره، افغان ها از دیدگاه های مختلف درموردانتخابات فرمایشی و”نتایج” آن ابراز نظر می کنند. اگرچه آدم های منفور و خاینی مثل کرزی، غنی و عبدالله مستحق نفرت و نفرین عمومی اند و باید در دادگاه افکار عامه اشد مجازات شوند، ولی در دنیای روابط متقابل پدیده ها و سیستم ها، از میان یک سیستم، یک مهره را تجرید کرده و روابط فرد و سیستم و سیستم کوچکتر با سیستم بزرگتر را نادیده گرفته و جزء را جدا از کل بررسی کردن، انسان را به ابهام و ره گمی می کشاند. درین بحث های جدید انترنتی و فیس بوکی تعدادی از هموطنان، و به خصوص جوانان ما، بدون در نظرگرفتن رابطه میان عناصر و سیستم، و جزء با کل، از مجموع سیستم خورد(دولت مستعمراتی) و سیستم بزرگ(امپریالیسم جهانی) کاسه و کوزه را بر فرق عناصرمزدوری مثل کرزی و… می شکنند. از این منظر، گویا اگر کرزی ویا غنی – عبدالله در دوران زمامداری شان یک سری کار ها را از قبیل فساد اداری، رشوه ستانی، خویش خوری وغیره نمی کردند(؟!؟!) ، امور بر وفق مراد می بود و آن ها  زمامدارانی خوب، مستقل و موفق بودند؟؟!!

این طرز دید جزء را می بیند و کل را نه، و یا درخت را می بیند و جنگل را نه، و عملکرد یک سیستم را به طورهمآهنگ درکلیت آن بررسی نمی کند. سوالی مطرح است که چرا ۱۸ سال قبل دول امریالیستی امریکا و ناتو با بهانه های واهی و زمینه سازی قبلی افغانستان را اشغال کردند؟ چرا اشغالگران مزدوران زیادی را مثل کرزی و غنی و…، از پس کوچه های گمنامی برگزیده و بر سریر قدرت ادارۀ مستعمراتی شان رساندند؟ و چرا آن کار را کردند؟

مسلم است که در پس این لشکر کشی امپریالیست ها و “انتخابات” و تعویض و نشاندن مهره ها، اهدافی نهفته بود و بازیگران اصلی درامه ها و نقش آفرینان رویداد ها، اهدافی در افغانستان و منطقۀ ما داشتند که باید متحقق می شد. طی این هجده سال ادامۀ تجاوز و اشغالگری امپریالیست ها به کشور ما قسمتی از اهداف جهانخوارانۀ آنان تطبیق شده و به قسمتی دیگر تا هنوز نرسیده اند. به خاطر این است که اشغالگران پس از اینهمه نیرنگ های استعماری، ناگزیر شده اند که در ضمن تداوم سلطۀ زورگوی استعماری شان، باید وقتاً فوقتاً مهره های سوخته  و روش های معین ناکارآمد را در سیستم استعماری شان به شیوه های اغواگرانه ئی مثل ترفند انتخابات، لویه جرگه وغیره عوض کنند.

تاریخ استعمار نشان می دهد که استعمارگران غربی هرجا رفته اند، از ارتجاع، زر، زور، جبر و تزویر مدد گرفته اند. در کشور ما نیز متجاوزان امپریالیست مهره های کلیدی خویش در ادارۀ مزدور تحت فرمان شان را، از غلامان حلقه به گوش شان از جمع ارتجاع سیاه ریشوی ژولیده موی(جهادی وطالب) تا تکنوکرات های خود فروختۀ مدرن دانشگاه رفته(غنی، سپنتا،…) بر اساس میزان وفاداری شان انتصاب کردند و در عمل آزمودند. طی این هجده سال وطن فروشی، کرزی، غنی، عبدالله … و همپالگان شان  علی رغم ترازو بر زمین زدن هائی، به بادارانشان  خوب خدمت کردند، خوب وطن فروختند و خوب هم خیانت کردند. حاکمیت پوشالی به حیث عنصری همگام و همآهنگ با همگنان خارجی اش در ادارۀ وطنفروشی، تا آنجا که ممکن بود و تا آخرین نیرو  به اهداف سیستم امریالیستی خوش خدمتی کرد. این حاکمیت با امضای سند ننگین “توافق نامۀ ستراتیژیک امریکا و افغانستان” برای فروش کشور، به جهانیان ثابت ساخت که در اورنگ قدرت پوشالی، غلامی حلقه به گوش و مزدوری وفادار به ولینعمتانش بوده است. اما در این مدت بیشتر از یک ونیم دهه خدمت به بادار و خیانت به کشور، هیچ مهره ای تنها نبود و به تنهائی عمل نکرد. تیم کرزی، تیم غنی، تیم عبدالله، … همه دهاره های گوش به فرمان استعمار بوده وهستند و مسئولیت و جرم مشترک دارند.

