رسول پویان

        دل فگار طبیعت

ز بس فغـان نبات و جـمـاد آمده است

دل فگار طـبـیـعـت بـه داد آمـده است

فگار و کشته و بی خانمان فراوانست

زبسکه وحشت سیلاب وبادآمده است

فـتــاده آتش ســوزنــده در دل جـنگل

فـنای تیره و اصل و نـژاد آمده است

امـیــد و امـنـیـت کـودکان بـدزدیـدنـد

تـوگویی دورۀ مرگ مـراد آمده است

چمـن ز بلبل شـیدا و گل شـود خـالی

به ضد عـاشـقی حکم جهاد آمده است

زحرص نفس و به تشویق دیوسرمایه

روان به گوهر دل درتضاد آمده است

زعدل وصلح و مدارا دگر نمی گویند

زمان وحشت وجنگ وفساد آمده است

تمام قدرت سرمایه صرف جنگ شود

ازین سبب همه جابس کساد آمده است

فتـاده ثروت عـالـم بـه چنگ معـدودی

به شکل و دیـد غلط اقتصاد آمده است

زدید مالک سرمایه هرچه ابزار است

چرا که بردگی از نو به یاد آمده است

ز خـون خلق شـده کاخ هـا طلا کاری

بـرای عـبـرت انسـان، نماد آمده است

ز قلب سـاز مسـاوات و عـدل انسـانی

پـیــام هـمــدلی و اعـتــمـاد آمـده است

به لـرزه می فتد از خشـم کاخ جبّاران

که روز ســرزنـش شــدّاد آمـده اسـت

خروش دخـت جـوان آشکار می گوید

زمــان جـیـغ دل و انـتـقـاد آمـده است

به نورعشق ومحبت جهان شود روشن

انرژی ییکه زدل های راد آمده است

25/9/2019