زلمی گلاب   

                               سیاف یکی از بزرگترین ناقضین حقوق بشر است 

ازآنجاکه کمپاین انتخابات نام نهاد و مضحک ریاست جمهوری وشوراهای ولایتی درکشور ما با بی شرمی تمام درحال اجرا است وکاندیدا ها با کلمات، واژه ها وجملات فریبنده می خواهند که باعث فریب مردم شده تا توانسته باشند که به اصطلاح درین بازی فریبنده و پرازتقلب ملت افغان را احمق ساخته تاباشد که با باداران متجاوزخویش درخوان تقسیم قدرت شریک شده باشند.

یکی ازین پهلوان پنبه ها که القاب تعلیمی بلندی نیز باخود دارد عبدالرسول سیاف است که با صداهای کرکننده وبا طمطراق های بلند صحبت می نماید. وی درصحبت هایش آنچنان اکت وادا می نماید که توگویی همین حالا ازنزد خدا وند  آمده ویا هم مخابره اش با وی چالان ویا هم سخنگوی وی باشد.

سیاف دراولین روز کمپاین خویش دراطاق به اصطلاح لویه جرگه که درموارد مختلف صحبت می نمود، یکی از حرف های وی درمورد حقوق بشر و برداشت ها وعلاقمندی های وی درآن مورد بود که وی می گفت :

“درمورد حقوق بشر باید گفت که به حقوق بشری که ما اعتقاد داریم ویا آنرا مراعات می کنیم هیچ کسی دیګر از ما پیش قدم نیست، این زیرا که ازهمه اولتر حقوق بشر را دین برسمیت شناخته ومورد توجه قرار داده است”.  آیا این حرف ها می تواند باعملکردهای دهه های قبل وفعلی وی مطابقت داشته باشد که اگر کسی برکسی قضاوت کند آیا فقط به حرف های وی حق قضاوت را دارد ویا به عملکرد های وی؟ که معلوم است که برعملکردهای وی .

 ازسوی دیگر آیا به تصوراتی که شخص ادعامی کند  باید قضاوت کرد ویا به اندیشه ای که ویرا درکارهایش رهنمایی می کند؟ که اگر قرار باشد که روی عملکرد این چنین اشخاص قضاوت بی طرفانه کرد بس بیایید وببینیم که حقوق بشر چی را گویند ومعیار های آنها چه هستند تا بادرنظرداشت آنها دیده شود که آیا این آقا حقوق بشر را مراعات می کند ویا خود یکی از ناقضین حقوق بشر بوده وبرای فریب مردم ومجبوریت هایی که دارد می گوید که وی به حقوق بشر اعتقاد دارد وآنرا مراعات می کند.

وقتی کسی ازحقوق بشر حرف بزند فوراً درذهن آدم مسایلی چون آزادی بیان، آزادی عقیده، آزادی سیروسفر، آزادی دین، آزادی مذهب، آزادی اندیشه، آزادی… تداعی شده و اطمینان باید حاصل گردد که صحت، تعلیم وتربیه، فرهنگ، عنعنات، رسوم، سرپناه  و… انسان مصئونیت داشته وانسان برای بهتر، مطمئن و باسرور زیستن به هرنوع ضروریات زندگی، وازآنجمله به عدالت، رفاه، آسایش  و آرامش دسترسی داشته، نه تنها به حقوق حقه خویش دسترسی داشته باشدکه هیچگونه تهدیدی متوجه وی نبوده،  حق دارد که به امتیازات قانونی وقبول شده اش دسترسی داشته وهیچگونه محدودیت مادی ومعنوی متوجه وی نباشد.

اگر قرار باشد که حرف های بنده درینمورد درست باشند بیایید که عملکردهای این شخص را با این معیارها مقایسه نماییم:

  1. درسال های جهاد به کسانی که ریش درازمیداشت معاش میداد وکسانی را که ریش کوتاه میداشت ویا ریش تراش می بود آنها را بسیار بد می دید، ولی حالا با آن خوکرده است.

