عزت آهنگر نیزک

تیغ دو سر

هفت ثور آمد سیاهی آمد وصیاد شد
باغ در فصل بهار آتشگهی شیاد شد
هفت وهشتش همچو تیغ دوسری دریک نیام
قتل و بربادی به پاس ایدۀ شداد شد.

* * *
ثور آمد و سپاه سیاهی زهرطرف
زنبور سان زگردنه ها سر کشیده اند
بربال آهنین فرومایگان دهر
بر اوج قله های وطن پرکشیده اند.

* * * *
ثور آمد وبه ملت ما ساز غم سرود
بر سرنوشت خلق جفا وستم سرود
بارنگ سرخ فروخته اند خاک میهنم
با رنگ سبز، ایدۀ ظلمت عدم سرود.

*****
در ماه ثور سپاه دی آمد به لاله زار
ببرید تیغ سرخ سری لشکر بهار
سبزش خجل نمود رخ گرگان پار را
بگرفت خنجرش و مدد کرد یار را .

*****
بعدش سپاه شومتر آمد به کارزار
شمع و چراغ علم و هنر رفت از دیار
زن این شریک رنج ستم بارگان دهر
محکوم شد به حبس ابد در دل حصار.

*****
تاریخ شد سیاه و طن لالۀ “سیا ”
دردشت های سرخ دلش ماتمی بپا
کاشتن دانه های تباهی به قلب او
هریک ز گوشه های جهان حاکم دغا .

*****
از دشت خون گرفت یکی گرگ تیز چنگ
وان دیگری شکار نمود تیز پا پلنگ
آن یک دگر به طعمه خویش داد صد لقب
وین دیگری نثار نمود قهرمان جنگ .

*****
اکنون دگر سیاه وسپید سرخ و سبز هار
برمیکشد ز میهن زخمی ما دمار
بشکسته اند سینه مرغان دشت هجر
درحسرت رهایی و با چشم انتظار.