بهرام رحمانی
دانشجویان علیه حکومت اسلامی، مجاهدین و سلطنت طلبان و به طور کلی نئولیبرالیسم!
شانزده آذر امسال هم مانند سالیان اخیر، در برخی دانشگاه های کشور برگزار شد و طبیعی بود که با توجه به اعتراضات اخیر، بسیاری منتظر واکنش و شعارهای دانشجویان در روز دانشجو باشند تا عکس العملل جنبش دانشجویی را ببینند.
شعارهایی نظیر «نان، کار، آزادی، اداره شورایی» و یا «آزادی، عدالت، این است شعار ملت»؛ «مجاهد، پهلوی، دو دشمن آزادی»؛ «علی نژاد و ارشاد، ارتجاع و انقیاد» و پلاکاردی با مضمون جهانی بودن مبارزه برای سرنگونی نئولیبرالیسم، تحلیل وضعیت کشور و جهان و اعتراض ها در کشورهای مختلف جهان، از سوی دانشجویان بود. اما همین موضع و شعارهای دانشجویان، صدای بسیاری از اپوزیسیون راست و حتی در سطح بسیار محدودی فعالین سیاسی چپ را برانگیخت. به این موضع مجاهدین اعتراض دارند که چرا مسیح علی نژاد و وزارت ارشاد و مجاهد و سطئنت را کنار هم قرار داده اند به ویژه اعتراض شدید فرشگردی ها و سایر هواداران «شاهزاده رضا پهلوی» را در پی داشت. البته برخی از چهره های اصلاح طلب و دل واپسان حکومتی نیز، نظیر زیدآبادی نیز دشمنی خود با دانشجویان چپ را به نمایش گذاشت.
حتی برخی نیز پا را فراتر رفتند و موضع رادیاکل و ضد سرمایه داری دانشجویان چپ و آزادی خواه دانشگاه های ایران بر علیه نئولیبرالیسم را زیر سئوال بردند. اقتصاد نئولیبرالی تحت نام «تعدیل اقتصادی» در ایران و جهان، خواست نهادهای سرمایه داری مهم و اصلی بین المللی مانند صندوق بین المللی پول و بانک جهانی است. در نتیجه این شعار در کنار شعار بر علیه مجاهدین و سلطنت طلبان، مرزبندی روشن و شفافی با اپوزیسیون راست و ارتجاعی و وابسته به دولت های سرمایه داری و شعارهای طبقاتی، طبقه کارگر و پابرهنگان جامعه است.
ضرب المثل معروفی است که از روباه پرسیدند شاهدت كيه؟ گفت: «دمم»!
اما دانشجویان دانشگاه های تهران و شهرتان های که به مناسبت روز خود، یعنی ١٦ تجمع کرده بودند با سردادن شعارهایی علیه حکومت اسلامی و دفاع از خیزش مردمی آبان ماه و دفاع از اعتراض های عراق، لبنان، شیلی، فرانسه و… از انقلاب مردمی بر علیه نئولیرالیسم دفاع کردند و در جایی نیز علیه مجاهدین و سلطنت طلبان شعار دادند که جواب یاوه گویی ها و دروغ گوی های خامنه ای و سایر سران و مقامات سیاسی و نظامی حکومت اسلامی را بدهند که خیزش عظیم مردمی جامعه ایران در بیش ١٥٠ شهر، اعتراض به گرانی بنزین، فقر، بیکاری و سرکوب و فشار را بود. اما خامنه ای سعی کرد این مدرم عترض را طرفدار «مجاهد و سلطنت» نشان دهد و بی شرمانه «اشرار» بنامد تا سرکوب خشن و وحشیانه معترضین و حتی اعدام دستگیر شدگان را در نزد افکار عمومی توجیه کند.
اکنون در شبکه هایی اجتماعی پز دادن های مجاهدین و سلطنت طلبان از یک سو و مخالفین آن از سوی دیگر در جریان است که چرا دانشجویان چپ، آزادی خواه و برابری طلب علیه مجاهد و سلطنت موضع گرفتند؟!
جنبش دانشجویی، یکی از جنبش های آگاه، موثر و مهم ایران در کنار جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش محیط زیست و جنبش های مردم تحت ستم مناطق غیرفارسی جامعه ایران که دایما تحت تبعیض و سرکوب قرار دارند و حتی مجاز نیستند در مدارس، دانشگاه ها و ادارات از زبان مادری خود استفاده کنند، است.
جنبش دانشجویی که شعار می دهد «دانشجو کارگر اتحاد اتحاد»، عملا بر علیه کلیه گرایشات سرمایه داری از ملی – مذهبی ها گرفته تا لیبرال ها و نئولیبرال ها موضع روشنی می گیرد. جنبش دانشجویی ایران، همواره در راستای آزادی، برابری و عدالت اجتماعی نه فقط برای دانشجویان، بلکه برای همگان، تاریخ مبارزاتی درخشان و کارنامه تحسین برانگیزی دارد. بنابراین، این جنبش آگاه، مواضعی که اتخاذ می کند مبنای علمی، تحقیقی، آموزشی، فرهنگی و اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و دیپلماسی دارد.
روز ۱۶ آذرماه، سال گرد کشته شدن سه دانشجوی دانشگاه تهران (مهدی شریعترضوی، مصطفی بزرگنیا و احمد قندچی) توسط حکومت محمدرضا پهلوی، در سال ۱۳۳۲ است. دانشجویان در جریان آن واقعه به حضور ریچارد نیکسون، معاون وقت رییس جمهوری آمریکا معترض بودند.
این روز که با نام «روز دانشجو» گرامی داشته می شود، بارها به تجمعات و گردهمایی های اعتراضی علیه حکومت اسلامی و قبل از ان نیز علیه حکومت شاه، تبدیل شده است.
در ویدئوهای منتشر شده روز ١٦ آذر ٩٨، دانشجویان در حال سردادن شعارهایی در حمایت از معترضان و هم چنین در اعتراض به خشونت ها و کشته شدن عده ای از شهروندان و شعار علیه رئیسی، دیده می شوند.
در یکی از این ویدئوها، دانشجویان در دانشگاه تهران شعار می دهند: «خیابان ها خونی شد، آزادی قربانی شد.»
در دانشگاه پلی تکنیک نیز دانشجویانی دیده می شوند که شعار می دهند: «از هفت تپه تا تهران، زحمت کشان در زندان.» اشاره این دانشجویان به دستگیری فعالان کارگری، در کنار معترضانی است که در جریان تظاهرات آبان ۹۸ دستگیر شده اند.
از شعارهای ضددولتی تا جو امنیتی؛ روز دانشجو با تظاهرات اعتراض آمیز همراه شد. شاید حسن روحانی از ترس اعتراض دانشجویان در دانشگاه حاضر نشد و ابراهیم رئیسی، رییس قوه قضاییه به دانشگاه تهران رفت.
در واقع دانشگاه تهران روز شانزدهم آذر، یک مهمان «ویژه» هم داشت: آیت الله رییسی. دانشجویان هر دو دانشگاه برای او هم «خوش آمدگویی» ویژه ای داشتند و یک صدا شعار می دادند: «قضاییه، جلادان / مقدمتان خون باران!»
امسال نیز دانشجویان ضمن اعلام این همبستگی، سرکوب خونین مردم در آبان ۹۸ را محکوم کردند. دانشجویان شعار سردادند:
آبان ادامه دارد / حتی اگر شب و روز/ بر ما گلوله بارد
فقر، کشتار، گرانی / مردم شدن قربانی
معترضا گلوله بارون شدن / شهرا همه رودخونه خون شدن
سرکوب پایان راه نیست / مبارزه رهایی است
زندان، تفنگ یا باتوم / نمی شینیم ما آروم
تبریز، اهواز، کردستان / ملت کف خیابان
ملت عاصی از ستم / ایستاده است کنارهم
سرکوب پایان راه نیست / مقاومت زندگی ست
خیابونا خونی شد / آزادی قربانی شد
بازداشت، شکنجه، کشتار / فقر، حجاب، استثمار
دانشجو آگاه است / با کارگر همراه است
فرزند کارگرانیم / کنارشان می مانیم
دانشجو، کارگر / اتحاد اتحاد
ایستاده ایم در سنگر / دانشجو و کارگر
هپکو، فولاد، آذرآب / کارگران: اعتصاب، اعتصاب
از هفت تپه تا تهران / زحمت کشان در زندان
هفت تپه هپکو فولاد / کارگران اتحاد اتحاد
ستم، سرکوب، استثمار / منطق سرمایه دار
دانشجو تو زندونه / استاد ساکت می مونه
گلوله تو خیابون / دانشجوها تو زندون / استادامون خفه خون
اساتید، اساتید / حرف بزنید، نترسید
استادامون ذلیلن / ذلتو می پذیرن
ستاره در پرونده / دانشجومون در بنده
در دانشگاه بیگاری / بعداز تحصیل بیکاری
دانشگاه پول گردان / تضعیف زحمتکشان
تشکل مستقل حق مسلم ماست
دانشگاه پولی شد / دانشجو زندانی شد
دانشگاه پولکی / شهریه زورکی
هم دانشگاه هم دولت / اتاق فرمان غارت
کلاس درس خالیه / دانشجو زندانیه
حراست دانشگاه / شعبه اطلاعات
اطلاعات حراست / پیوندتان مبارک
دانشگاه پادگانه / تدبیر امید چاخانه
از طرف دیگر، امسال شرایط بین المللی نیز با سال های قبل متفاوت بود. ماه هاست در فرنسه، عراق، لبنان، شیلی و سایر نقاط جهان هم چنان اعتراضات مردمی گسترده ای علیه سیاست های اقتصادی نئولیبرالیسم و دولت های ستم گر، استثمارگر و غیرمردمی در جریان است. دانشجویان در شعارها و پلاکاردهای شان با جنبش های مردمی منطقه و جهان اعلام همبستگی کردند. دانشجویان شعار می دادند:
لبنان، عراق تا ایران / قیام زحمت کشان
ایران، لبنان، فرانسه / سرکوب و غارت بسه
چه شیلی چه ایران / سرکوب زحمت کشان
از تهران تا بغداد / فقر، ستم، استبداد
ایران، بغداد و بیروت / پر از گوله و باروت
از عراق تا ایران / قیام زحمت کشان
از شیلی تا تهران / قیام زحمت کشان
فعالین جنبش دانشجویی ایران، همانند سال های گذشته بر لزوم پیوند مبارزات دانشجویی با دیگر مردم تحت ستم تاکید داشتند. دانشجویان در بیانیه خود نیز تاکید کرده اند که هدف حمله آن ها به وضعیتی است که حاصل ترکیبی از استثمار طبقاتی و ستم های مذهبی، ملیتی و جنسیتی است.