  2. داکتریوسف(صدر اعظم دوران شاه) یک دوران به پشاورآمده بود ومی خواست که باوی دیدن نماید که ویرا ندید وبرایش احوال کرده بودکه وقتی ریش گذاشتی درآنوقت برایت وقت ملاقات می دهم.

  3. دردوران جهاد وقتی کسی می گفت که من وطنم را دوست دارم ویرا معادل کافر میدانست وازچنین آدم ها نفرت می داشت.

  4. دردوران جنگ های کابل همه هزاره ها وشیعه ها را دشمن وکافر خطاب می کرد وهمیشه چهل میله وتوپ وتانکش بسوی دشت برچی، کوته سنگی، افشار وسایرنقاط هزاره نشین نصب بوده  تفنگداران بی فرهنگش که فقط کشتن و ویرانی یاد داشتند، هزاره ها را به جرم هزاره بودن وشیعه بودن می کشتند وهیچ نمی دانستند که هزاره ها همه شان طرفداران مزاری ومحقق نیستند. اکنون هزاران شان از دست سیاف و مسعود و باندهای تبهکار شان داغداراند که فرصت می پالند که به آزادی برسند و دادخواهی کنند.

  5. چور و چپاول مردم، بطورخاص درخوشحال خان مینه، توسط تفنگداران وی صورت گرفت که هزاران خانه را خراب کردند. این کدام حق بشری آنها بود که همه منازل مردم را تاراج نمودند. آیا ساکنین آن محل بشر نبودند؟ که اگر بودند وقتی تفنگداران دزد سیاف آن جا را چپاول کردند آیا من بعنوان یک سکنه خوشحال خان و شاهد آن جنایات و غارتها، روی آن عملکردضد بشری این آقا قضاوت نمایم ویا روی آن حقی که وی برای فریب من از روی قرآن بمن می خواند؟ آن حقی که درقرآن ودین درمورد بشرنوشته شده است، می تواند نمایانگر شخصیت سیاف شود ویا عملکرد وی نماینده گی از افکار وشخصیت وی می کند؟

  6. خانۀ بنده در خوشحال مینه بود که خوشبختانه دراوایل فامیلم را به محل دیگر انتقال داده وتعمیر را به آنها گذاشتم؛ ولی می دیدم که چگونه آنها موترهای برقی را ویران کردند وآن سرمایۀ ملی را تاراج کردند. یک روز وقتی افشار را به اصطلاح فتح کردند، رفتم تا ازخانه ام احوال بگیرم، دیدم  که چیزی آباد نمانده بودند. با یکی از رفقایم نزد یکی از قوماندان هایش که اسحق چرسی نام داشت به سیلو رفته تا به وی شکایت نمایم، متاسفانه درآنجا به فاجعۀ بزرگ دیگری سرخوردم که مشکل خانه ام یاد م رفت. قوماندان مذکور به جان  لولۀ آهنی سیلو که ازطریق آن گندم ازمنزل بالا به پایین می آمد که آرد گردد، افتاده آن لوله را به تانک زرهپوش بسته وکش می نمود که آن میله بشکند تا گندم فراوان به پایین آمده و موتر های کاماز قوماندان اسحق پرگردد. می گویند وی ازقوماندان های شکردرۀ سیاف بود. آیا سیاف مسئول چنین جنایت نیست؟ اگر امر و فرمان و تفنگ ومهمات سیاف ومسعود و ربانی نمی بود اسحق می توانست آن سرمایۀ ملی را با آن شکل وحشیانه غارت نماید؟

