ش. آهنگر

         “محفل هرات” وارد جنگ مسلحانه می شود

قسمت دهم

    ج ـ عملكرد جبهه :

  جبهۀ انجینران در هرات درشرایط سخت، آنجا كه دست مكار سوسیال امپریالیسم روس جلاد وار لبۀ تیز جنایتش را بدان متوجه ساخته بود، وآنگاه كه عاملین امپریالیسم غرب با ردای ظاهر فریب اسلامی ازپشتوانۀ عقاید وسنن مردم، باتسلط فرهنگ منحط گذشته برخوردار بودند، كمرهمت بست و درجنگ با تمام مظاهر استعمار دست وپنجه نرم كرد و باری بس گران دركوره راهی تنگ وتاریك بردوش كشید.

جبهه دركار تشكیلاتی درونی پیگیر، مصمم ولی كم تجربه و جوان بود. با آن هم فضای موجود درجبهه براساس ضوابط تشكیلاتی مبتنی براساسات علمی و روابط اصولی و رفیقانۀ مختص به خود فراهم گردیده بود. به حدی كه جبهات مرتبط ومتحد آن برنظم و استحكام آن رشك می بردند و برنزدیكی خویش با آن مباهات می كردند.

جبهه درساحۀ نظامی سرآمد همگان بود. شجاعت، ازخود گذشتگی، ایمان به توده ها، آمیزش باتوده ها و خشم بی حد نسبت به متجاوزین و دشمنان مردم ازخواص اعضای جبهه به شمار می رفت.

عملیات نظامی كه جبهه به تعمیل آن ها مفتخرگردید درتاریخ جنگ مسلحانۀ هرات منحصر به فرد بودند. كادرهای نظامی ورزیده  كه بستر آزمون شان عرصۀ نبرد داغ شهر و دیارداغدیده گان آن ولا بود، اندام جبهه را سخت استوار نگه می داشت. تاكتیك های جنگی شان درنبردهای گوناگون، دشمن را به بحری از سراسیمگی غوطه ور می ساخت و دوستان را انگشت حیرت به دندان می داد. جبهه قبل ازدرگیری با گروه لومپن “جمعیت اسلامی”، درس هائی دندان شكن به روس ها ـ كوبائی ها داد كه تاجان به تن دارند لرزه ازآن جدا نیست.

“جمعیت اسلامی”  که هرگز درهرات در رأس جبهاتش کادر اخوانی نداشت،  توانسته بود لومپن های “نامدار” را سرهم بندی كند و با امكانات وسیع سلاح و پول خود، آن ها را مسلح نماید، یگانه نیروی پرقدرت نظامی درهرات به شمار می رفت و ولایت هرات را همچون بدخشان یكسره مربوط به خود می دانست و سایراحزاب را، ازهر نام و نشانی كه بودند، با استفاده ازقدرت سلاح خود تحت فشار قرارمی داد وحق حیات را ازآن ها سلب می كرد. سند تحقق این امر، جنگ هائی است كه “جمعیت…” تا اواخر سال ۱۳۵۹ ش وسیعاً باسایر احزاب درهرات (حزب اسلامی، حركت انقلاب، حركت اسلامی ومحاذ ملی) انجام داده بود(قبل ازدرگیری با جبهۀ ما).

درگیری بین “جمعیت اسلامی” و “حركت انقلاب…” درسمت شرق سرك (مربوط ولسوالی انجیل هرات) حتی قبل ازایجاد “شجا”، كه بعداً به “جبهۀ انجینران” مسمی گشت، به وجود آمده بود كه به علل آن قبلا اشارۀ مجمل شد. “شجا”(جبهۀ انجینران) درقسمت شرق سرك قرارداشت.

درگیرو دارجنگ فی مابین “حركت انقلاب” و “جمعیت…” و فشار روز افزون جمعیت اسلامی، جناح حركت انقلاب به وسیلۀ یكی ازخویشاوندان قوماندان آن، و به دستورش، با دولت رابطه برقرارمی كند تا خود را، كه درمقابله با سیل سلاح “جمعیت اسلامی” ناتوان می دید، تقویه نماید. روس ها و دست نشاندگان شان، با رابطه گیری نامبرده بعداً توانستند دام شان را وسیع تر سازند و دامنگیر سایرگروپ ها و احزاب درهرات نمایند و به اصطلاح وقت آن رسیده بود تا ازآب گل آلود ماهی بگیرند. این پروسۀ رابطه گیری روس ها ودولت دست نشانده(که ازعوامل مهم آن انحصارگرائی و لومپنیزم احزاب اسلامیست)، با خیلی مهارت وكهنه كاری انجام می شد وخیلی اسرارآمیزبود.