دانشجویان در اعتراض به سرکوب سیتماتیک زنان و تبیض بر آن ها، شعار می دادند:
خوابگاه دخترانه / یک بندی از زندانه
تبغیض جنسیتی محکوم است
بیگاری بیکاری / حجاب زن اجباری
نان کار ازادی / پوشش اختیاری
بهره کشی و ستم / با قانون ضد زن
خشونت و تبعیض علیه زنان / درخانه در محل کار توامان
قوانین ضد زن / بهره کشی و ستم
زنان تحت خشونت / چه در خانه چه صنعت
در بند تبعیضیم / بیایید برخیزیم
فقر، حجاب، استثمار / آماج یک پیکارند
شایان ذکر است که در تجزیه و تحلیل این شعارها، به این نتیجه می رسیم که دانشجویان در روز ١٦ اذر امسال خود، شعارهای رادیکال سیاسی – طبقاتی بر علیه همه سرکوب ها و تبعیض ها و استثمار سیستم سرماه داری و حکومت اسلامی سرمایه داری ایران سر دادند که اتفاقا هیچ کدام از آن ها، مورد پسند و دل خواه نیروهای اپوزپسیون راست، محافظه کار، اپورتونیست، لیبرال، مجاهد، جمهوری خواه، سلطنت طلب و… نبود.
به این ترتیب، همه این شعارها به کلی ادعاهای سران و مقامات حکومت اسلامی را که تظاهرات عظیم آبان مردم محروم، ستم دیده و جوانان بیکار جان به لب رسیده را به مجاهدین و سطنت طلبان و توطئه های خارجی نسبت داده بودند رد و افشا می کند.
***
خامنه ای روز ۲۶ آبان، وقیحانه ادعا کرده بود اعتراض های اخیر با تشویق خانواده پهلوی و سازمان مجاهدین خلق صورت گرفته است.
رضا پهلوی، از این موضع خامنه ای، آن چنان از خود بی خود شد که در بیانیه ای زیر عنوان خیزش آبان ماه ۹۸، پس از تاکید بر وقایعی که در جریان این ماه در اعتراض های مردمی ایران رخ داد می گوید: «بازسازی اتوریته سیاسی نوین برای رهبری فرآیند گذار باید از هم اکنون آغاز شود. همین رهبری سیاسی است که سرانجام کشور را برای گذار حقوقی، سیاسی و اقتصادی، مبتنی بر صندوقِ رای، از حکومت اسلامی به حکومت ایرانی، آماده خواهد کرد.»
این بیانیه، خطاب به سیاست مداران، فرهنگیان، هنرمندان، اساتید و وکلا در سطوح غیرنظامی، و سربازان، خلبانان، تکاوران و فرماندهانِ نیروهای مسلحِ ایران در سطوح نظامی می گوید: رویدادی بزرگ در راه است و نگاه ایران به شماست.
رضا پهلوی، تاکید کرده است: فراهم آوردن ابزارهای آمادگیِ ملی برای رهبری سیاسیِ دورانِ گذار، مسئولیت همگیِ ماست.
او می افزاید: به عنوان یک سرباز، لحظه ای برای به دوش گرفتن سهم خود در این کارستان ملی از پا نخواهم نشست… هرچند ابزارهای سیاسی را باید به دست توانای سیاست مدارانی دانا سپرد.
مجاهدین خلق و سطنت طلبان دهه هاست که برای دریافت حمایت های مادی و معنوی از دولت آمریکا، با همدیگر مسابقه می دهند.
پیروزی دونالد ترامپ، رییس جمهور آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶، برای برخی بازیگران سیاسی، معادلات جدیدی را در روابطه حکومت اسلامی ایران و آمریکا مورد ارزیابی قرار دادند.
از بازیگران غیردولتی، مانند مجاهدین خلق یا رضا پهلوی و دولتی چون بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل تا محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی و اردوغان رییس جمهوری ترکیه و…، در انتظار تغییرات در حاکمیت آمریکا نشستند.
دونالد ترامپ مجموعه ای از سیاست مداران جنگ طلب را در کاخ سفید دور هم جمع کرده و بر جمع نئوکان ها افزود. عملکرد دونالد ترامپ در بسیاری از تصمیم گیری های مهم بین المللی نشان داده که برای او، سود و زیان اقتصادی مطرح است نه مسایل سیاسی جهان. ترامپ در سیاست خارجی مانند عرصه کسب و کار بازاری اقداماتی را اتخاذ کرد. اقداماتی که سود بیش تری داشته باشد. او سعی کرد نشان دهد که با روسای جمهوری گذشته آمریکا تفاوت دارد چرا که هدف اصلی او کسب سود بیش تر برای سرمایه داری، به ویژه برای صنایع صنایع اسلحه سازی بود از این رو، باید بحران هایی آفریده می شد که هر چه بیش تر سلاح فروخته شود. شاید به همین دلیل کیسه بوکس خوب، حکومت جهل و جنایت و ترور اسلامی بود که خود بحران آفرین و تشنچ زا و سابقه خوبی هم در عرصه بین المللی و منطقه نداشت.
دونالد ترامپ، شاید تنها رییس جمهور آمریکا در دهه های اخیر بود که ریاست جمهوری خود را با توافقی مشخص، بر عیله حکومت اسلامی ایران آغاز کرد. او توافق باراک اوباما رییس جمهوری سوسیال دموکرات پیش از خودش با حکومت اسلامی ایران بر سر مسئله هسته ای را کنار گذاشت . پشت سر آن هم از توافق چهار به علاوه یک، خارج شد و تحریم های جدیدی را علیه ایران، تصویب کرد. ترامپ با پاره کردن برجام، پرونده سنگینی را با حکومت اسلامی ایران باز کرد و روی میز گذاشت. دونالد ترامپ، ادعا کرد توافق صرفا هسته ای کارساز نیست و تهران و واشنگتن باید هرآن چه مایه اختلاف است را روی میز چیده و مذاکره را از سر بگیرند. در این راستا، دولت ترامپ، ۱۲ شرط برای عادی سازی رابطه با ایران تعیین کرد.
بازیگرانی چون حکومت های اسراییل و عربستان سعودی با تشویق ترامپ برای خروج از برجام و توصیه به تشدید فشار اقتصادی بر ایران، با او همراه و هم زبان شدند. اما اتحادیه اروپا در راستای رقابت ها و منافع خودش زیر بار فشار آمریکا مقاومت کرد و خواهان حفظ بر جام شد.
هم زمان مجاهدین خلق به ریاست مریم رجوی و سلطنت طلب ها به ریاست رضا پهلوی که در سه دهه سال گذشته، به ویژه سطلنت طلب ها، تحرک سیاسی چندانی نداشتند ناگهان با سروصدا وارد صحنه شدند. و فرصتی برای عرض اندام پیدا کردند تا توانایی خود را در نزد دولت جدید آمریکا، به محک آزمایش بگذارند.
دو چهره نزدیک ترامپ، یعنی رودیو جولیانی و جان بولتون دو سیاست مدار کهنه کاری هستند که در گذشته پیوندهای نزدیکی با مجاهدین داشته و در جلسات آن ها به شکل مستمر شرکت و حق الزحمه هم دریافت می کردند. با این همه نگاه دولت ترامپ به رضا پهلوی، چندان روشن نبود. هرچند رضا پهلوی هم به یاری برخی از یاران قدیمی پدرش، بیش از هر زمان دیگری در عرصه به اصطلاح سیاسی فعال شده اما اعتراف کرده بود که تاکنون کسی از دولت ترامپ با وی دیدار نداشته است.
براساس گزارشی که «پولیتیکو» در آن روزها منتشر شد زمانی که دونالد ترامپ به کاخ سفید راه پیدا کرده بود برخی ها پیشنهاد دادند او پیام نوروزی سال ۱۳۹۶ خطاب به ایرانیان را در حالی که دوشادوش رضا پهلوی ایستاده است، قرائت کند. این پیشنهاد پذیرفته نشد. اما شواهد امر حاکی از آن است که برخی در تیم ترامپ با تریبون دادن به رضا پهلوی، روی خوشی به او نشان داده اند. یکی از این ترییون ها، حضور رضا پهلوی در اندیشکده انستیتو واشنگتن بود. رضا پهلوی در آستانه چهلمین سال روز انقلاب مردم ایران، با حضور در این اندیشکده، تحلیلی از وضعیت سیاسی امروز ایران ارایه داد، پیشنهادهایی برای تضعیف حکومت اسلامی در ایران داد و …
انستیتو واشنگتن از اندیشکده های معروف آمریکایی است که می توان گفت از نظر خط مشی سیاسی به دولت دونالد ترامپ جمهوری خواه نزدیک است تا دمکرات ها. این انستیتو در تمام نشست های برگزار شده درباره ایران از سیاست تشدید فشار سیاسی و اقتصادی بر ایران استقبال کرده است.
برخی از کارشناسان وزارت خارجه امریکا نیز در این نشست حضور داشتند و به نظر می رسید که با دقت به پیشنهادهای رضا پهلوی گوش می کنند.
رضا پهلوی در این نشست که به پرسش و پاسخ هایی نیز منتهی شد تعبیر خود از وضعیت سیاسی امروز ایران را ارایه و در سخنانی ادعا کرد که ایران در آستانه انقلابی دیگر است.
از جمله رضا پهلوی به دولت های اروپایی و آمریکا، پیشنهاد بلوکه کردن اموال ایران و انتقال این ارقام به حساب مخالفان دموکراتیک حکومت ایران را داد. البته زمانی که حاضران در جلسه از پهلوی درباره چند و چون ساز و کار بلوکه کردن اموال ایران سئوال کردند او نتوانست پاسخ مشخصی بدهد و نظردادن در این زمینه را به کارشناسانش محول کرد! او هم چنین ادعا کرد که مخالفان نظام در ایران دست تنها هستند و به کمک های سیاسی و اقتصادی خارجی نیاز دارند! مدتی بعد هوادارانش بیاینه ای امضاء کردند که در آن، خواهان انتقال پول های بلوکه شده به حساب رضا پهلوی بودند. یعنی نظریه «کارشاسان» به این شکل اعلام شد.