  7. دردوران جنگ های ویرانی شهرکابل سیاف فتوی داده بود که مال هندوها وسک ها برای مجاهدین هلال است وهمه دیدیم که “مجاهدین قهرمان” !؟ شورای نظار واتحاد اسلامی همه دارایی وهستی هموطنان هندو وسک را چون شیر مادرخوردند، که این همه چور و چپاول چون آفتاب هویدا است. چرا سیاف یک روز صدا بلند نکردکه هندو وسک هم انسان اند و دارایی ومال وناموس آنها باید درامان باشد. آیا آنها بشرنبودند؟  آیا تفنگداران وی چه حق داشتند که از دارایی های آن وطنداران مظلوم ما  استفادۀ نا معقول نمایند؟ آیا هندوها وسک ها که هموطنان زحمت کش وشریف ما اند حق نداشتند که مال وناموس آنها درامان باشند؟ چرا به عقاید آنها ازدیدحقوق بشری نگریسته نشد؟ وقتی افراد سیاف ومسعود این ظلم را کردند این آقایی که شخص دوم ازجمله رهبران مجاهدین دراطراف کرزی بودآیا یک روزی هم که شده صدای عدالت خواهی را به پشتیبانی ازحقوق بشری آنها بلند کرد؟ که نه وهرگز نه!

  8. درین شرایط جدیدی که به زور توپ وتانک متجاوزان امریکائی- ناتوئی درکشورحاکم شده است و زمینۀ چوروچپاول خوب مساعد گردیده است، این همه زمین هایی که توسط سیاف، هواداران و برادرزاده اش ممتازخان چورشده اند بکدام حق بشری وبکدام اعتقاد به حقوق بشر وی این حق را دارد که دیگران ندارند؟

  9. درهفتۀ قبل، جنگ مسخره واحمقانه ای بین قوماندان ها ی امان الله گذر( ظاهرکماندو) وپغمانی ها درکوتل خیرخانه برسرچور زمین ها رخ داد ویک طرف آن برادرزادۀ سیاف “ممتاز” بود وچندین موترمردم درموتر فروشی ها خراب شده وهمه ساکنین درترس ولرز بودند. آیا سیاف درمورد اتلاف حقوق بشری که برادرزادۀ وی وامان الله گذری که رفیق نزدیک وی است، برمردم تحمیل کردند، صدایی بلند کرد؟ آیا بشری که درآن محیط زندگی می نمایند حقی نداشتند، که زیر تهدید واقع شده بودند وسیاف به آسانی می توانست صدابلند کرده وآن جنگ را خاموش بسازد؟ جنگ برای سه ساعت دوام کرد وهیچ نیرویی درکابل نبود که درصحنه رسیده وحقوق مردم را نگذارند که پامال شود. این زیراکه یک طرف آن سیاف وطرف دیگر آن امان الله گذربود. آنها بالاتر ازقانون وعدالت اند. آیا آقای سیاف فکرکرده است که اگر امروز بازخواستی وجود ندارد تاریخ آنرا ثبت می نماید و روز بازخواست خواهد رسید؟ وقتی این چنین قضایا که روزانه ده ها تای آن بوقوع می پیوندند ازطرف این چنین آدم ها رخ میدهد، سوالی به ذهن آدم پیدا می گردد که آیا آنها به روز آخرت ایمان دارند؟ این معلوم است که ندارند وآن حرف های قرآنی را برای فریب مردم می زنند.

  10. درین انتخابات چورکان پادشاهی که ملیون ها دالر وافغانی را سیاف برسر عکس وفوتوهای بزرگ خود مصرف می نماید، آیا آن بشری که درچهار راهی قمبر، در نزدیکی ساختمان های ملیون دالری مجتمع پوهنتونی سیاف،  درین زمستان سرد درخیمه ها زندگی می کنند وسیاف هرروز آنها را می بیند یک روز حق بشرنداشتند که لطفی درحق شان نموده ولقمه نانی به آنها داده واشک یتیمی را پاک کند؟ میدانم که چنین توقعی از سیاف وامثال او توقع بیجا است، چون آنها احساس انسانی ندارند؛ ولی برای روشن شدن ذهن مردم این سوال را مطرح کردم.