در اینجا استعمار سیستمی را ایجاد کرده که مرکب از بخش ها و ابزارها با روش های گوناگون عمل کرده ومی کند. در آن سیستم علاوه از قوۀ قهریه و جاسوسی اشغالگران و جال های تنیده شدۀ شان برای صید مردم ما، قوه های پوشالی اجرائیه، مقننه، قضائیه، ابزار سرکوب و شکنجه، میدیای تبلیغاتی، احزاب سرکاری مزدور، جامعۀ مدنی ریاکار، NGOهای رهزن وغیره در نوعی همسوئی و به سود استعمارعمل می کنند. در این سیستم، نقش کرزی، غنی و عبدالله عبارت بوده است از همآهنگ ساختن مجموع عملکرد سیستم مستعمراتی در خدمت اهداف چپاولگرانۀ استعمار و اهداف طبقاتی ارتجاعی. هیچ عنصری به تنهائی در ورای سیستم مطرح بوده نمی تواند. لذا خود را به مظلوم نمائی و حق ونا حق بودن وتعلق قومی ومذهبی ومنطقه ئی هیچ یک از این مهره های کثیف اغوانکنید.

استعمارگران برای بقاء، تداوم و تحکیم حاکمیت شان در کشور ما، مثل همه جا های دیگر، ناگزیر بوده اند که پیوسته مهره های بی عُرضه و فرسوده را عوض و تاکتیک ها و شیوۀ های کارکرد و نیرنگ استعماری شان را تعویض و اصلاح کرده و آن را صبغۀ قانونی بخشند( مثل ایجاد پارلمان پوشالی و مراجعه به فیصله های آن، دعوت لویه جرگه های سرکاری و ارتجاعی و فیصله های خاینانۀ آن، انتخابات و…). اگر این شیوه ها و ابزارهای استعماری کارگر نیفتید، عندالضرورت، به شیوه ها و ابزار متناقض با این ها (مثلاً توافق بر سر تشکیل دولت وحدت ملی خلاف اصل انتخابات، “صلح” با طالبان) متوسل می شوند. بر اساس همین ضرورت استعماری بود که کرزی و کابینه اش رفتند و غنی و عبدالله با مهره های دیگری در بازی شطرنج استعماری کشور ما جا بجا شدند، ومهره های دیگر نیز بر اساس نیاز متجاوزان میروند ویا می مانند.

در ظاهر مسأله کادر اداری ادارۀ خادم استعمار در داخل سیستم بزرگ استعماری، جایش عوض می شود، اما هر دو سیستم خورد و بزرگ و عملکرد آن دو، به طور همآهنگ و بهتر از گذشته وجود داشته و چیزی در مجموع آن عوض نشده است وبعد ازاین هم، با وجود متجاوزان و دست نشاندگانشان، با تعویض غنی یا عبدالله، عوض نمی شود.

غلامان وفادارامپریالیسم : غنی، عبدالله و اتمر چند ساعتی پس از حلف وفاداری به منافع بادار، با شتاب “موافقت نامۀ دوجانبۀ امنیتی ” را، که غلامان دیگری چون کرزی و سپنتا تدوین ومدیریت کرده بودند، امضاء کردند و نشان دادند که در وطن فروشی، خیانت ملی و دم جنباندن در مقابل “صاحبان” امریکائی و اروپائی شان دست کمی از کرزی و سپنتا و… ندارند و در واقعیت امر کار فروختن کشور توسط حامد کرزی را کامل ساختند. اینان نیز مثل کرزی و دولتش بخشی از سیستم استعماری اند که چهار سبائی در خدمت استعمار و چپاولگران کشور و قاتلان مردم ما قرار گرفته اند و روزی تاریخ مصرف شان به سر می رسد. غنی، عبدالله و اتمر و دهاره های شان نیز با کرزی و سپنتا و باندشان در خیانت به کشور و خدمت به استعمار، فصل و وجه مشترک دارند و سرنوشت مشترک. این ها به طور یکسان نفرین تاریخ را کمائی می کنند.

در مورد دوام سلطۀ سرکوبگر و تداوم جهانخواری امپریالیست ها در کشور، باید گفت که این سلطه در اشکال خشن مستقیم، اشغال گسترده، اشغالگری محدود و یا از طریق سلطۀ اقتصادی و تشکیل دولتی دست نشانده و وابسته، خود را نشان می دهد، اما  با انتخابات پوشالی ونتایج فرمایشی اش، در مضمون و ماهیت غارتگرانه و استیلاگرانۀ آن، در برنامۀ چپاول منابع کشور و سرکوب خلق سلحشور ما فرقی رونما نخواهد شد.

تاریخ گذشتۀ این سرزمین و جهان به وضاحت بیان می دارد که برای طرد امپریالیسم از کشور و برانداختن سلطۀ ارتجاع همکارآن، باید مبارزات متحدانه و همگانی قاطبۀ مردم و نیروهای ضد امپریالیسم و ارتجاع سازمان داده شود. این امر یک نیاز مبرم تاریخی این مقطع تاریک تاریخ کشوراست و باید بدون ضیاع وقت به آن پرداخته شود.

ــ به پیش در راه برپائی و خروشندگی سنگر رزم ضد امپریالیسم و ارتجاع!