اظهارات رضا پهلوی و پیشنهادهای او، حتی موجی از مخالفت در فضای مجازی به دنبال داشت و حتی برخی از تحلیل گران غیرایرانی مسائل ایران و آمریکا نیز به اظهارات غیرکارشناسی پهلوی واکنش نشان دادند. باربارا اسلاوین، از کارشناسان مطلع مسائل ایران در شورای آتلانتیک نوشت: حضور پسر شاه سابق ایران در موسسه واشنگتن یادآور سخنرانی های احمد چلبی پیش از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ است. چلبی به دولت بوش وعده می داد که با سرنگونی صدام، دموکراسی غربی در منطقه گسترش می یابد و منافع اسراییل تامین می شود. پهلوی امروز مانند چلبی ۱۵ سال پیش می گوید نظام سیاسی که در وطنش در راس قدرت ایستاده در حال فروپاشی است و دلیل این فروپاشی را هم سیاست های نادرست داخلی و خارجی می داند. پهلوی در سخنانش ادعا می کند که ایران سکولار می تواند منجر به تغییر در خاورمیانه شود به گونه ای که دیگر حیات اسراییل تهدید نشود. احمد چلبی نیز در آن سال ها تلاش کرد با این ادعا که ساقط سازی حکومت صدام می تواند دموکراسی غربی مدنظر آمریکا را در عراق ایجاد کند، جورج بوش را متقاعد به اقدام نظامی علیه بغداد کند. برخلاف آن چه که چلبی فکر می کرد حمله آمریکا به عراق به تشدید بی ثباتی در خاورمیانه منتهی شد و البته بر نفوذ ایران در منطقه افزود.
اسلاوین در بخش های دیگری از این مطلب، نوشته بود: حضور رضا پهلوی در انستیتو واشنگتن جالب توجه است. وی زمان فرار پدرش از ایران نوجوان بود و پس از آن هرگز به ایران بازنگشت. اعتراض های مردمی در برخی از شهرهای ایران در سال گذشته جرقه ای برای افزایش فعالیت های پهلوی شد. وی و هوادارانش با استفاده از شبکه فارسی زبان من و تو که در لندن مستقر است اقدام به حمایت از این اعتراض های مردمی کردند و هم زمان تصاویر و ویدئوهایی از روزهای ایران پیش از انقلاب سال ۱۹۷۹ منتشر کردند تا به مخاطب این گونه القا شود که اوضاع ایران در دوره سلطنت پهلوی بهتر از امروز بوده است.
اسلاوین در ادامه این مطلب خود، نوشت: رضا پهلوی در اظهاراتش در انستیتو واشنگتن تاکید کرد که هنوز با هیچ یک از مقام های دولت ترامپ گفت و گو نکرده است. این مسئله نقطه اختلاف پهلوی ۲۰۱۸ با چلبی در ۲۰۰۳ است. چلبی آن زمان دیدارهای مرتبی با معاون رییس جمهور وقت آمریکا و هم چنین وزیر دفاع کابینه جورج بوش داشت.
حقیقت این است که شخص رضا پهلوی نیز در داخل ایران چهره مثبتی نیست به خصوص هنگامی که ادعا بازگشت تاج و تخت به ایران می کند بسیار مضحک به نظر می آید. در حالی که رضا پهلوی بدون چنین ادعای کاذبی، حق دارد مانند هر فعال و هر جریان سیاسی برای رسیدن به قدرت مبارزه کند حق طبیعی اش است.
از جمله در رسانه ها، خطلب به رضا پهلوی مطرح شد که پل های مردم را به مردم برگردانید. حالا که رضاپهلوی بحث ضبط اموال ایران در غرب را باز کرده؛ قبل از همه خودش توضیح بدهد که چگونه در ۱۸ سالگی، صاحب میلیاردها دلار ثروت شد؟! چگونه یک جوان ۱۸ ساله و با کدام کار و کوشش و فعالیت اقتصادی، ۴۰ سال پیش صاحب میلیاردها دلار سرمایه شد؟
سه، چهار نسل از خاندان پهلوی با سرمایه های مردم ایران زندگی کرده اند. رضا شاه قبل از سلطنت هیچ ثروتی نداشت اما به وقت ترک ایران بیش از دو هزار آبادی داشت که به زور از مردم گرفته بود. سرمایه های خارج شده توسط محمدرضا شاه و خانواده اش نیز سر به فلک می زند.
فریدون هویدا و روزنامه نیویورک تایمز سرمایه های خارج شده را با استناد به منابع بانک جهانی بین ۳ تا ۵ میلیارد دلار؛ اردشیر زاهدی و دادستان تهران در زمان شریف امامی ۳۱ میلیارد دلار؛ روزنامه فایننشال تایمز آمریکا ۳۵ میلیارد دلار، ذکر می کنند.
در رابطه با مسائل مالی جدا از سرمایه های مردم ایران که توسط خاندان پهلوی از کشور خارج شده مباحث دیگری هم بارها مطرح شده است مانند کمک گیری از هر دولتی با هر ماهیتی و یا این نکته که توسط افرادی که از نزدیک با ایشان سروکار داشته اند، مطرح شده که او بیش تر دست بگیر دارد تا دست بده و حاضر نیست برای حتی پیش برد مبارزه با حکومت ایران اندکی هزینه کند.
از سوی دیگر، رضا پهلوی و دوستانش، بر سر کودتای نظامی در ایران و حتی کودتا در سپاه نیز حساب باز کرده اند. البته چند سال پیش یک سردار سپاه به میانجی گری نوری زاه و با ادعای این که قرار است این سردار درون سپاه کودتا کند «دولت درتبعید» با حضور گرایشات ناسیونالیست کردی و سطنت طلبان تشکیل دادند. اما سپس این سردار، اسناد و فیلم های این دولت در تبعید را به ایران برد و آن ها را در تلویزیون حکومت اسلامی نمایش دادند و به ریش سلطنت طلبان و سایر جریانات دخیل در این دولت کاذب، خندیدند.
با این وجود، سال گذشته رضا پهلوی باز هم دست کم مدافع بخشی از سپاه و بسیج شد و گفت: «اعضای غیرفاسد بسیج و سپاه باید بتوانند در آینده ایران جذب شوند.»
رضا پهلوی، در مصاحبه ای تازه می گوید یکی از اجزای مهم استراتژی او جذب دوباره «آن اکثریتی از گروه های شبه نظامی موجود در ایران است که نه فاسدند و نه جنایت کار.»
رضا پهلوی در این مصاحبه که خبرگزاری بلومبرگ روز سه شنبه، ۲۹ خرداد ماه ١٣٩٧، منتشر کرده تاکید می کند که خواستار سیستمی دموکراتیک و سکولار برای ایران است که در آن اعضای «غیر فاسد و غیر جنایت کار» گروه هایی چون بسیج و سپاه پاسداران هم بتوانند جذب بشوند.
او درباره آن ها می گوید: «این افراد باید بدانند که قربانی تغییر رژیم نخواهند شد. بعضی از رهبران آن ها باید پاسخ گو باشند، اما بیش تر آن ها لایق مجازات نیستند.»
شبکه ایران اینترنشنال نیز رضا پهلوی را به یکی از برنامههای خود دعوت کرد که صحبت های او در این برنامه نیز بسیار جالب است.
این شبکه بعد از انتشار تماس تلفنی خود با یکی از فعالین سیاسی اهوازی در پی کشته شدن تعدادی از نیروهای سپاه پاسداران، این بار پهلوی را به عنوان میهمان در برنامه خود بر روی آنتن برد.
رضا پهلوی در این برنامه، چنین ادعا کرد که من با افرادی در ارتش، سپاه و بسیج ارتباط دارم و هیچ کدام از آن ها، دیگر باوری به این نظام ندارند و قصد جدایی از آن را دارند.
ایران اینترنشنال یک شبکه تلویزیونی ماهواره ای فارسی زبان است که امتیاز این شبکه متعلق به شرکتی به نام Global Media Circulating و مالک آن یک تبعه عربستان سعودی به نام عادل العبدالکریم است. بودجه ۲۵۰ میلیون دلاری شبکه ایران اینترنشنال توسط دربار عربستان سعودی تامین می شود. البته مدیران و برخی برنامه گذاران این تلویویزن نیز سابقه خوبی ندارند چرا که در گذشته و احیانا در حال حضر هم، همکاری با حکومت اسلامی به ویژه جناح اطلاع طلب آن دارند.
سیاست و فعالیت سیاسی، همواره در حاشیه زندگی شخصی رضا پهلوی بوده است. در اوج اعتراضات دی ماه ۹۶، به علت مصادف بودن این اعتراضات با تعطیلات کریسمس، وی در سفر تفریحی بود و رسانه ها دسترسی به او را نداشتند. در این چهل سال نیز بسیار کم رنگ و پر فراز و نشیب و پر مسئله و مملو از شکست بوده است. حضور او بیش تر در دوره هایی بوده که شرایط داخلی یا خارجی جمهور اسلامی، حاد شده و در آمریکا نیز جمهوری خواهان علیه جمهوری اسلامی، سرکار بوده اند. او سرنگونی حکومت اسلامی را «ارتباط گیری» با قدرت های جهانی و دولت ها تعریف می کند!
شناخت او از اوضاع ایران نیز بسیار سطحی و در سطح ساده اخبار ایران است. برای مثال، او مدتی پیش در مصاحبه با بی.بی.سی گفت اگر دانشجویان در انتخابات شرکت نکنند کارت دانشجویی شان مهر نمی خورد و کارمندان اخراج می شوند. یا در مصاحبه دیگری گفت اغلب عوامل سرکوب در ایران را از خارج آورده اند چون اصلا فارسی حرف نمی زنند!
او نه تحصیلات ویژه ای دارد و نه دانش خاصی. او مقابل دوربین می نشیند و جشن پوریم را به ملت اسرائیل تبریک می گوید و آن را به کوروش و منشور او و بازگشت یهودیان به سرزمین شان ربط می دهد. در حالی که این جشن هیچ ربطی به این مسائل ندارد و در رابطه با خشایارشاه و حکایت استر و مردخای و هامان است.