  11. قوماندان لطف الله شکردره یکی از دزدان بزرگ ولایت کابل است که هزاران جریب زمین مردم را باچال، فریب، زور و چپاول فروخته وبه سیاف سه صد هزار دالر داده است که مصرف کمپاین انتخاباتی خود کند، آیا سیاف نمی داند که لطف الله کیست وچگونه این پول ها را پیداکرده است؟ آیا وی نمیداند که باصطلاح پول های لطف الله حرام اند وحق ملت است که او چورش کرده است؟ آیا سیاف به حرام وهلال بودن اعتقاد دارد؟ اگر دارد چرا پول لطف الله را رد نکرد ویا یک روز ازوی نپرسید که این همه پول را این آدم بیسواد ازکجاکرده است؟

  12. آیا قومندان و والی شدن درافغانستان فقط حق باصطلاح مجاهدین است که سیاف درطول این سیزده سال فقط آنهایی را که طرفداروآقا بلی گوی وی بودند را درپست های مهم مقررکرده وخیلی آدم های بیسواد وبی شخصیت و دزد را مقرر کرد. وقتی سیاف این کار را می کرد آیا بیاد داشت که حقوق بشری هم وجود دارد وحق دیگران را نباید پامال کرد؟

  13. آیا سیاف دراطراف وماحول خویش ازبرادر وبرادرزاده گرفته تا اعضای حزبش، یک شخص صادق به ملت،  یک آدم غیردزد، یک تحصیلکردۀ غیرمتعصب و… دارد؟ که معلوم است نه. پس درچنین محیطی که وی ایجاد کرده است می شود شمه ای ازحقوق بشر وبشردوستی دید؟

  14. آقای سیاف وقتی شما ساحات افشار را از حزب وحدت تصرف نمودید آیا دانستید که بعد ازآن درساحه چه کارها شد؟ نه تنها همه خانه ها چوروچپاول شدند که خانم های پیچه سفید هزاره که مجبورشده بودند درساحه باقی بمانند درحق آنها ظلم وجنایات بزرگ بشری را تفنگداران شما کردند. وقتی با حزب وحدت دشمنی داشتید، آن هزاره های غیرنظامی چه جرمی کرده بودند؟ وآیا وقتی شما ازحقوق بشر حرف می زنید روی عمل مجاهدین شما که درآن ساحات جنایت کردند قضاوت شود ویا آنچه را شما از قران کریم وحدیث پیامبرعلیه الصلات والسلام صحبت می نمایید؟

  15. آقای به اصطلاح پروفیسورمی دانید که هرخزنده  پرنده  نبات وحیوان نیزحقوقی دارد که همه آنها را خداوند برای آسایش بشرخلق کرده است که ازآنجمله درخت نیزدرزندگی وحیات بشر ضروری وحیاتی است. میدانید که بعد ازبه اصطلاح فتح افشاردرخت های کارته مامورین،  پیش روی پولیتخنیک واکادمی وساحات الف وب خوشحال را مجاهدین شما برای قرارگاه ها وخانه ها ی شان بریده وغارت کردند؟  ومی دانید که قوماندان محراب چرسی که دراکادمی قرار گاه داشت نه تنها آنهمه درخت ها را نابودکرد که ازچوکی ومیز وفرنیچرهای اکادمی، افرادش چرس خود را پخته می کردند؟  آیا سرسبزی محل را که افرادت ازبین برد وسال ها کاراست که احیای مجدد شود، شما مسئول آن نیستید؟

ازلحاظ حقوق بشری داشتن تفریحگاه , تنفس آزاد کردن وازطبیعت لذت بردن حق بشری نیست؟ معلوم است که هست. ولی آیا شما خود را درینمورد مسئول می دانید؟

