بامداد

رفته گان بلند قامت تاریخ معاصر افغانستان، به ترجمان نیاز ندارند

برخی نهادها و اشخاصی با استفاده از رسانه های اجتماعی (فیسبوک) ومصئونیتی که درکشورهای بیرون ازافغانستان دارند، بدون رعایت هیچ ملاحظه ای به نمایندگی از “جنبش دموکراتیک نوین” وسازمان هائی که از بقایای این جریان تشکیل گردیده بود می نویسند واشخاص سرشناس آن را مارکسیست، لنینست وکمونیست معرفی می کنند. توگویی که آن ها خود زبان گفتن را بلد نبوده اند، تا به این صفت ها خود شان را معرفی می کردند .آقایان این حق و وظیفۀ شما نیست، آن ها بادرک وتحلیل عمیق از فرهنگ وشرایط اجتماعی تاریخی کشور خود حرکت، مبارزه و برامد می کردند و هویت مناسب شان را به ثبت رسانده اند.

آنها برمبنای تحلیل طبقاتی، دوستان ودشمنان را مشخص وبرعلیه تضاد اساسی وعمده مبارزه و برآمد می نمودند. اهداف  وبرنامه های مبارزاتی شان، به آن ها هویت سزاوار شان را داده است ومردم ماهیت شان را درک کرده و می کنند، ضرورت به ترجمان نیست که کسی حالا آن ها را معرفی نماید، آن هم کسانی که از مسیرآن ها عدول نموده باشند.

اکثراً گروه ویا کسانی دست به این کارها می زنند  و ژست قهرمان و انقلابی بی همتا به خود می گیرند، که درخارج ازافغانستان زندگی می کنند، نام های شان مستعار است واثری از آن ها درداخل به چشم نمی خورد؛ وکسانی هم که در داخل هستند و ازاین شیوه استفاده می کنند، نام اصلی شان را پنهان می کنند و با نام مستعار می نویسند، تا از ضربت مصئون بمانند.

البته کسانی که واقعا” انقلابی هستند ودانش لازم دارند، ماهیت وجدی بودن موضوع را درک می کنند و دست به این کارهای طفلانه به سود دشمن هرگز نمی زنند. زیرا این کارها به هرنیتی که صورت گیرد، خدمت به ارتجاع و استعمار محاسبه وتلقی می گردد! باید دیگران را درک کرد که درچه وضعیتی قراردارند.

عدم برخورداری از شرایط یک سان و برابرامنیتی، و مساعدت محیط امن برای برخی ها، برجسارت این اشخاص افزوده و بابیان مطالب عریان غیرمسئولانه، به نحوی به افرادی که تیغ بنیادگرایی را مانند (شمشیر داموکلس) بربالای سرخود احساس می کنند چنلج هماوردی دربحث معرفی باورها واعتقادات ایدیولوژیک می دهند.

شماری ازاین خارجه نشین ها و دنباله روان داخلی شان، واقعاً در خدمت امپریالیسم قرار گرفته اند، وعمداً اشخاص صادق را در داخل با نام کمونیست ومارکسیست، رنگ وافشاء می کنند تا مشخص شوند و زیر تیغ قرار بگیرند. این اشخاص در صفحات مجازی بسیار مشخص اند ودر سایت های شان نیز بذر(گند) کرده اند، که از فاصلۀ دور، هر عابری را به شدت اذیت می کند. کارعمدۀ دیگراین افراد آماج قراردادن فرهنگ مردم است. کلماتی مانند: “شهید، روحش شاد و  …” را، که ضمیمۀ زبان و فرهنگ مردمی ما گشته است، آماج قرار می دهند، اما با استعمار و امپریالیسم کاری ندارند.

درمورد تجاوز امپریالیسم امریکا به افغانستان زبان شان “لال” است. چون که تضاد عمده، تضاد کار وسرمایه را می دانند وشرکت دهقان، خرده بورژوازی و بورژوازی ملی را در انقلاب مردود می دانند و انقلاب دموکراتیک نوین را خدمت به بورژ وازی می گویند. این سازمان ها دست زیرالاشه نشسته اند تا در آینده های نا معلوم طبقۀ کار گر افغانستان انقلاب سوسیالستی راه بیندازد. تا آن وقت که طبقۀ کارگرقادربه انجام این رسالت اش می شود، آن ها مشکلی ندارند که استعمار و امپریالیسم با خاطرآرام در این کشور اهدافش را تطبیق کند!!!! این عجوبه ها واقعا” که بازوی “چپ” سرمایه هستند وبه امپریالیسم خدمت می کنند. خود را “سوسیالیست” می نامند، اما بر ضد لنین، استالین وماوتسه دون، بی شرمانه شعار می دهند و از میهن پرستی عار دارند!