در مصاحبه با رادیو فردا در ۲ فروردین ۱۳۹۱ خبرنگار خطاب به رضا پهلوی می گوید: «شما گفتگوهای زیادی راجع به دیدگاه ها و فعالیت های سیاسی تان انجام داده اید. ما در این گفتگو می خواهیم راجع به خود شما، شخص شما با شما صحبت کنیم و احتمالا پرسش هایی را مطرح می کنیم که برای شما غیر عادی است و این گفتگو را کمی خصوصی تر از گفتگوهای معمولی می کند که شما تا بحال انجام داده اید. به عنوان اولین سئوال می خواستم از شما بپرسم شغل شما چیست آقای پهلوی؟» رضا پهلوی پاسخ می دهد: «از زمانی که پدرم فوت شدند و من وارد صحنه سیاسی اپوزیسیون ایران به نظام جمهوری اسلامی شدم، الان بیش از ۳۰ سال می گذرد. اسمش را نمی توان شغل گذاشت، بلکه یک وظیفه عمری برای نجات کشورم از این وضعیت و رسیدن به آزادی و برابری کامل است. برای رسیدن به آن آزادی که هم میهنانم واقعا مستحق آنند و مسلما خیلی بیش تر از وضعیتی که الان با آن درگیرند. در واقع شغل من مبارزه سیاسی برای آزادی بوده است در این سال ها.»
خبرنگار می پرسد: «برای این شغل که درآمدی ندارید؟ منظور من این است که درامدتان از چه محلی بدست می آید؟» پهلوی پاسخ می دهد: «نه خوب، درآمدی ندارد. به هر حال آدم هر کاری که بتواند بکند در حد توانش انجام می دهد. من خوشبختانه با کمک خانواده ام توانسته ام زندگی ام را بگذرانم. برای این که بتوانم تمام وقتم را برای زندگی سیاسی اختصاص دهم.»
خبرنگار سپس می پرسد: «یعنی همسرتان شاغل هستند؟»، پهلوی پاسخ می دهد: «خیر. همسر من البته مدتی کار می کرد. ولی به طور کلی خیر. ما الان فقط در حال مبارزه هستیم و بیش تر هزینه ها را با کمک هم میهنانی که از نظر هزینه ای در این مسیر کمک می کنند، و خانواده خودم به خصوص مادر خودم که تا به حال من را کمک کرده اند تا بتوانم تمام وقت به این کار بپردازم.»
در واقع، رضا پهلوی ادعا می کند که دارای هیچ گونه ثروت قابل توجهی نیست، و خرج خود و خانواده با کمک خانم فرح پهلوی و مردم «خیر» تامین می شود. این قابل باور نیست. در عین حال حتی ابراز چنین ادعایی عجیب است، چون پر واضح است که کم تر کسی آن را باور می کند، و در نتیجه این ادعا را نشانی می داند او حقیقت را پنهان می کند.
لازم به یادآوری است که چند سال پیش وقتی مسیح علی نژاد با رضا پهلوی مصاحبه کرد و درباره درآمد او از او پرسید، پهلوی سوم پاسخ داد که در کار تجارت با یک عده شرکا است و مخارج زندگی را از این راه تامین می کند.
بر طبق گفته احمدعلی مسعود انصاری پسر خاله فرح پهلوی در کتاب های «من و خاندان پهلوی» (صفحه های ۲۲۳ و ۲۲۴) و «ناگفته هایی از تاریخ معاصر» (صفحه های ۱۲۲ و۱۲۳)، از ۱۹۸۴ تا اواخر ۱۹۸۸، در دوران ریاست جمهوری رانالد ریگان، سازمان سیا ماهی ۱۵۰ هزار دلار در اختیار پهلوی سوم قرار می داد. یکی از مشاوران رضا پهلوی، شهریار آهی بود که اکنون نیز در اپوزیسیون سلطنت طلب بسیار فعال است. انصاری اخیراا در مصاحبه ای گفته است که «شهریار آهی در آن زمان دائما به من می گفت که من (آهی) مامور سیا هستم.» چون انصاری با گرفتن پول از سازمان سیا مخالف بودند، آهی حسابی به شمارهFED ۱۰۴۷۵۹۰۲۱ در Swiss-Kredit افتتاح می کند، و انصاری هر سه ماه یک بار ۵۰۰۰۰ به آن حساب پول می ریختند تا حقوق تعدادی از کارمندان پهلوی سوم از آن پرداخت شود، به طوری که بتوانند ادعا کنند که آن ها حقوق خود را از پهلوی دریافت می کردند، نه سازمان سیا.
انصاری در فصل سوم کتاب خود، «من و رضا» که در حقیقت دنباله کتاب «من و خاندان پهلوی» است، توضیح می دهد که ۱۵۰هزار دلار در ماهی که سازمان سیا پرداخت می کرد به حسابی به نام پهلوی سوم ریخته می شد. بر طبق توافق باید ماهی ۵۰۰۰۰ دلار به پرویز ثابتی، «مقام امنیتی» زمان محمد رضا شاه و مدیر شکنجه گران ساواک، پرداخت می شد. در همان فصل انصاری اسامی دیگر نزدیکان پهلوی سوم، از قبیل آهی، محمود فروغی، علی حیدر شهبازی، سیروس پرتوی، و دیگران را که همگی از همان حساب پهلوی سوم حقوق دریافت می کردند ذکر می کند. چون حساب به نام پهلوی سوم بود، این افراد می توانستند ادعا کنند که حقوق خودرا از او دریافت می کردند.
در باره رابطه سازمان سیا با سلطنت طلبان، و هم چنین خود رضا پهلوی، منابع معتبر آمریکایی نیز وجود دارند. اندرو فریدمن در صفحه ۲۴۷ کتاب خود، Cover Capital می نویسد که مشاور مالی رضا پهلوی دریافت۱۵۰هزار دلار در ماه (از سازمان سیا) را تایید کرده است. فریدمن، هم چنین می نویسند که اصولا «یک دلیل مهم که پهلوی جوان منزل خود (در دهه ۱۹۸۰) را در Great Falls در ایالت ویرجینیا ساخت این بود که فقط ۱۰ دقیقه از لنگلی (در ویرجینیا، جایی که مقر سیا است) فاصله داشت، و در آن زمان او حقوق ماهانه از سیا می گرفت. بعد از یک ملاقات با بیل (ویلیام) کیسی (مدیروقت سازمان سیا) در مراکش همکاری که رضا پهلوی آن را «همکاری دوطرفه اطلاعاتی… برای سود دو طرف» نامید آغاز شد.»
در ۱۹ نوامبر ۱۹۸۶، باب ودوارد روزنامه نگار مشهور روزنامه واشنگتن پست (که به همراه آقای کارل برنستین کاشف واقعه واترگیت بود که باعث سقوط ریچارد نیکسون شد، و کتاب اخیر ایشان راجع به ترامپ بسیار سر و صدا کرد) در آن روزنامه، چنین نوشت: «نزدیک به ۶ میلیون دلار به گروههای تبعیدی (سلطنتی) پول داده شد که هزینه یک ایستگاه رادیو ضد خمینی در قاهره بود (مدیر سلطنت طلب آن ایستگاه رادیو دکتر منوچهر گنجی، یکی از وزرای دولت شاه بود؛ او حال بازنشسته شده است)، و هم چنین یک دستگاه مینیاتوری پخش تلویزیونی به آن ها داده شد که دوماه قبل (یعنی در سپتامبر ۱۹۸۶) پهلوی سوم از آن استفاده نمود و پیامی به داخل ایران فرستاد که در آن گفت که (به ایران) باز خواهد گشت.» در ۱۹ نوامبر ۱۹۸۶ روزنامه لوس انجلس تایمز نیز گزارشی درباره این موضوع منتشر نمود.
در صفحه ۱۵۹ کتاب «من و خاندان پهلوی»، انصاری ذکر می کند که در سال های ۱۹۸۰ و ۱۹۸۱ عربستان سعودی مبلغ هفت میلیون دلار به پهلوی سوم کمک مالی نمود. انصاری هم چنین می نویسد که عربستان نیز مبلغ ۱۰۰ هزار دلار در سال ۱۹۸۶ به پهلوی سوم پرداخت نمود.
در همان روزی که حملات تروریستی به آمریکا اتفاق افتاد، رضا پهلوی در مصاحبه ای با رادیوی فارسی زبان KIRN-۶۷۰AM در لوس آنجلس سخنی گفت که مضمون آن چنین بود: «تروریسم مانند اختاپوس است. نقطه ضعیف اختاپوس چشم آن است. برای کشتن آن باید چشم آن را زد. چشم اختاپوس تروریسم در تهران است.»
این ادعای پهلوی، که دعوت به حمله به تهران بود، خشم عظیمی را برانگیخت. حتی برخی از سلطنت طلبان نیز آن را محکوم کردند.
اوباما به ریاست جمهوری آمریکا در نوامبر سال ۲۰۰۸ و عزم ایشان برای مذاکره با جمهوری اسلامی اخبار خوشایندی برای رضا پهلوی نبود. ولی دو سال بعد، در سال ۲۰۱۱، پهلوی فرصت جدیدی برای خود احساس نمود و با کمک همان «مشاوران» همیشگی خود کوشید که بار دیگر خود را به عنوان رهبر آینده ایران مطرح کند. این فرصت با تولد «بهار عربی» در چند کشور عربی، و به خصوص لیبی و سوریه به وجود آمد. با آغاز تظاهرات در لیبی و سوریه به دلیل بهار عربی، مخالفین هر دو دولت شورای رهبری تشکیل دادند. در لیبی «شورای ملی انتقال» (به نظام سیاسی جدید) به رهبری مصطفی عبدل جلیل، که وزیر دادگستری در دولت مرحوم معمر قذافی بود، از فوریه سال ۲۰۱۱ نه تنها اعلام وجود نمود و «دولت» نیز تشکیل داد و از غرب تقاضای کمک نمود. با فشار و رهبری هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا و سامانتا پاور مشاور اوباما و حامی سرسخت مداخله به اصطلاح بشردوستانه (و سفیر آمریکا در سازمان ملل در دور دوم ریاست جمهوری اوباما)، پیمان ناتو به لیبی حمله کرد و حکومت قذافی را سرنگون نمود، ولی لیبی به عنوان یک کشور یک پارچه با دولت یگانه از میان رفت، که این شرایط هنوز ادامه دارد.