  1. داوود کلکانی که پادو وشریک جرم سیاف درچور و چپاول شهرکابل،  محصل غیردرس خوان پوهنتونش وشریک جرمش درنقض حقوق بشر می باشد، درسخن رانی اش درشکردره به پشتیبانی از سیاف می گوید : “اوه وطنداران! من احوال دقیق دارم که استاد سیاف درزندگی اش فقط یک جریب زمین دارد ودیگر دارایی ای ندارد”. دروغ شاخدار! قصر و زمین های سیاف تنها در پغمان چشم بیننده را خیره میکند. روباه را گفتند که شاهدت کیست ؟  گفت که دمم. دارایی سیاف نه تنها ملک خودش است که املاک برادرزادۀ چورگر و دزدان حزبی اش نیز ازوی بوده و وی درقبال همه آنها مسئول است. آیا وی درقبال ظلم هائی که برادرزاده و وابستگانش به قدرت ودستور او می کنند مسئول نیست ؟

  2. هردزد،  آدم کش، قاتل، اختطاف گرو… می تواند درماحول ممتاز برادرزادۀ سیاف مصئون باشدوکسی وحکومتی نمیتواند چنین آدم ها را به جزای اعمال شان برساند. آیا سیاف درقبال چنین عملکرد های غیرانسانی، حیوانی وضد حقوق بشری نمی تواند مسئول باشد؟ آقای سیاف شما درشعارهای انتخاباتی ات نوشته اید که شما تأمین امنیت می کنید. وقتی افراد تفنگدار شما، درحالیکه هنوز فرد اول قدرت نیستید  اینک درکوتل خیرخانه وخوشحال خان امنیت مردم را برهم می زنند، چگونه به شما اعتماد شود که شما خواهید توانست درریاست جمهوری تان امنیت را تامین کنید؟؟؟؟

  3. در “پوهنتونی” که سیاف دارد  اعضای حزب اتحاد اسلامی،  وکلای پارلمان، اعضای بلند رتبه دولت و… می توانند شامل گردیده وبدون درس خواندن وسپری کردن امتحان می توانند سند فراعت را بدست بیاورند. وقتی این آقا این حق ناحق را به این آدم ها می دهد آیا حق بشر را مراعات کرده است؟ وقتی درآینده ها این چنین فارغین پوهنتونش درمقابل یک غریب بچه ای که با بسیار زحمت پوهنتون خوانده است درامتحان قرار می گیرند ودرآنصورت وی واسطه فارغ پوهنتونش می شود حق بشر را زیر پا نمی کند؟ حق یک بشر چه که حق یک ملت را زیرپا می کند. کجای چنین کارباحقوق بشر چه که با همان حق مسلمانی ایکه وی از آن دم می زند برابر است؟

  4. موسی خان والی غزنی که شما آقای سیاف وسیله برای والی شدنش شده اید سال ها نمایندۀ آی اس آی پاکستان درجبهات مجاهدین بود که پول ومهمات نظامی را به نماینده گی آن موسسۀ جاسوسی بین مجاهدین توزیع وتقسیم می نمود. وی که درمدرسۀ آی اس آی بزرگ شده وهم اندیشه های وی بت های بامیان را تخریب کردند که ازجمله میراث های فرهنگی جهان بشریت بود، وی که اعتقادی به میراث های فرهنگی جامعه بشری ندارد ومعتادین را بنام اینکه افراد مسلح هستند که بدولت تسلیم شده اند جلوه می دهد. آیا این چنین والی ها حقوق بشر را درهرقدم نقض نمی نمایند که شما این چنین آد م های بی فرهنگ را برملت وسرنوشت آن تحمیل کرده اید؟ همین شخص درمورد آثارباستانی غزنی تصمیم می گیرد، نصب چنین آدم هائی در این پست ها خودش  نقض حقوق بشرنیست؟ آیا درغزنی آدم پیدانمی شود که سیاف  یک مراتبه اسدالله خالد را، باردگرحاجی شیرعلم  را به عنوان والی واین بار این موسی اکبرزاده را به عنوان والی برگردۀ مردم غزنی تحمیل کرده است؟  نظربه کدام عدالت غزنی باید درتقسیم شما باشد که برایش والی تعیین کنید؟ آیا مردم غزنی این حق بشری را ندارند که خود حاکم سرنوشت خود شوند؟ ازسوی دیگر آیا آقای سیف ازکارکردگی های والی صاحبانت آگاهی داری وازظرفیت های انسانی آن ها می دانی؟ آیا آنها که مقررشده اند خدمتی هم به مردم غزنی می نمایند ویا غزنی را به آنها تحفه داده اید؟ مردم غزنی شاهد اند که گزینۀ دومی درست است وغزنی به عنوان تحفه ای به والیان شما وازطریق آنها به شما داده  شده است.

