بامداد

              فریاد های حسرت بار روشفنکر نماهای افغانستان، ازعدم شرکت وسیع توده ها

        در انتخابات پوشالی (ششم میزان)۱۳۹۸ش

شناخت پروسه ایست، که از سطح یا (حسی) آغاز وبه عمق یا (منطقی) می انجامد. واین نیازمند زمان وپراتیک یا عملکرد می باشد. شناخت پدیده هایی ماهیتاً یک سان نیز، که دریک برهۀ دیگرزمانی، به اشکال متفاوت وبا ظواهر دلکش وفریبنده ، متجلی می گردد، ودنیایی از تبلیغات ونیروی مادی – تخنیکی را برای انحراف اذهان جامعه، پشتوانۀ خود دارد؛ برای سطوح پایین جامعه از نظر دانش، وحتی بسیاری از تحصیلکرده ها، در یک برخورد فوری وآنی ممکن نیست. زمان می برد ، تا در مورد آن، رهبران انقلابی و پیشگامان مبارزه، روشنگری نمایند. ومردم نیز، گفتار وعملکرد ها ی اشغالگران وحامیان بومی آن ها را محک می زنند، آنگاه شناخت در مورد آن تکمیل می گردد.

هرچند مردم پر غرور، شجاع وتسلیم ناپذیر ما ، تا هنوز کوره ی مبارزاتی شان برعلیه استعمارگران واشغالگران فروزان است، وتجارب فراوان و شناخت ژرفی از تجاوزات استعمار گران را دارند، با آن هم، با تجاوز امریکا، اشکال متفاوت تر اشغالگری را تجربه کردند.

جامعۀ استبداد زده واستعمار دیدۀ ما، تجارب اندوه بار فراوانی از بیداد گری های استعمارانگلیس ها  و روس ها دارد، وهرکدام  این ها با شعارهای مختلف(روس باشعار سوسیالیزم) به کشور ما تجاوزنموده و برخلاف شعارهای قشنگ ووعده های شان عملکردند. مردم ما نیز پاداش اعمال شان را، آن طوری که ایجاب می کرد و در خورشان بود، قهرمانانه داده اند.

این بار، امپریالیزم خون آشام وجنایت گسترامریکا، با یک تمهید و زمینه سازی نهایت زیرکانه و محتاطانه ی دراز مدت، برای رو پوش قراردادن تجاوزش، با  شعار جذاب (دموکراسی) وارد افغانستان گردیده، وبه ظاهر تلاش می کند، که  بزعم خودش دموکراسی را در این کشور استبداد زده تطبیق ونهادینه کند! مردم ما در نزدیک به دو دهه متوجه شدند که امپریالیست ها ، ودرراس همه ی آن ها امپریالیزم امریکا، در این مدت کاملاً برخلاف شعارها وگفته های شان عمل می کنند. وجز تامین منافع شوم خود شان، اندک ترین کاری برای تغییر وبهبود زندگی مردم ما، دراین مدت انجام نداده اند، ومی خواهند که مطابق نقشه ها وستراتیژی استعماری شان  کشور ما را در آینده بمثابه تخته ی خیز خود در منطقه، در برابر رقبای استعماری شان مورد استفاده قرار دهند، و در کنارآن منابع وداشته های مادی ما، بخصوص منابع زیر زمینی را به غارت می برند.

با توجه به این است ، که حنای دست امپریالیزم امریکا، وشرکای آن دربرابر محک تجربه ی مردم ما رنگ باخته است. مردم به چشمان خود شان دیدند که امپریالیزم امریکا، رهبران سقوط کردۀ جهادی وچند مرتجع خودفروختۀ مزدورغرب را بعد از تجاوز به افغانستان، از گورها کشیده دوباره حاکم افغانستان ساخته و سرنوشت مردم ما را به دست آنها سپرده است.

باگذشت هر روز، شناخت مردم در برابر ترفند های استعمارگران بیشتر می گردد. انتخابات مزخرف و دروغین، که رای مردم درآن در حضور و تسلط امپریالیست ها و ایادی بومی شان هیچ نقشی ندارد، یکی از ترفندهای آشکارآنهاست که  اراده وسرنوشت مردم ما را به بازی استعماری ومسخره می گیرند!

روس ها زیر نام صدور سوسیالیزم جنایات حولناکی درکشور ما انجام دادند که باعث نفرت مردم از “سوسیالیزم” شد، وبه زودی ثابت گردید که روس ها برای بدنام کردن نظام سوسیالستی در جهان تلاش می کردند و درواقع دشمنان سوسیالیزم و مارکسیزم بودند. روی آوردن کامل و برهنۀ روسیه بعد از سال 1992 به سرمایه داری، بیان واضح و روشن این ادعا است. روس ها بعد از کنگرۀ بیست در 1953  ووفات استالین وحاکم شدن باند خروشچف مبارزۀ شدید برعلیه مارکسیزم ، و رهسپار شدن به سوی سرمایه داری را آغاز کردند، و هرجنایتی را زیر نام تطبیق “سوسیالیزم” در کشورها برای بدنامی سوسیالیزم واقعی انجام دادند.