پس از آغاز تظاهرات در بهار سال ۲۰۱۱، «شورای ملی سوریه» نیز توسط اپوزیسیون به رهبری جرج صبرا در استانبول، ترکیه، تشکیل شد که هنوز دست کم بر روی کاغذ وجود دارد. این شورا از دنیای خارج تقاضای کمک نمود، که در نتیجه آن ترکیه، قطر، امارات متحده، و عربستان در آغاز به کمک نیروهای مخالف، که بخش اعظم آن ها نیروهای رادیکال سنی تروریست از جمله جبهه نصرت که شاخه القاعده در سوریه است، بخش سوریه ای اخوان المسلمین، و از سال ۲۰۱۴ داعش بودند شتافتند. همان طور که جو بایدن معاون اوباما در سخنرانی ماه اکتبر همان سال خود در دانشگاه هاروارد بدان اعتراف کردند، «تنها کسانی که در آغاز با دولت سوریه می جنگیدند تروریست ها بودند که دوستان ما از آن ها حمایت می کردند.» خود آمریکا، فرانسه و اسرائیل نیز بعدها به جمع حامیان اپوزیسیون پیوستند که به آن ها پول، اسلحه، و تعلیمات نظامی می دادند.
این موضوع سلطنت طلبان و متحدان آن ها را ترغیب نمود که آن ها هم یک «شورای انتقالی» تشکیل دهند، به خصوص که هیلاری کلینتون در مصاحبه ای گفته بود که اگر «جنبش سبز» ایران از آمریکا تقاضای کمک کرده بود، آمریکا «مانند لیبی» به آن کمک می کرد. در نتیجه «شورای ملی ایران برای انتخابات آزاد» در ماه آوریل سال ۲۰۱۳ برای سرنگونی حکومت اسلامی تشکیل شد و رضا پهلوی را به عنوان رهبر و سخن گوی خود انتخاب کرد. اولین اقدام این شورا، دعوت از مردم برای تحریم انتخابات ریاست جمهوری ایران در چند هفته بعد از تشکیل آن شورا بود که مطابق معمول شکست خورد. انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری و مکالمه تلفنی او با اوباما در ماه سپتامبر سال ۲۰۱۳، منجر به از سر گرفتن مذاکرات هسته ای شد که سرانجام در ماه جولای سال ۲۰۱۵ منجر به امضای برجام و حمایت شورای امنیت سازمان ملل از آن شد. شورای ملی ایران نیز به جز سر و صدا کار مهمی انجام نداد، و رضا سوم در سپتامبر سال ۲۰۱۷ از آن کناره گیری نمود.
در ۱۱ دسامبر ۲۰۱۶، شش هفته قبل از آغاز ریاست جمهوری ترامپ، رضا پهلوی سوم نامه ای به او نوشت و انتخاب او را تبریک گفت. در این نامه، پهلوی همان شعارهای نئوکان ها، راست افراطی آمریکا، و اسرائیل را تکرار کرد که «مردم خاورمیانه از اسلام رادیکال که محصول خمینیسم و انقلاب ۱۹۷۹ در ایران است رنج می برند.» او هم چنین ادعا کرد که «رهبران جمهوری اسلامی هم چنان مشغول صادر کردن انقلاب ایران و ایدئولوژی خود به بقیه خاورمیانه هستند… و در این راه از تروریسم، ترورهای سیاسی، کشتار جمعی، جنایت علیه بشریت، تروریسم سایبری، جنگ های نیابتی، گروگان گیری، پول شویی، و قاچاق مواد مخدر استفاده می کنند.»
جالب این جاست که رضا پهلوی که از «شورای ملی ایران» در سپتامبر ۲۰۱۷ استعفا داده بود، این نامه را با عنوان رییس این شورا امضاء کرده بود.
سرسخت ترین حامیان رضا پهلوی در خارج از کشور برخی ایرانیان جنوب کالیفرنیا هستند که او هر موقع به جمع آن می رود با فریادهای «جاوید شاه» از او استقبال می کنند. مایک پنس معاون ترامپ و مایک پامپئو وزیر خارجه نیز هر دو دست کم در پشت پرده حامی رضا پهلوی هستند. جرد کوشنر داماد ترامپ هم، از حامیان سلطنت در ایران است.
اما در تیم امنیت ملی ترامپ، گروه دومی نیز وجود دارد که لزوما طرفدار رضا پهلوی نیستند. رهبری این گروه را جان بولتون و رودی جولیانی به عهده دارند که هر دو از لابی گران با سابقه مجاهدین خلق هستند. در کنفرانس ورشو که به کوشش آمریکا بر علیه حکومت اسلامی ایران تشکیل شد، مجاهدین به تظاهرات پرداختند، و جولیانی که در ورشو حضور داشت به میان آن ها رفت.
در اول ژانویه ۲۰۱۹، چهار صد نفر از طرفداران رضا پهلوی در نامه ای از ترامپ خواستند که اموال توقیف شده حکومت اسلامی را که حدود ۲ میلیارد دلار است در اختیار اپوزیسیون خارج از کشور به رهبری پهلوی قرار دهد. این نامه ادعا نمود که پهلوی «تنها رهبر مشروع ایران بر اساس قانون اساسی مشروطه و سوگند او برای پادشاهی است» که البته ادعایی بی اساس است. در ابتدا رضا پهلوی، درباره این نامه سکوت نمود. ولی پس از آن که موج اعتراض در میان ایرانیان بالا گرفت، دفتر او بیانیه ای صادر نمود که در آن ادعا شد که پهلوی دخالتی در نوشتن نامه نداشته است، ولی او پیشنهاد می کند که گروه های اپوزیسیون «به هر نحوی که خود صلاح می دانند» برای اخذ کمک از دولت های خارجی اقدام کنند.
در گزارشی که روزنامه نیویورک تایمز در ۱۰ ژانویه ۱۹۷۹ منتشر کرد گفته شد که ثروت شاه دست کم یک میلیارد دلار، و احتمالا خیلی بیش تر بود. نیویورک تایمز گزارش داد که در دو سال پایانی حکومت پهلوی بین دو میلیارد تا چهار میلیارد دلار از ایران به آمریکا منتقل شده بود که بخش بزرگ آن متعلق به خاندان سلطنتی بود.
یک میلیارد دلار در سال ۱۹۷۹ معادل حدود سه میلیارد و ۶۴۰ میلیون دلار در حال حاضر است. نیویورک تایمز، هم چنین خاطر نشان ساخت که در آن دوران بودجه سالانه ایران بندی درباره بودجه برای «رهبری عالی قدر کشور»، یعنی محمد رضا شاه داشت، و به عنوان مثال در بودجه ۱۹۷۷-۱۹۷۶ این رقم ۴۳ میلیون، معادل کمی بیش تر از ۱۸۲ میلیون دلار کنونی، بود. به علاوه، در همان بودجه یک میلیارد دلار دیگر نیز در اختیار محمد رضا شاه بود تا هر طور که صلاح می داند هزینه کند. نیویورک تایمز، هم چنین از لیستی نقل قول کرده که در پاییز ۱۹۷۸، در اوج انقلاب منتشر شده بود که بر طبق آن خاندان پهلوی سهام داران عمده در ۱۷ بانک و شرکت های بیمه، ۲۵ کارخانه فلزات، از جمله فولاد، ۸ شرکت معادن، ۱۰ شرکت مواد ساختمانی از جمله ۲۵ درصد بزرگترین شرکت تولید سیمان، ۴۵ شرکت ساختمان سازی، ۴۳ شرکت مواد غذایی، و ۲۶ شرکت بازرگانی دیگر بودند.
هواداران رضا پهلوی، در فضای مجازی به تخریب هر غیرخودی می پردازند. در تظاهرات های خارج کشور علیه حکومت اسلامی، هر کدام دو پرچم حمل می کنند و با بی تربیتی سعی می کنند بر سر مردم هوا کنند و عکس بگیرند و در دنیای مجازی منتشر کنند. در حالی که در دنیای آزاد غرب هر کس می تواند اجازه پلیس بگیرد و هر طوری خواست حرکت کند اما سلطنت طلبان به دلیل نداشتن نیرو به زور و پرخاشگری و بدون هماهنگی با برگزار کنندگان، ناگهان وارد تظاهرات ها می شوند و برایشان هم مهم نیست که آن تظاهرات به هم بخورد.
***
پیش از انقلاب ١٣٥٦ مردم ایران، سازمان مجاهدین دیدگاه های ضد آمریکایی و ضد امپریالیستی داشت. پس از انقلاب نیز با جریان مذهبی ضدامپریالیستی و ضد آمریکایی در جامعه همراه شد. از اشغال سفارت آمریکا و گروگان گیری در آبان ۱۳۵۸ پشتیبانی کرد و آن سفارت را به پیروی از آیت الله خمینی «لانه جاسوسی» نامید. اما در مجموع حکومت اسلامی مجاهدین را نپذیرفت.
این سازمان پس از خروج از ایران، در عراق مستقر شد و تقریبا به افکار ضد آمریکایی خود پایبند ماند. اما هنگامی که در سال ۲۰۰۲ حملۀ آمریکا به عراق قطعی شد، آن سازمان، نخست پنهانی و سپس آشکارا، به خدمت اهداف آمریکایی ها درآمد، هرچند سال ها طول کشید تا وزارت خارجه آمریکا آن را از فهرست سازمان های تروریستی حذف کند.
در ژوئیه ۱۹۹۷ بیل کلینتون، رییس جمهوری وقت آمریکا، سازمان مجاهدین را سازمانی تروریستی اعلام کرد. مجاهدین در اردوگاه اشرف حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ را به برج های دوقلوی مرکز تجارت جهانی جشن گرفتند. صدام حسین، تنها پشتیبان واقعیِ مجاهدین، زیر فشار تحریم های بین المللی بود. اما هنگامی که در سال ۲۰۰۲ حمله آمریکا به عراق قطعی شد، مجاهدین، نخست پنهانی و سپس آشکارا، به خدمت آمریکایی ها درآمدند، هرچند سال ها طول کشید تا وزارت خارجه آمریکا آنان را از فهرست سازمان های تروریستی حذف کند.