  5. وقتی قانون ضد بشری عفو جنایت کاران جنگی به نفع ناقضین حقوق بشر درپارلمان تصویب می شد آیا آقای سیاف صدای خود را بلند کرد که بگذارید که هرکه جنایت کرده محاکمه گردد واین قانون باید تصویب گردد تا حداقل جنایت کاران رسماً به میز عدالت کشانیده شده ویا تجاوز به حقوق بشر نقطه پایان حاصل کند؟ که نه! چنین نشد چون خود آقای سیاف به عنوان جنایت کار در فاجعۀ افشار باید محاکمه میشد. لذا او ازجمله طراحان ومتفکرین آن قانون بود که به  تصویب رسید وجنایت کاران جنگی معاف شدند.

اینک شما درشعارهای انتخاباتی تان دم از حاکمیت قانون زده اید، قانون که هرروزه توسط خود شما وطرفداران شما نقض می شود چگونه تأمین خواهد شد؟ آیا این قانونی که شما ازآن حرف می زنید فقط مطابق به علاقمندی ها ومنافع شما برمردم مظلوم تطبیق خواهدشد وشما وهمپالگانت بالاترازآن عمل نخواهید نمود؟

  1. ملاتاج محمد یکی ازقوماندانان ووالی های سیاف دریکی ازسخن رانی هایش می گفت که “آنهایی که دم از قانون می زنند، این آدم هاکافر وبی دین اند و اسلام قانون را نمی شناسد وما فقط به قرآن قناعت می نماییم”. این آقانمی داند که قوانین افغانستان همه منبعث از قرآن واحادیث پیامبرمی باشند. واقعیت اینست که اینها اگر قرآن هم منافع شانرا تأمین نکند ردش میکنند. برای این آدم ها قانون،  دین وخوبی ها فقط آن چیزیست  که آنها می خواهند و مینمایند وخوش دارند. هیچ کسی حق ندارد که کارهای آنها را، حتی با استناد به قرآن واحادیث هم  مورد ملامت قراربدهد. دین واسلام همان است  که به طبع و رضائیت این آدم ها خوش باشد، درغیرآن آنچه را که این ها لازم ندانند وخوش نداشته باشند بی دینی وغیراسلامی می باشد، حتی اگر قرآن آن را حکم کرده باشد.

  2. قوماندان های آقای سیاف می توانند فرد ملحد و بی دینی را که به آنها پیوسته مسلمان خطاب نمایند وچون صبغت الله مجددی خالد بن ولید بخوانندش (دوستم را که وی لقب داد) درغیرآن، هرآنکه عمل آنها را انتقاد نماید ویا مخالف آنها باشد، اگربهترین زاهد ومتقی زمانه هم باشد، اینها به آسانی می توانند تکفیرش نمایند.