این برخوردهای ناشیانه، وچپ روی کودکانه، درحالی صورت می گیرد، که در بسا موارد پس ازکودتای بد فرجام ثور 1357ش وبگیر وبکش توسط باند جنایت کارخلق وپرچم، پیش کسوتان جریان دموکراتیک نوین از سوی بسا افراد به شدت مورد نقد قرار می گرفتند که تمام تلفات درزمان حاکمیت باند وطنفروش خلقی- پرچمی، ناشی از علنی گری ها و افشاگری هایی بوده که در دهۀ چهل  از سوی رهبری  جنبش دموکراتیک نوین صورت گرفته بود. اما حالا وقتی به خود ما می رسد، همه چیز را فراموش کرده با ذوق زدگی خورده بورژوایی، سرخ نمایی می کنیم  تا همه بدانند که من هم یک کسی هستم!

شاید کسانی این کارها را به علت درک نادرست شان از وضعیت افغانستان می کنند، که ممکن است با خواندن این مطلب، موضوع را درک ومتوجه ناگزیریت های دیگران شوند، واز چنین بحث های بی فایده پرهیز کنند. میرغلام محمد غبار، مورخ شهیرکشور ما می نویسد: «… عامل تدوین تاریخ، انسان است و انسان هم محکوم شرایط اجتماعی خویشتن.» قانون اساسی افغانستان مادۀ (34) که از آزادی بیان بحث کرده است، فقط آزادی بیان اسلامی را تضمین کرده است و دهان کسانی برمبنای آن بازاست که مداحی امپریالیست های اشغالگر ومرتجعین مذهبی را زوزه می کشند. مادۀ سوم همین قانون تهدید کرده است که هیچ چیزی مخالف اسلام صورت گرفته نمی تواند. این قانون پوشالی ساخت زلمی خلیلزاد، در روزهای نخست میلاد نامیمونش ماهیت مسخره اش را درمسالۀ پرویز کامبخش(جوان افغان)، که به اساس یک متن نوشتاری که از نزد او به دست استخبارات افتاد، دادگاه او را مرتد خواند ومحکوم به اعدام کرد، به نمایش گذاشت ونشان داد که محتوای این قانون تبعیت از مادۀ سوم می کند وارزش های دموکراتیک، به گفتۀ کریم خرم  وزیر اطلاعات و فرهنگ دوران ریاست جمهوری کرزی،  که گفته بود آزادی بیان«قصۀ مفت»است تثبیت گردید.

کشورها وجغرافیای مختلف قوانین مختلف دارند، که قوانین هرکشور مبتنی بر فرهنگ وسطح پیشرفت وتکامل آن می باشد. به همین اساس است که اعمال وچیزهائی دریک کشور ثواب و درکشور دیگر گناه وجرم پیشبینی شده است .

کسانی که در افغانستان زندگی دارند، درهیچ زمینه ای شرایط یکسان وبرابر با کسانی که در کشورهای اروپایی یا امریکا وکانادا، زندگی می کنند ندارند. باید این مسئاله به طور جدی در نظر گرفته شود، وچیز هائی که دوستان ما را به خطر مواجه می کند، از بیان آن، آگاهانه خود داری وپرنسیب های سودمند را سخت رعایت کنیم تا شمع های لرزانی که با این همه، هنوز با فروغ کمرنگ به دشواری می تابند، با عملکرد نادرست خود، آن ها را خاموش نکنیم.

وقتی کسانی، از نهاد دیگری، می نویسند که مجید رهبرسازمان آزادیبخش مردم افغانستان، یا داکترفیض رهبرسازمان رهایی، یا داکترهادی محمودی رهبرسازمان وطن پرستان واقعی،  یا داد نورانی رهبرسازمان انقلابی افغانستان کمونیست کبیر بودند، داعش و هر نیروی مرتجع دیگر، با اعضای زنده ماندۀ این سازمان ها، که اجباراً و یا ضرورتاً علنی شده اند، چه برخوردی باید بکند؟ این شهادت های احمقانه ای است که کار دشمن را آسان می کند. چرا همین ها با نام های اصلی خود به معرفی خودشان نمی پردازند و نمی نویسند که من فلانی کمونیست ویا سوسیالیست و… هستم؟ چرا رهبر برحال و زندۀ شان را بانام اصلی اش (مثل مجید وفیض و هادی خان و…) معرفی نمی کنند، که به جان دیگران افتیده و آن ها را آماج تیردشمنان می سازند؟

خوانندگان ارجمند!

باید خط انقلابیون واقعی، از خط این مرتدان همواره تفکیک پذیرباشد. زیرا آن ها به سنگ بزرگ دست برده اند ومعلوم است که قصد زدن ندارند.