سازمان مجاهدین در اطلاعیه های خود درباره اعتراض های آبان ماه، ادعا کرده است که «کانون های شعله ور شورشی و هواداران پرشور مجاهدین خلق ایران ماه آبان را سراسر تلاش و فعالیت کرده و در سرتاسر ایران پیام مقاومت تا بی نهایت را به میان مردم عزیز ایران برده و از آن سو لرزه سرنگونی بر رژیم ولایت افکندند و…»
«نویه تسورشر تسایتونگ» روزنامه ای بینالمللی و چاپ سوئیس است. این روزنامه در شماره روز دوشنبه ۲۴ دی ١٣٩٧ – ۱۴ ژانویه ٢٠١٩، مطلبی با عنوان «دوستان پرسش برانگیز واشنگتن» در مورد «سازمان مجاهدین خلق ایران» منتشر کرده است.
در این مطلب از «مجاهدین خلق» به عنوان گروهی بحث برانگیز با یک ایدئولوژی ضد و نقیض یاد شده که بیش از هر گروه اپوزیسیون دیگر ایران، منتقد دارد و هم زمان بیش از هر گروه دیگری از حمایت سیاست مداران پرنفوذ برخوردار است.
در سال های گذشته، دست کم سه تن از اطرافیان نزدیک رییس جمهوری آمریکا جان بولتون، مشاور امنیت ملی او، مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا، و رودی جولیانی، یکی از وکلای ترامپ به صراحت از سازمان مجاهدین خلق حمایت و در نشست های آنان شرکت کرده اند.
دولت آمریکا رسما می گوید با وضع دوباره تحریم های این کشور علیه ایران، تصمیم دارد با «افزایش حداکثری فشار» فعالیت های اتمی ایران و برنامه موشکی این کشور را محدود کند و هم زمان نفوذ حکومت اسلامی در سوریه، عراق و یمن را کاهش دهد.
اما اطرافیان رییس جمهوری آمریکا مانند جان بولتون و مایک پمپئو بی پرده از تغییر حکومت در ایران سخن می گویند. آن ها برای «مجاهدین خلق» نقشی کلیدی در نظر گرفته اند. «نویه تسورشر تسایتونگ» این پرسش را مطرح کرده است که آیا مجاهدین خلق گزینه درستی برای غرب هستند؟
نوت گینگریچ، سخنگوی سابق مجلس نمایندگان آمریکا، با شرکت در نشست «مجاهدین خلق» در ماه ژوئن، آن را «جنبش آزادی، حقوق برابر و دموکراسی» توصیف کرد.
وزیر امور خارجه سابق ایتالیا، جولیو ترزی، هم این گروه را «معتبرترین جایگزین دمکرات» برای حکومت ایران و «متحد طبیعی» غرب می داند.
روزنامه سوئیسی «نویه تسورشر تسایتونگ» در ادامه گزارش خود نوشته است: «سازمان مجاهدین خلق حامیان نیروهای بسیاری دارد که در پارلمان های غربی لابی می کنند. اما واقعیت این است که این گروه در میان ایرانیان تبعیدی هم مناقشه برانگیز است. بسیاری به دلیل اتحاد مجاهدین خلق با صدام، در تعهد آن ها به دموکراسی و حقوق بشر تردید دارند. این گروه با ایدئولوژی خود به این تردیدها دامن می زند.»
مجاهدین خلق پس از شکست در جبهه نبرد با ایران به اردوگاه اشرف در عراق عقب نشینی کرد و مسعود رجوی دستور «انقلابی ایدئولوژیک» را صادر کرد که در پی آن تمام اعضای «مجاهدین خلق» به تجرد متعهد شدند.
فرزندان اعضای این گروه به اروپا فرستاده و اعضای متاهل از همسران خود جدا شدند تا زندگیشان را وقف مبارزه کنند. عشق همه آن ها می بایست معطوف به مسعود و مریم رجوی می شد که مجاهدین خلق در سال ۱۹۹۳ او را به عنوان رییس جمهوری خود انتخاب کردند. مسعود رجوی از سال ۲۰۰۳ تا کنون ناپدید است و اطلاع دقیقی از سرنوشت او در دست نیست.
منتقدان «مجاهدین خلق» معتقدند که این گروه در انزوا، رفته رفته به یک فرقه سیاسی تبدیل شده است. کسانی که موفق شده اند از این گروه خارج شوند، گفته اند که در جلسات عمومی مجبور به اعتراف در مورد رویاها و افکار جنسی خود بوده اند.
یرواند آبراهامیان، پژوهش گر تاریخ و منتقد «مجاهدین خلق»، معتقد است که این گروه پس از «انقلاب ایدئولوژیک» خود بیش تر و بیش تر به یک فرقه تبدیل شده، و آن طور که در فیلم های تبلیغاتی مجاهدین خلق که خودشان تهیه کرده اند دیده می شود، زنان روسری های یک رنگ بر سر دارند، شعار می دهند، پا می کوبند و تغییری در افکار آن ها دیده نمی شود.
در اردوگاه «مجاهدین خلق» تفکیک جنسیتی شدید حاکم است. رابطه دوستانه یا مکالمات شخصی، استفاده از رادیو، روزنامه یا تلویزیون برای ساکنان اردوگاه ممنوع است. دیده بان حقوق بشر در سال ۲۰۰۵ میلادی گزارشی از وضعیت کسانی تهیه کرده بود که به دلیل ترک «مجاهدین خلق» به شدت تحت فشار بوده و گاه زندانی و شکنجه شده بودند.
به نوشته نویه تسورشر تسایتونگ، «مجاهدین خلق» در مقابل، تمام این گزارش ها را رد می کند و منتقدان خود را جاسوس ایران می خواند. این گروه حتی رسانه های غربی را هم که گزارشی انتقادی در مورد «مجاهدین خلق» تهیه کرده اند، به همکاری با جمهوری اسلامی ایران متهم می کند.
به نوشته «واشنگتن پست» و «اینترسپت» سیاست مدارانی مانند رودی جولیانی برای شرکت در هر نشست «مجاهدین» خلق حدود ۵۰ هزار دلار پول گرفته اند.
دانیل بنجامین، هماهنگ کننده پیشین مرکز فعالیت های ضد تروریستی دولت آمریکا به «نیویورک تایمز» گفته است: «مجاهدین خلق تلاش می کنند هر کسی را که می توانند، بخرند.» او گفته است: «برای یک سیاست مدار بازنشسته کم تر پیش می آید که تلفن زنگ بزند و کسی آن سوی خط بگوید برای شرکت او در یک نشست ۱۵ هزار تا ۲۰ هزار دلار پرداخت می کند.»
سازمان مجاهدین، رابطه عاشقانه و ازدواج را بریا اعضایش ممنوع کرده است. اما پس از یک شکست خونین مجاهدین از حکومت ایران، رهبری سازمان به این نتیجه رسید که دلیل این اتفاق عدم تمرکز مجاهدین به دلیل روابط شخصی بود.
پس از این بود که طلاقها رخ داد. بچه ها از والدین گرفته شدند و اغلب به مراکز نگه داری در اروپا فرستاده شدند.
سایت رسمی مجاهدین خلق، طی گزارشی نوشته بود که «از نیمه بهمن ۹۴ تا ۱۹ شهریور ۹۵ تقریبا طی هفت ماه نزدیک به دو هزار نفر از ساکنان زندان لیبرتی به خارج از عراق و عمدتا آلبانی منتقل شدند.»
این گزارش می افزاید که «این انتقال بزرگ و پر خطر در ۵۳ نوبت صورت گرفت.»
به گزارش رویترز، بر اساس توافقی با میانجی گری آمریکا و آژانس پناهجویان سازمان ملل متحد، حدود دو هزار نفر از اعضای مجاهدین خلق از ابتدای سال ۲۰۱۶ در بیش از ۱۰ کشور اروپایی اسکان داده شدند.
بخش عمده ای از اعضای این سازمان حدود سه دهه در پایگاهی نظامی به نام اردوگاه اشرف در عراق زندگی می کردند اما این نیروها در پی ضرب الاجل مقامات عراق و توافق با ایالات متحده، در سال ۹۱ به پایگاه لیبرتی (آزادی) در حوالی بغداد منتقل شدند که پیش از آن محل استقرار نظامیان آمریکایی بود.
حملات راکتی پاییز سال گذشته که گفته می شد از طرف نیروهای شیعه مورد حمایت ایران به کمپ لیبرتی صورت گرفته است، منجر به کشته شدن ۲۳ عضو این سازمان شد.
«شورای ملی مقاومت»، یعنی بخشی از سازمان مجاهدین، در ۱۹ تیرماه ١٣٩٥، نشستی را با حضور برخی سیاست مداران پیشین جهان، از جمله مقام های پیشین فرانسه، اسپانیا و آمریکا و نیز چند مقام پیشین عربی، از جمله شاهزاده عربستان ترکی الفیصل رییس پیشین سازمان اطلاعات این کشور در پاریس برگزار کرده بود.
زندگی اعضای سازمان مجاهدین و خانواده و فرزندان آن ها نیز دردناک و به دور از معیارها و ارزش های یک زندگی عادی شخصی و مبارازاتی است. چکونگی تامین مالی و منابع سازمان مجاهدین نیز زیر سئوال است!
***
دانشجویان در روز ١٦ آذر به شدت سیاست های نئولیبرالیسم را مورد نقد قرار دادند. «نئولیبرالیسم» مجموعه ای از سیاست های اقتصادی است که در طول دهه های اخیر رواج یافته است.
لیبرالیسم می تواند به عقاید سیاسی، اقتصادی و حت مذهبی بازگردد. پیشوند «نئو» در ابتدای کلمه لیبرالیسم به معنی آن است که در باره نوع جدیدی از لیبرالیسم صحبت می کنیم. همان نئوفاشیسم و یا نئوعثمانیسم. مکتب لیبرالیسم اقتصادی در اروپا زمانی مشهور شد که یک اقتصاددان انگلیسی به نام آدام اسمیت در سال ۱۷۷۶ کتابی را به نام «ثروت ملل» منتشر نمود. او و دیگر لیبرال ها از ادام دخالت دولت در مسایل اقتصادی دفاع کردند. هیچ محدودیتی در ساخت، هیچ مانعی در تجارت و هیچ تعرفه ای را قبول نداشتند. او بیان کرد: «تجارت آزاد بهترین راه برای توسعه اقتصاد ملت هاست.» چنین عقایدی که بر مبنای عدم کنترل بودند، «لیبرال» نامیده می شدند.