  3. آقای سیاف وقتی صحبت می نماید معمولاً می گوید که : خدا شاهد است. چرا این آقا آدم وانسان را شاهد خود نمی آورد که خدا را شاهد می آورد. درجامعه که انسان ها باهم زندگی می نمایند وهمه ما همه روزه هم دیگر را می بینیم که چه می کنیم، چرا باید خدا را شاهد بیاوریم؟ این به آن خاطرآن است که انسان هاشاهد عملکردی غیراز بدی از این جناب نبوده اند، انسانی در روی زمین یافت نمیشود که از اینها خوبی دیده باشد.

  4. چرا استاد سیاف نمی تواند یک روز ازعمل خود،  شاگردان خود، هم حزبی ها ی خود و دوستان خود و… قصه کند وعمل کردآنها را به مثال والگوی خوب قصه کند که فقط قصه ها و داستان های وی از اصحاب کرام وپیامبرعلیه سلام است؟ این بخاطریست که این ها عمل نیک ندارند.

  5. درجنگ های شهرکابل که بیشتر از شصت هزار انسان کشته شده وهمه شهر ویران ودفاتر دولتی چوروچپاول شدند؛ از طرف “مجاهدین کرام” و دولت شان مال بیت المال چور شد و   هیچ شهروند غیر وابسته به اینها حق نداشت که آزادانه زیست نموده ومال وآلش مصئون باشند.  سیاف در آن حکومت شخص دوم آن ویا سوم آن بود. آیا این ملت حق نداشت که حداقل یک معذرت خواهی ای کسی  از آن همه جنایات حکومت مجاهدین، از آن  بنماید؟ آیا کسی که به حقوق بشراعتقاد داشته باشدکوشش نخواهد کردکه عدالت درمورد حقوق و زندگی هموطنان تامین گردد وناقضین باید به پنجۀ قانون سپرده شوند؟

  6. سیاف اگر محدث است وازقرآن می داند، ومیگوید که درقرآن به صراحت موضوع حقوق بشر موردتاکید قرار گرفته وهرمسلمان باید حرف و رهنمایی قرآن را عملی نماید؛ چرا یک روز صدای خود را بلند نکردکه نیروهای متجاوز اجنبی(امریکا و چهل و چند لشکر متحدش) هرروز حقوق بشر را در افغانستان  نقض می نمایند وآقای سیاف نه تنها آنهارا انتقاد نمی نماید که همراه وهمقطار این دزدان وناقضین حقوق بشر است.  واقعیت اینست که بشر نزد آقای سیاف و هم سلکانش چون حیوان هم قدرندارد  فقط برای فریب مردم حرف از قرآن می زند که با عمل کرد و اخلاق وی کاملا درتضاد قرار دارد.

  7. درولسوالی پغمان چرا حتی همین قوانین موضوعۀ خودتان مطابق به ماهیت خود تطبیق نمی گردند وحرف سیاف بالاترازقانون وقرآن است؟ وقتی درقسمتی اززمین بخاطرگل روی یک شخص قانون الهی تطبیق نمی گردد ونه تنها قوانین موضوعی، قوانینی که برگرفته از اصول دینی اند وقتی تطبیق نمی گردند، آیا درین بین حقوق بشر تطییق شده است؟ که معلوم است نه. ودرولسوالی بزرگی چون پغمان یک ولسوال بیسوادی که ازصنف دوازده فارغ نشده وبرای خود اسناد ساختگی ساخته است، ولی چون ازحزب وآقابلی گوهای سیاف است باید به عنوان ولسوال برمردم تحمیل گردد. آیا دربین پغمانی ها یک تحصیل کرده و روشنفکرپیدانمی شود که به عنوان ولسوال با تطبیق وحاکمیت قانون سبب خدمت بمردم آن محل گردد؟