اواخر سال  ۱۳۵۹ ش،  “شجا” زیر فشارگروپی از”جمعیت اسلامی” قرار گرفته چند میل سلاح ومقرش را ازدست می دهد، كه ناچار به متحدین خویش (حركت انقلاب که آن وقت هنوز دولتی نشده بود) پناه می برد. “شجا” ازابتدای تاسیس خود همواره خطرات جنگ داخلی را به همه احزاب گوشزد می كرد و دراین راه تبلیغات وسیعی نموده است؛ و بعد كه خود مورد هجوم “جمعیت اسلامی” قرارمی گیرد، به خاطر تحدید جنگ داخلی، با پناه بردن به “حركت انقلاب” در وضع دفاعی می نشیند ومدت ها خود را ازجنگی كه بین “حركت انقلاب” و “جمعیت اسلامی” جاری بود، كنار می كشد. تا آن جا كه با گروپ های دیگر “جمعیت اسلامی” هم مناسبات حسنه دارد. ولی قوماندان “حركت انقلاب” بر”شجا” فشار می آورد تا منطقۀ شان را (قریۀ یكی ازرفقا) ازگروپ مهاجم “جمعیت اسلامی” واپس بگیرند وآنجا بروند، ورنه مناطق موجود مال او است و رفقا را به ترک آن مجبورخواهد کرد. این فشار سنگین می شود و رفقا باكمیت ناچیز(هنوزجبهۀ انجینران وجود ندارد) آهنگ آزاد سازی منطقۀ خود را می نمایند. با تاكتیك عالی، بدون خونریزی، همان گروپ “جمعیت اسلامی” را ازمنطقۀ خود بیرون می كنند ودرآن مستقر می شوند. چندی بعد با رهائی سید آغا و راهیابی دوباره اش به جبهه، به طور زیركانه ای، جبهه به جنگ با “جمعیت اسلامی” ازموضع “حركت انقلاب” كشانده می شود.

چگونگی رهائی سیدآغا برای “شجا” مورد سؤال بود، كه بامحمل گذاشتن عملیات “سازمان” و گرفتن گروگان دربدل رهائی وی، توجیه می شود. به جنگ نیز محمل های تئوریك مؤقت و گذرا با دست آوردهای نظامی وسیاسی ضد روسی گذاشته می شود. گردانندگان این سناریو، هیچ یک از این موارد را به رهبری حوزۀ غرب درایران گزارش نداده و خودسرانه هرچه می خواستند، انجام می دادند و آن را به اعضای جبهه، دستور مرکزیت کابل وانمود می کردند.

جبهه درابتدای لحظات جنگ با “جمعیت”، با آن كه طرف مقابل، نیروی نسبتاً قوی داشت، عملیات ضد روسی را فراموش نمی كرد وعملاً بدان مبادرت می ورزید. ولی بعد ها كه جنگ وارد مراحل بحرانی خود شد، برای جبهه دست وپا گیرشده و جنگ دربست ازنظر نظامی به جنگی صرف ضد “جمعیت” بدل گشت. سید آغا و داکترصدیق مؤفق می شوند تا سلاح هائی را ازطریق دولت به اختیار جبهه بگذارند و برآن مهركمك مرکزیت “سازمان” بچسپانند؛ واین زمانی است كه اكثریت رفقای نامدار وباعظمت جبهه به شهادت رسیده اند، كه بعد با ازای آن ها گروپی هشت نفری ازرفقای خارج كشور(ایران) تازه به جبهه پیوستند(رهبری حوزۀ غرب تا هنوزهم از روابط ناسالم جبهه خبرندارد و به آن نیرو می فرستد). رابطۀ سیدآغا و مسئلۀ سلاح ها درسطوحی درجبهه افشاء می گردد وجبهه باشدت علیه آن موضع گیری می كند، حتی مسئلۀ ترك منطقه را طرح می كند. اما گویا با گزارشات رسیده ازمركزکابل (درآن زمان كه رابطۀ بخش سالم جبهه بامركز سازمان قطع شده بود، اما به وسیلۀ شبكۀ جاسوسی داکترصدیق همچنان قایم و برقرارتلقی و تبلیغ می شد) آن ها اعلام ختم جنگ گروهی را به زودی، با دستاوردی عظیم (گفته می شد كه آخرین عملیات جنگی ماعلیه “جمعیت” درحالی به پایان می رسد كه آن روز اولین عملیات پربار ضد روسی را به همراه دارد) نوید می دادند. ناگفته نماند كه تاحال رفقائی ازكابل هم به جبهه پیوسته اند كه عدۀ شان به پانزده نفرمی رسید. رفقای سالم جبهه، شامل رفقای هرات و رفقائی که ازایران وكابل آمده اند، باهم نزدیك می شوند وتشكیلات تقریباً مخفی و نیمه علنی را به وجود می آورند تا درمقابله با جناح غیرسالم مؤفق بدرآیند. بخش سالم می کوشند که با رهبری حوزۀ غرب رابطه برقرارکنند و وقایع را به اطلاع برسانند و خواستار کمک شوند.

ادامه دارد