لیبرالیسم اقتصادی در طول دهه های ۱۸۰۰ و دهه های ابتدایی ۱۹۰۰ در غالب گردید. اما بحران های سرمایه داران طی سه دهه گذشته به خاطر کاهش نرخ سودشان سبب شده است جریانی الهام گرفته از برگزیدگان شرکت ها تلاشی را آغاز کند تا دوباره اقتصاد لیبرالیسم را زنده نماید. چیزی که با عنوان نئو یا نو نامیده می شود. اکنون با نرخ رشد سریع جهانی سازی اقتصاد سرمایه داری، نئولیبرالیسم را در مقیاس جهانی می بینیم.
در چهارچوب خصوصی سازی، فروش شرکت های دولتی، کالاها و خدمات به سرمایه گذاران خصوصی؛ بانک ها، صنایع کلیدی، راه آهن، مترو، عوارض بزرگ راه ها، برق، ادارت کاریابی، مدارس، بیمارستان ها، زندان ها و حتی آب آشامیدنی نیز شامل می گردد. خصوصی سازی اساسا متمرکز نمودن ثروت بیش تر در دست عده قلیلی است.
نئولیبرالیسم بر سراسر جهان از طریق موسسات قدرتمند مالی مانند صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و بانک توسعه اینترآمریکن چنگ انداخته است. اولین مثال روشن از نئولیبرالیسم در عمل در شیلی بعد از حمایت سیا از کودتا (با تشکر از اقتصاددان دانشگاه شیکاگو میلتون فریدمن) در مقابل حکومت آلنده منتخب مردم در ۱۹۷۳ خود را نشان داد و متعاقب آن در سایر کشورها که با برخی از بدترین پیامدها در مکزیک اجر شد. جایی که دستمزدها پس از گذشت یک سال از پیمان نفتا، چهل تا پنجاه درصد کاهش یافتند در حالی که هزینه زندگی هشتاد درصد رشد داشت. بیش از بیست هزار شرکت کوچک و متوسط ورشکست شدند و بیش از هزار شرکت دولتی در مکزیک خصوصی شد. آن گونه که یکی از محققان گفته است، «نئولیبرالیسم به معنی استعمار نو در آمریکای لاتین است.»
در آمریکا، نئولیبرالیسم برنامه های رفاه را از بین برد. به حقوق نیروی کار (به ویژه نیروی کار مهاجر) هجوم آورد و برنامه های اجتماعی را کاهش داد. حامیان آن برای رد حفاظت از کودکان، جوانان، زنان و سیاره زمین به سختی در فعالیت اند. ذی نفعان نئولیبرالیسم اقلیتی از سرمایه داران جهان هستند. حاصل آن برای اکثریت وسیع مردم جهان، گرسنگی و بیکاری و فقر فزاینده و رنجی بی پایان است.
هر چند لیبرالیسم اقتصادی، لیبرالیسم سیاسی و نئولیبرالیسم تفاوت هایی نیز با هم دارند. اما هر سه در کنار یکدیگر تا به امروز، بر بهره کشی انسان از انسان تاکید ورزیده اند و همواره به فکر حفظ و افزایش منافع سرمایه داران هستند.
در فلسفه لیبرالیسم و نئولیرالیسم از منظر سیاسی، حقوقی یک اساس است که بخشی از ارتباط میان لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی نیز از همین جا نشات می گیرد.
در واقع می توان گفت که نئولیبرالیسم فلسفه سیاسی و برنامه ای سیاستی است که همواره عامل نابرابری، گرانی، بیکار، فقر و بدختی بشر است.
در پایان می توان تاکید کرد که سران و مقامات سیاسی و نظامی حکومت اسلامی ایران، اعتراض های عظیم آبان مردم ایران علیه گرانی بنزین، بیکاری، فقر، گرانی را به «توطئه خارجی»، «مجاهدین خلق و سلطنت طلبان» نسبت دادند و آن ها را «اشرار» نامیدند. سرانجام خامنه ای و روحانی فرمان کشتار معترضین را صادر کردند. مامورین امنیتی، لباس شخصی، نیروهای انتظامی، ضدشورش، سپاه، بسیج، ارتش و… با تمام قدرت و با تیربار، کاتیوشا، تانک، هلیکوپتر به جان مردم افتادند و هزاران انسان معترض و غیر معترض و حتی کودکان را کشته، زخمی کرده و یا دستگیر و به سیاه چال های مرگ برده اند.
تاکنون سران و مقامات و نهادهای حکومت اسلامی، از اعلام رسمی کشته ها، زخمی ها و دستگیر شدگان خودداری می کنند اما در رسانه ها و شبکه های اجتماعی بحث از ٤٠٠ تا ١٠٠٠ کشته، صدها زخمی و حدود ١٠ هزار بازداشتی است و هر روز ابعاد این جنایت هولناک و کشتار جمعی حکومت اسلامی، بزرگ تر و هولناک تر می شود.
اما این موضع گیری های جنایت کاران حکومت اسلامی، سازمان مجاهدین خلق و سلطنت طلبان را چنان تحریک کرد که آن ها نیز واقعا فکر کردند جایگاه و پایگاهی در ایران دارند. مسئولان و سخنگویان این دو جریان، بحث هایی درباره قدرت گیری خود در رسانه ها راه انداختند و واقعا توهم برشان داشت که خامنه ای درست می گوید که معترضین طرفدار مجاهدین و سلطنت طلبان هستند! تنها جریان های سطحی و حاشیه ای چنین برداشت و ارزیابی از مواضع خامنه ای و سایر آدم کشان حکومتی اسلامی، می توانند داشته باشند!
به این ترتیب، در روزهای اخیر و پس از برگزاری گرامی داشت ١٦ آذر در دانشگاه های ایران، شبکه های اجتماعی و گاهی نیز از سوی برخی فعالین چپ، این نقد و بحث را پیش کشیده اند که چرا دانشجویان چپ، آزادی خواه و برابری طلب، «مجاهدین و سلطنت طلبان» را دشمن آزادی نامیده اند؟ دلیل این موضع دانشجویان را باید چند سویه دید: اول این که آن ها جواب خامنه ای و عوامل ریز و درشت حکومتی را داده اند که بگویند خیزش آبان ماه ربطی به مجاهدین و سلطنت طلبان ندارد بنابراین، خامنه ای دروغ گفته که این اعتراض ها را به این دو جریان نسبت داده اند؛ دوم این که این دو جریان هم طوری تبلیغ و موضع گیری می کنند که گویا در این خیزش مردمی نقشی داشتند در حالی که دخالتی نداشتند. سوم این که حنبش دانشجویی از جنبش کارگری و جنبش زنان و مردم تحت ستم و خانواده های داغ دیدیدگان و دستگیر شدگان دفاع می کنند با ین موضع خواستند نشان بدهند که دستگیر شدگان مجاهد و سطنت طلب نیستند و به این بهانه نمی توانید آن ها را اعدام کنید؛ چهارم و نهایت این که دانشجویان نئولیرالیسم اقتصادی و سیاسی را عامل سیه روزی جوامع بشری می دانند مجاهد و سلطنت هم در طبقه نئولیبرالیسم محسوب قرار می گیرند و دشمن آزادی، برابری، و رهایی انسان از تبعیض و استثمار هستند. چهارم و نهایتا، «مجاهدین و سلطنت طلبان» به این دلیل ساده که پایگاه چندانی در درون جامعه ایران و حتی ایرانیان خارج کشور ندارند به رقبای حکومت اسلامی، یعنی آمریکا، اسرائیل، عربستان سعودی و… متوسل شده اند و از تحریم اقتصادی آمریکا علیه ایران دفاع می کنند که این تحریم ها اساسا و عمدتا علیه مردم است نه حکومت و مهم تر از همه، آن ها حتی خواهان حمله نظامی به ایران هستند پس روشن است که دشمن مردم محسوب می شوند و دانشجویان به درستی انگشت روی واقعیتی گذاشته اند که برای «مجاهدین و سلطنت طلبان» بسیار تلخ و گزنده است اما واقعیت غیرقابل انکار است.
قصد اصلی و واقعی رضا پهلوی، احیای دوباره سلطنت در ایران است. هم چنین مجاهدین هم به دنبال برپایی حکومت اسلامی «دموکراتیک!» خود هستند. اما چون این جریان، دارای هیچ گونه پایگاه اجتماعی مهمی چه در داخل ایران و چه حتی در میان ایرانیان خارج از کشور ندارند، هدف خود را با کمک دولت های خارجی، از جمله آمریکا، اسرائیل، عربستان سعودی و… دنبال می کنند. این دو جریان، به لحاظ اقتصادی و سیاسی نیز طرفدار نئولیبرالیسم اقتصادی و سیاسی هستند.
آخرین سئوال مهم این است که مجاهدین «رییس جمهور» و سلطنت طلبان «شاه» و پایگاه های امن خود و هم چنین امکانات و وابستگی های سیاسی و مالی دولتی نیز دارند؛ پس چه کاری و نیازی به جنبش های سیاسی – اجتماعی ایران و انقلاب و انتخاب مردم در جامعه ایران دارند!
چهارشنبه بیستم آذر ١٣٩٨ – یازدهم دسامبر ٢٠١٩
ضمایم:
*بیانیه شوراها و فعالین صنفی دانشگاه های سراسر کشور به مناسبت ۱۶ آذرماه روز دانشجو
بار دیگر شانزدهم آذر در نشیب سالی مالامال از خون و عصیان فرا رسیده است. این گرامی روز برای ما ؛ چونان آینهی مبارزاتِ ضداستبدادیِ دانشجویانِ پیشرو در عصر دیکتاتوری سیاه پهلوی که به بهای خون سرخ سه فرزند جانفدای این سرزمین به یادگار مانده است، ما را بر آن می دارد تا دیگر باره در کشاکش آلام جامعه خود ، تصویر ایستادگی خود را در برابر دیدگان آگاه مردمان روشن سازیم.