همین طور حالا امریکایی ها ، مانند روس ها به جهان دموکراسی صادر می کنند، اما دیده می شود که در حکومت های ساخته ی امریکا در جهان، به ویژه در افغانستان ، انواع استبداد زیرنام نظام دموکراتیک جریان دارد. واین نشان می دهد که امریکا با این اعمال وحشیانه اش در جهان زیر نام تجارت دموکراسی، گورکن  دموکراسی(به معنی حکومت مردم برمردم) وتعمیم دهندۀ استبداد وخود کامگی است. و این روز به روز چهرۀ واقعی امریکا را  افشاء می کند که به دنبال چیست.

مردم ما حالا به تجربه در یافته اند  ودرک کرده اند که انتخابات در حضور اشغالگران یک بازی استعماری است. به این اساس درانتخابات ها حضورشان به مرور زمان کم شده و به پایین ترین سطح رسیده است. و این سطح رشد فکری وسیاسی مردم را نشان می دهد.

به اساس آمار هائی که ارایه می گردد، افغانستان سی وپنج میلیون جمعیت دارد، و در حدود هجده میلیون آن واجد رای در انتخابات اند. ارقام مختلفی در این مورد وجود دارد وگفته می شود که دوازده میلیون نفر به خاطر شرکت در انتخابات ثبت نام کرده اند. اما در انتخابات ششم میزان 1398 ش به اساس اعلان کمیسیون انتخابات، دونیم میلیون نفرشرکت  و رای داده اند.

اما حالا مردم وحتی کارشناسان سرکاری این آمار را نمی پذیرند، ودر رسانه ها ابراز می دارند، که بیشتر از یک میلیون نفر در این انتخابات اشتراک نکرده اند. کمیسیون آمار نهایی را اعلان نکرده است  وهر روزبهانه می آورد. با اعلان افزایش وصعود  آمار رای دهندگان از سوی کمیسیون انتخابات،  برجنون عبدالله عبدالله، رقیب اشرف غنی ، افزوده می گردد و طرف مقابل را  به تقلب کاری متهم می کند. هر چند در قانون اساسی افغانستان مشخص نشده است که از کدام سطح پایین تر اشترک مردم مشروعیت انتخابات را زیر سوال می برد، اما اشتراک کم رنگ مردم در انتخابات ششم میزان، روشنفکر نماها، یا نوکران امپریالیست ها را بسیار نگران وشاکی کرده است.

به نظر این روشن فکر نماهای دنباله رو دموکراسی بورژوایی، در عدم اشتراک گستردۀ مردم در این انتخابات، دموکراسی زیر سوال رفته است. این ها برمردم خشمگین اند، که چرا به طور وسیع در انتخابات شرکت نکرده اند، وبه گفته ی آن ها این کار با عث تضعیف دموکراسی در کشور می گردد.

این روشفکر نماها، به تداوم اشغال کشور شان زیر نام تعمیم دموکراسی از سوی استعمار افتخار می کنند. بسیاری این ها اخوانی های “دموکرات” شدۀ هستند که روزگاری کشتن آدم های دموکرات را وظیفۀ اسلامی شان وباعث رفتن به جنت موعظه می کردند؛ و روشنفکران دموکرات زیادی را، باند های مربوط این ها سربریده اند. عدۀ دیگر شان خلقی ها و پرچمی هائی هستند، که به وطن فروشی و چاکرمنشی خو کرده اند، و شرایط باز کنونی را برای افکار منحط شان مساعد یافته اند، و با استفاده از این شرایط برای بدست آوردن کرسی ریاست جمهوری، شورای ملی ومقامات دیگر خود را نامزد و با  برادران اخوانی شان بر سر تصاحب این کرسی ها به رقابت می پردازند. این ها که به مزدوری اشغالگران خو کرده اند، برای شان مهم نیست که بادار شان روس باشد یا امریکا ، یا هرکس دیگری!

این عناصر بی پایگاه وبی جایگاه در میان توده ها، بسیار به آسانی در خدمت اهداف امپریالیست های اشغالگر قرار گرفته اند  وبدون کوچکترین توجه به منافع ملی، در راستای عملی کردن برنامه های استعمار حاضر اندهمه چیز مردم و وطن را قربانی کنند!

این روشنفکر نماها، یا نادان ویا اکثراً اجیراند که خواسته ها وشعارهای امپریالست های اشغالگر را (قوله) می کشند. اول این که اساساً در کشور اشغال شده انتخابات و حرف زدن از انتخاب حرف نه تنها احمقانه، بلکه رذیلانه نیز هست. زیرا در سایۀ استعمار، مردم ارادۀ آزاد شان را تمثیل نمی توانند، بخصوص در کشور ما که مردم در گروی باند های وطن فروش نیز اسیر اند!