  8. دریک میز گردچند شب قبل سخن گوی سیاف، فهیم کوهدامنی، گفت که استاد سیاف می تواند با عدالت عمری باعث امنیت،  ثبات، صلح و… درکشورگردد. می دانید که عدالت عمری از خیلی سال ها بدینسو به عنوان یک شعاراز طرف سیاف مطرح می شود، ولی آنرا هرگز به عمل نمی بینید. آقایان! به حلوا گفتن باصطلاح دهن شیرین نمی گردد وعدالت عمری عمل عمری کاردارد، اعتقاد راسخ کاردارد واین آقای سیاف که تاالحال نتوانسته است عدالت عمری را دراطراف خود پیاده کند  هرگز نخواهد توانست درریاست جمهوری اش آن عدالت را پیاده نماید؟  معلوم است که گذشته شخص نمایانگر آیندۀ وی شده می تواند. برای شما که بشریعنی دوستان تان، حزبی ها، هم قطاران وتفنگداران شما مفهوم دارد وسائرین نمی توانند بشرباشند چگونه خواهید توانست در ریاست جمهوری تان حقوق حقه بشری آنها را فراهم کنید؟

  9. آیا شما بیاد دارید که درمصاحبه ات که همه افغان ها و ازآنجمله کابلیان بیاد دارند که فتوی داده بودید که این شهرکابل باید تکه تکه شود، زیراکه ….. وخاکش درباصطلاح توبره کشیده شود وسرازنو آباد گردد. که قسماً شما، حزب وحدت، حزب اسلامی، جمیعیت اسلامی و… این کاررا کردید. کابل را ویران کردید و مردمش را قتل عام نمودید.  و حالا میگوئید شما گویا به حقوق بشر اعتقاد دارید.  آیا ندانسته بودید که درشهرکابل ملیون ها آدم زندگی می نمایند اگر بعضی ها خلقی وپرچمی بودند ولی خانواده های آنها بی گناه بودند وبیشترین مردم کابل طرفدارآنها نبوده وهمه از آنها نفرت داشتند، چرا شما چنین فتوی دادید؟ آیا این فتوای شما کاملاً ضد بشر نبوده ومی توانید خود را برائت بدهید؟ درتاریخ این حرف شما به عنوان بدترین حرف وحرف بسیارتبعیض آمیز وضد بشری ثبت است که هتلررا که نسل کشی می کرد شما ریکاردوی را بنام خود ثبت نموده اید.

خوانندۀ گرامی ! 

این ها بودند شمه ای از دلایلی که سیاف یکی ازناقضین حقوق بشر بوده نه تنها هرگز آن را مراعات نمی نماید که هیچ اعتقادی به آن ندارد. اعتقاد داشتن یک مسئله اساسی درپروسۀ عملی کردن برنامه می باشد و عملکردها مطابق اعتقادات صورت می گیرند. وقتی اعتقاد داشتی عمل مطابق می کنی وقتی عمل کردی نمایانگر اعتقادات شخص می باشد. پس دیده می شود که سیاف یکی از جنایت کاران جنگی بوده وحقوق بشر را همه روزه نقض می نماید، ولی درسخنرانی هایش دم از مراعات کرد ن واعتقاد آن میزند. واین همه اغواگری و برای فریب مردم است.

هموطن عزیز!

حال شما تخیل کنید که وقتی این چنین آدم ها به قدرت برسند باصطلاح عوام بقه را نعل نخواهند کرد؟

این است دموکراسی امریکایی وحکومتی که غربی ها وناتویی ها برمردم ما تحمیل کرده وبی پنجاودوی آن ها نمی گزارند که آدم های صادق به مردم و وطن برسریر قدرت برسند.

با این توضیحات کوتاه آیا حق نخواهیم داشت که بگوییم:

دست تجاوزگران از کشور ما کوتاه!

مرگ برجنایت کاران وناقضین حقوق بشر!

مرگ بر امریکا وشرکای ناتویی آن که چنین آدم ها را برما تحمیل می کنند!

مرگ به کاسه لیسان و زرخریدان متجاوزین!

نفرین به انتخاباتی که واقعی، عادلانه وآزاد نباشد!