ما فعالان صنفی دانشجویان که قریب به یک دهه از تاریخ جنبش دانشجویی را به کوشش در راه برابری و آزادی بدل ساخته ایم، ما که رهایی دانشگاه را جز با گشوده شدن دروازههای فولادین آن به روی تمامی زحمتکشان و فرودستان ناممکن می دانیم و این رهایی را جز در پیوند آن با مبارزات مادران و پدران کارگر، معلم، کشاورز و بیکارمان در تحقق رفاه و آسودگیشان ناچیز و ناشدنی میشماریم، نیک میدانیم جهانِ ورایِ حصار دانشگاه از تعارض منافع صاحبان قدرت و زحمت کشان، درگیر نزاعی سخت و حقیقی است .
ما چگونه میتوانیم خود را جزیرهای در میانه طوفان تصور کنیم و در نظر نیاوریم که پس از تحصیل اگر سیاههی بیکاران دانشگاهی را سیاه تر نسازیم، با تن سپردن به دستمزدهایی ناچیز تنها جان و تنهای جوانمان را زیر یوغ استثمارگران خواهیم فرسود!
ما چگونه میتوانیم در کوران سیاست های زن ستیز موجود کناره بگزینیم، چشم بر آنچه از دانشگاه تا اتاق کار و خیابان سد راهی در برابر آرمان شکفتگی و رهاییمان است ببندیم و پای بر بطلان هر نظم و قاعده تبعیض آفرین نفشاریم ؟
ما چگونه میتوانیم خود را پاره ای جدا از رنج جامعهمان بیانگاریم و در نظر نیاوریم هر روز بیش از دیروز بدل به کالاهایی ارزان میشویم که باید مقتضیات زیست خود را به قیمت جانمان طلب کنیم: همانگونه که برای تحصیل خود در دانشگاه متقبل هزینه های فراوان و متعدد میشویم، مسکن را به بهای حاصل یک عمر نیز تصور نمیکنیم و خرج بهداشت و درمانمان را به قیمت حقوق چند ماه خود میپردازیم! چنین است که آوازِ نان و کار و آزادی آبان ماه، به تمامی در گلوگاه ما دانشجویان طنین انداز شد و دهها تن از رفیقان و همکلاسیهایمان را روانه بازداشتگاه ها نمود.
ما فعالان صنفی مسیری سنگلاخی را برای طلب رهایی برگزیده ایم. طی قریب به نیم دهه جنبش صنفی دانشجویی، بازوان دانشگاهی جریان های قدرت حاکم، سعی بر آن داشته اند که دامها مقابل استقلال جریان دانشجویی ما بگسترانند و آن را از مسیر راستین خود منحرف سازند. چه گروههایی که با سابقه مشارکت چند ده ساله در طرح ریزی سیاست های ضداجتماعی، مدعی اصلاح امور اند و چه آنانی که به طریق مشابه و این بار با نقاب دروغین عدالت پا بر گرده ستم دیدگان میگذارند. در جانب دیگر جریانات ارتجاعی مستقر درخارج از کشور نیز از هیچ تلاشی برای فریب افکار عمومی به نفع استقرار قدرت خود _ که جز تداوم استثمار، استبداد و نابرابری نخواهد بود- فروگذار نمیکنند. ما دانشجویان و فعالان صنفی هرگز آنچه تاریخ زحمتکشان درباره ستم و خفقان سلطه پهلوی و پادشاهان پیش از آن به ما آموخته است را از یاد نخواهیم برد. ما وارثان تاریخ به خون نوشته مبارزان پیش از خویشیم و هیچ نظمی را جز آنکه انکار سلطه سرمایه و فساد و تک صدایی باشد، متفاوت از دیگری نمیدانیم. خواه سرمایهداری سلطنتی باشد یا سرمایه داری مذهبی، خواه سرمایه داری فاشیستی داخلی باشد یا سرمایه داری جنگ طلب خارجی. و یا آنان که خود را محور مقاومت مینامند و در عمل تنها آب به آسیاب دولت های فاشیستی سرمایه دار منطقه می ریزند. برای ما همه ی این ها پیوستار یک نظم و نشانگان یک سرنوشت و برآمده از یک تاریخ است. نظمی جهانی که حاصلی جز فقر و فلاکت برایمان به ارمغان نیاورده است.
امروز بر همگان روشن است که جریان صنفی دانشجویی دهه ٩٠ با وجود تمام زخم هایی که بر تن دارد؛ تمام قد پابرجاست. بازداشت های دسته جمعی فعالان صنفی و صدور احکام قضایی بیشرمانه برای آنان، تهدید های مداوم و تلاش برای احضار آنان به حراست و نهاد های امنیتی، ممانعت های هدفمند نهاد دانشگاه از حق برخورداری دانشجویان از تشکل مستقل، مقابله آن در برابر شکل گیری اتحادیه های سراسری صنفی و سنگ اندازی مقابل افزایش اختیارات شوراها در جهت منافع دانشجویان تنها نمونه هایی چند از فشارهایی است که ساختار حاکم متوجه فعالان مستقل دانشجویی ساخته است . تمامی این موارد در کنار فشارهای امنیتی و سرکوب سخت جریانی که ریشه در خواست های مشترک مردمان در سرنوشت دارد، تنها به سان گذاشتن پاره سنگی در برابر سیلاب است.
ما نشان داده ایم حتی اگر صورتک های قوای حاکم در تکمیل سرکوب موفق شوند و با ساز کارهای حقیرانهای همچون دستکاری های آیین نامه ای، موازی سازی های تشکیلاتی و نفوذهای سیستماتیک در بدنه شوراهای صنفی موجودیت نهادی مان را ذره ای خدشه دار کنند؛ اتحاد بدن های تحت ظلم ما را نخواهند توانست از بین ببرند.
آنچنان که با کارگران و معلمان و بازنسشتگان و اقوام نتوانسته اند؛ که ما نیز فرزندان همین مردم و تکه های همین جامعه ایم.
اکنون ما شوراهای صنفی دانشجویان کشور و تمامی دانشجویان درگیر با فعالیت مستقل صنفی، اعلام می داریم تا آخرین حد توانمان، در برابر تمامی مصائب و ستم ها ایستاده ایم و این مسیر بی بازگشت را هوشیارانه به سمت هدف طی خواهیم کرد. ما نه دیماه ۹۶ را فراموش کرده ایم و نه آبان ۹۸ برایمان تمام شده است. قسم به اعداد زندانی و خون های بر زمین جاری شده که این تلخی ها روزی به کاممان شیرین خواهد شد.
شورای های صنفی امضا کننده بیانیه :
۱– شورای صنفی دانشحویان دانشگاه نیشابور
۲– شورای صنفی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت تهران
۳– شورای صنفی دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل
۴– شورای صنفی دانشگاه یاسوج
۵– شورای صنفی دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی
۶– شورای صنفی دانشگاه ملایر
۷– دانشگاه علوم و فناوری مازندران
۸– شورای صنفی دانشگاه منابع طبیعی گرگان
۹– دانشگاه صنعتی شیراز
۱۰– شورای صنفی دانشگاه بین المللی قزوین
۱۱– تعدادی از واحد های شورای صنفی دانشگاه بوعلی سینا همدان
۱۲– شورای صنفی دانشگاه ایلام
۱۳– شورای صنفی دانشگاه گلستان
۱۴– شورای صنفی دانشگاه صنعتی کرمانشاه
۱۵– فعالین صنفی دانشگاه تربیت مدرس
۱۶– فعالین صنفی دانشگاه علامه طباطبائی
۱۷– فعالین صنفی دانشگاه علامه طباطبائی
این لیست به روز رسانی خواهد شد…
شوراهای صنفی دانشجویان کشور
https://telegram.me/s/senfi_uni_iran
*بیانیه دانشجویان دانشگاه مازندران به مناسبت شانزدهم آذر، روز دانشجو
۱۶ آذر، روز دانشجو، از آن دانشجوست. نمی توان به تناسب منافع، مفهوم آن را مصادره کرد.
۱۶ آذر، پاسداشت خون دانشجویانیست که در برابر استبداد، ارتجاع و زورگویی زورگویان ایستادگی کردند. امروز، رو به تاریخ کرده و نام رفیقانمان، قندچی، شریعت رضوی و بزرگ نیا را فریاد می زنیم که خونتان هدر نخواهد شد و راهتان در این همهمه ی بی هویتی، راهنمای ماست. ما نیز به همانی معترضیم که شما بودید. ظلم طبقاتی همچنان پا برجاست، عریانتر، بی شرمانه تر… . ۶۶ سال پیش در برابر منطق سرمایه داری جهانی که ما را به بردگی می خواست، ایستادگی کردید، امروز نیز نسخه ی بومی آن گریبانگیر ماست.
تحت نام «اقتصاد مقاومتی» دانشگاهمان را فروختند. دانشگاهمان را تبدیل به بنگاه تولید مدرک کردند. دانش و دانشجو را بدل به کالایی منطبق بر معیارهای بازار ساختند. بازار هم دانشجوی دغدغه مند نمی خواهد.
در این ٦٦ سال هر بار تحت عنوانی، بحران هایشان را بر زندگی طبقه فرودست تحمیل کردند. یکبار به نام ناسیونالیسم و بار دیگر در ترس از دشمن. یکبار به نام جنگ و این بار هم به خاطر تحریم. راستگرایان، چه از نوع حکومتی و چه نسخه ی مخالف خوانشان، تلاش داشته اند که توسعه ی سرمایه دارانه را پیش شرط و ملزوم آزادی تبیین کنند. تاریخ به ما نشان داد که این ایده مهملی بیش نیست. همواره به نام «شرایط حساس کنونی» سعی در خاموشی شعله های آزادی خواهی و برابری طلبی دانشجویان داشتند. اما خون و عمر یاران در بندمان، دانشگاه را زنده و دانشجو را آزاده نگاه داشت تا فریاد کند، آنچه برای جامعه اش می خواهد.
ما برای جامعه مان، آینده مان ریاضت اقتصادی نمی خواهیم. کارگران را قراردادی، بیمارستان را بنگاه و معادن را خصوصی نمی خواهیم و برای آنچه می خواهیم مبارزه خواهیم کرد. آزادی خواهی و برابری طلبی هویت دانشجوست. ما پای هویتمان ایستاده ایم.
روز دانشجو، شانزده آذر نود و هشت
دانشگاه مازندران- بابلسر
*لینک فیلم سخنان رضا پهلوی درباره حذب سپاه و بسیج: