بامداد

از درون بحران عمدی انتخابات پوشالی، حکومت مؤقت سربیرون خواهد کرد

استعمارگران برای تطبیق هرکارشان برنامه ای از قبل تدوین شده وکارشناسی شده دارند. این مردم بیچارۀ مااست که استعمار فرصت اندیشیدن وخلاقیت را از آنها سلب کرده است و به ارادۀ شان وقعی نمی گذارد؛ از این جهت است که نه برای امروز و نه برای فردا برنامه ای ندارند!! به همین اساس است که رهبران آزادی خواه کشورما جان های شان را در راه حصول آزادی واستقلال کشورشان نثارکردند، چون که ژرفای اهمیت این موضوع را درک می کردند.

از زمان تجاوزامریکا به افغانستان تا اکنون این چهارمین باریست که انتخابات مسخرۀ ریاست جمهوری به دور از ارادۀ آزاد مردم ما درکشور برگزار می گردد، وهربار مضحک تر از قبل  بر گند آن می افزایند.

در هر چهار دور انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات شورای ملی وولایتی  مسخره ونمادین، که جز اغواگری چیزی بیش نبوده، کوچکترین اجزای لازمۀ انتخابات در آن رعایت نگردیده است تا به گفتۀ تحلیلگران سرکاری، حد اقل، مردم مشق دموکراسی را فرا می گرفتند!

اساسی ترین ارکان انتخابات، که باید رعایت گردد(سری، مستقیم وآزاد بودن) آن است، که  شخص به ارادۀ خود از رای خود به نفع شخص مورد نظرش استفاده کند. اما مردم ستمدیدۀ ما در فقدان چنین شرایط، خلاف ارادۀ شان برده وار توسط زورمندان به پای صندوق های رأی کشانده می شوند، وحتی درمواردی تهدید به مرگ می شوند که اگر به فلان شخص رأی ندهند مانند گذشته با آن ها برخورد صورت می گیرد. البته کثافت کاری های دیگر که خرید رای به اشکال مختلف است، بجای خودش باشد، که دلالان کاندیدا، به شکل وقیح آن را با تهدید یا پول ناچیزمی خرند.

انتخابات ششم میزان1398ش درنوع خود مضحک تر ودر عین حال جالب نیز هست. در این انتخابات مردم ما باتجربه دریافتند که در حضوراشغالگران رأی شان تعیین کننده نیست. زیرا در انتخابات 2014م شاهد بودند که جان کیری، وزیر خارجۀ امریکا، تعیین تکلیف کرد، نه رأی مردم. به اساس این تجارب بود که درانتخابات ریاست جمهوری 1398ش حاضربه دادن رأی نشدند. فقط شماری تحت تأثیر تعصبات قومی ویا رقابت های حزبی، وجمعی هم از روی اجباررأی دادند که میزان ناچیزآن، نتوانست برصورت کریه دموکراسی بورژوازی لیبرال سرخاب شود.

از تقریباً هجده میلیون نفوس واجد رأی در کشور، فقط بیشتر از یک میلیون را با هزاران دغلکاری، که به (رأی گسفندی)مشهور شده است، با عرق شرم برجبین،  این بار جمع آوری کردند.

از فردای همان روز انتخابات مسخره، ستاد های انتخاباتی یکدیگر شان را به تقلب متهم می کنند. وبا هجوگویی می کوشند برتری وبرنده بودن شان را به مردم ثابت کنند که پیامدی جز ذلت بیشتر برای شان به همراه نداشته است.

در کشورهای دیگر که ده ها میلیون و حتی درکشور های پرجمعیت مانند(هند ،چین)صد ها میلیون نفر درانتخابات اشتراک می کنند، چند ساعت پس از انتخابات، یا یک روز بعد، نتایج انتخابات اعلان می گردد.اما درافغانستان، نزدیک به دوماه از انتخابات می گذرد، نتایج آن معلوم نیست و وعده به امروز وفردا داده می شود. درحالی که از لحاظ تخنیکی سهولت های مدرن، که در دیگر کشورها کاربرد دارد، دراختیار برگزارکنندگان انتخابات قرارداده شده است. به گمان اغلب که نتایج انتخابات در روز های اول معلوم گردیده است، اما نتایج آن را طرف بازنده، هرکسی که هست، نمی پذیرد. واحتمال ضعیف این است که اشغالگران درجهت راضی ساختن  طرف بازنده تلاش دارند. اما احتمال قوی این است که به بحران کشیدن انتخابات از قبل برنامه ریزی شده باشد، ووقتی بحران آن به اوجش برسد، دایه با مهارت ازمیان آن، حکومت مؤقت را،  که برایش بسترسازی صورت گرفته است، بیرون می کند وهمه طرف های وامانده ودرمانده  ناگزیر برسرآن توافق کنند.

زیرا به نظر من امریکا راه دیگری جز این دروازۀ فراخ، که طالب را داخل کند، ره آسان دیگر کمتر تصور می شود. زلمی خلیلزاد، نمایندۀ امریکا، در دور زدن مذاکرات نه ماهه اش دریافت که هنوز حساسیت های جدی در برابر حضور طالبان درقدرت وجود دارد، ومردم افغانستان آن هایی که زیر سیطرۀ مستقیم طالبان نیستند، افکار طالب، که از عقب مانده ترین فکر نمایندگی می کنند، برای شان قابل تحمل نیست. به  این اساس درعینی که درطی نه ماه خلیلزاد، برای طالبان مشروعیت سیاسی بین المللی گدایی کرد، وآن ها را به رسمیت شناختاند، درآخر به کپی کشی غیر منتظرۀ آن ها نیز امریکا یک اقدام نسبتاً بی پیشینه کرد. درآخرین روز های مذاکرات که قرار بود، ترامپ آن را صحه بگذارد، ترامپ به اصطلاح واسکت خود را سرچپه پوشید وچنان به کوبیدن گروه طالبان اقدام کرد که در طی این هجده سال با این گروه چنین برخورد قاطع صورت نگرفته بود. امریکا در حقیقت دو طرف را با ترفند های استعماری اش سرجایش نشانده است وامکان دارد که با به اوج رساندن  بحران انتخابات، حکومت مؤقت به عنوان راه حل، مطرح وعملی گردد.

اگر این نظر واحتمال به حقیقت مبدل گردد، مردم به هجده سال عقب بر گردانیده می شوند، واین نهایت درد ناک است. نتایج خون ده ها هزار انسانی که در این مدت درجنگ های پوچ ومیان تهی، که جزئی ترین تأثیر برای استقلال و آزادی وپیشرفت کشور نداشته، چه می شود و این را کی باید پاسخ بدهد؟

در چنین حالت ووضعیت، مردمی که هجده سال قبل با تجاوز امریکا به افغانستان وسرکوب یک گروه مرگ و وحشت آفرین، پیام کذایی دموکراسی را شنیده بودند، که دیگر از اسارت آزاد شده اند، حالا وقتی سناریو«فلمنامه» های جدید استعمار را می بینند، که همان گروه متحجر را باز برسرنوشت شان حاکم می کند، در زیر روشنی آفتاب حقیقت وتجربه متوجه می شوند که زنجیرهای اسارت در دست های شان محکمتر شده است ودراین مدت آزاد، نه، بلکه در یک رویای کاذب کشیده شده اند. حالا از وحشت این رویای فریب، ومواجه شدن به واقعیت سرسخت آینده که با آن مواجه اند، به خود می لرزند، ودرک می کنند که استعمارو امپریالیسم بنا به ماهیتش، رسالت خدمت به بشر را ندارد، بلکه ماهیت آن، گذشتن از سر اجساد فقیرترین انسان ها وتغذیه از منابع آن هااست. وباید این تجربۀ تلخ و زهر آلود را برصفحۀ روزگار با خط درشت رقم بزنند، که آیندگان فریب نیرنگ های امپریالیسم واستعمار را، در هرلباسی که باشد، نخورند.

مردم ما می بینند که بعد از یک سفر طولانی خون وآتش، به همان جا وسرنوشتی می رسند که هجده سال قبل از آن جا به امید رسیدن به روشنایی وپشت سرگذاشتن تاریکی ها ومصیبت ها حرکت کرده بودند.

حالا لازمست که مردم ما، با درس آموزی از این مصیبت، راه شان را از وطن فروشان بوقلمون چپ و راست جدا کرده، در مسیر انقلاب رهائیبخش رهسپار گردند، که راه نجات جز مبارزه و رزمیدن برعلیه امپریالیسم و ارتجاع، که در همه حالت همیار وحامی استعمار است؛ راه وچارۀ دیگر وجود ندارد، و تازمانی که امپریالیسم و ارتجاع از سرنوشت مردم وکشور ما دور کرده نشود، طومار سیاه سرنوشت ما تغییر نمی کند.

تبصره: از همان آغاز تجاوز امریکا ومتحدانش به افغانستان و تولید تخیلات دموکراسی و … به کشورما، تحلیلگران و روشنگران اندیشمند ما از پیامدهای این “الگوی دموکراسی امریکائی” و فجایعی که به بار خواهد آورد، در آثار ونوشته های متعدد شان هشدار دادند و ما نشرش نمودیم. خوانندگان ارجمند می توانند به آرشیف ما مراجعه کنند. اینک بعد از سال ها جاری شدن خون و کشیدن رنج توانفرسا دراین کشور، همکار ارجمند ما آقای “بامداد”، که شاهد، منقد و تحلیلگر این قضایا است، برخی از نتایج ملموس وتجربی جانکاه آن را به تحلیل گرفته است و از ایشان سپاسگذاریم.

با این حال ما پاراگراف اخیرنوشتۀ فوق را موکد وسرخ می سازیم.

                                                                     افراشته