آن ها به این مسلۀ مهم که در رابطه به انتخابات به طور عام  تاکید شده است و جوهر آن را تشکیل می دهد، تو جه ندارند، که معیار انتخابات ( آزاد بودن، سری بودن، مستقیم وعمومی بودن) گفته شده است. درکشور ما در شرایط فعلی این ویژه گی ها قابل تطبیق نیست. با حضور پرقدرت قوماندان های مسلح نیرومند وحشی مربوط احزاب و تنظیم های جهادی و خادی (جنبش ملی اسلامی مربوط دوستم )، تحت حمایت امریکا، که هرازگاهی حاکمیت پوشالی را به چالش می کشند، ودر این دو دهه از حکومت باج می گیرند؛ یا بهتر است گفته شود که همین ها حکومت را تشکیل داده اند وخود شان به نحوی حکومت هستند. با حضور این ها، افغانستان از لحاظ شرایط سیاسی در ربع اول قرن بیست ویک، برده گی مدرن را می گذراند!

در حوزۀ جنوب غرب ، عدۀ برده های امیر اسماعیل خان اند و او برای شان تعیین تکلیف می کند. در شمال رشید دوستم ، عطامحمد نور، جمعه خان همدرد، در زون مرکزی خلیلی ومحقق. درجنوب گل آقاشیرزوی و…جمع زیادی را به بردگی کشاندند و یا تهدید می کنند.

این افراد از حمایت امپریالست ها برخورداراند، وامپریالست ها، توسط همین قوماندان ها و رهبران تنظیمی وطنفروش،  روح جمعی از مردم را در قبضه و کنترول خود دارند وبرنامه های استعماری شان را با حمایت این ها در کشور ما عملی می کنند.

در تصمیم گیری های سیاسی مردم هیچ حقی ندارند، این رهبران وقوماندان ها هستند که طبق پلان اربابان اشغالگر و مداخله گر خارجی شان تصمیم می گیرند، که مردم چه کنند ویا به کی رای بدهند یاندهند!

وقتی اشرف غنی، جنرال دوستم بی سواد را در انتخابات گذشته به حیث معاون اول خود برگزید، دوستم به طورعلنی اعلام کرد که سه میلیون رای به اشرف غنی آورده است، این چه معنی دارد؟ در حالی که او یک فرد ویک رای دارد. چرا نامزد های ریاست جمهوری افغانستان در این چند دور انتخابات، اشخاص دانشمند وتحصیلکرده ی اقوام مختلف را به حیث معاونین خود برنمی گزینند، که بی سواد های این اقوام را با خود همراه می کنند؟ واضح است که این ها درطی چهار دهه، حاکم جان و مال مردم اند وبه مردم اجازه نمی دهند که درمورد زندگی وسرنوشت شان، خود شان تصمیم بگیرند.

در نزدیک به دو دهه ی اخیر، قوماندان ها مردم را با تهدید و جبر و اکراه به پای صندوق های رای کشانده اند ومشخص کرده اند که به کی رای بدهند! اما تماشا گران از فاصله های دور فکر می کنند که  شعور سیاسی مردم افغانستان آن قدر پایین است که تشخیص نمی توانند که به جای اشخاص  بی سواد به تحصیل کرده رای بدهند! این تماشاگران اکثر به همین خاطر به مردم اسیر ما نفرین می فرستند!

به هر صورت حالا کار رای دهی یکی دیگر از انتخابات های ریاست جمهوری پایان یافته وهمه دست اندرکاران گوش شان به طرف کمیسیون انتخابات است که نتایج  و برندۀ انتخابات را اعلان کند، اما کمیسیون گوشش به سوی (ترامپ ) ومقامات امریکا است، که کی را قلادۀ بردگی می زند. بدون اشارۀ مقامات امریکا، کمیسیون نمی تواند که نتایج را اعلان کند.

در میان سیزده تن نامزدان ریاست جمهوری، اشرف غنی وعبدالله عبدالله رای بیشتر دارند، وهرکدام این دو تن خود شان را برنده فکر می کنند.

مردم نگران نتایج انتخابات اند. مردم فکر می کنند که نامزدان کرسی ریاست جمهوری هیچ کدام نتایج انتخابات را به ضرر خود نمی پذیرند، مگر این که امریکا دستور تمکین به بازنده را صادر کند. واگر امریکا سناریو وفیلمنامه ی دیگری داشته باشد، خلق بحران ناشی از نتایج انتخابات فرصت مناسبی برای نمایش آن توسط بازیگران جدید خواهد بود. وقیمت آن را مردم بیچارۀ افغانستان، که در دستان پلید استعمار جهانی ونوکران بومی آن سال هاست گیر مانده اند، از آخرین بساط وبضاعت ناچیز بجاماندۀ خود ناگزیر بپردازند!

در وضعیت موجود وتلاش های نامزدان ریاست جمهوری، برای دستیابی به قدرت، به هر وسیله ی ممکن، احتمال وقوع هرحادثه و فاجعۀ دور از امکان نیست!