زنده یاد امین سیماب

      تناقضات لاینحل جوامع سرمایه داری

تناقضات درهمه جوامع جهان موجود است، که امریست کاملاً طبیعی. تکامل آنها درمسیردرست وبا نتایج سالم که به نفع مجموع جامعه باشد، مطابق با خصائل یک جامعۀ واقعاً متمدن وبشری بوده ومنطقاً هرجامعه ای که ادعای متمدن بودن را دارد، بایست شرایط تکامل تضادها وسمت دهی درست آنها را مساعد ساخته وهمه مساعی ممکنه را درآن مسیربه کارببندد. دراینجاست که سؤال ائدیولوژی پیش می آید، وهرگاهی که ازائدیولوژی سخن رود، ذکرازموجودیت طبقات ناگزیرشده وبافت طبقاتی جامعه را هم نمی توان درآن بحث اغماض کرد. پس موجودیت تضادها به وسیلۀ منشور دید طبقاتی تشخیص شده و جهت یابی آن می تواند تعیین شود.

درجوامع عقب نگه داشته شده، موجودیت تضادها یا بکلی توسط دستگاه حاکمه انکارمی گردد، ویاهم با پردۀ مندرس دین وخرافات مشتق ازآن، به علاوۀ زورگوئی واستبداد، مغشوش ساخته می شود؛ ویا دربهترین حالت، با آرایش وپیرایش رسوائی با نام کاذب “دموکراسی” ماستمالی شده، وبه چشمان توده ها خاک پاشیده می شود. درجوامع سرمایه داری، به خصوص کشورهای پیشرفتۀ صنعتی، بُعد “دموکراسی” بیشترازابعاد دین، خرافات واستبدادِ آشکار، بارزساخته شده ودرحول چنین یک شعبده بازی بیش ازپیش رسوا، اهداف اصلی که تراکم سرمایه، استحصال سود به هر قیمت ووسیلۀ ممکنه، صدورسرمایه وچرخاندن آن درماورای بحار و هرآنجائی که بتواند نشوونمو نماید، پنهان ساخته می شود.

آنگاهی که سرمایه درمحیط مساعد به دوران انداخته شد، وماشین سود اندوزی بحرکت درآمد، فشاراجتماعی و استثمارفرد ازفرد هم تدریجاً تشدید یافته و درنهایت، توجیه فشارسیاسی وتوجیه اختناق درقالب ایجاد قوانین مدافع استعمار و استثمار را برای بقای آن نظام سود و سرمایه حتمی و حیاتی می سازد. به این ترتیب، اختاپوس سرمایه زمانی که سرآن دریک کشور(اضلاع متحدۀ امریکا، اروپا ویا قلمروکپتالیستی دیگر) باشد، بازوچه های آن به هرطرف دنیا امتداد یافته ومطابق واکنش رأس به انبساط وانقباض خواهد پرداخت؛ وبرای آنکه توان لازم وکافی برای بحرکت درآوردن  بازوچه ها تضمین گردد، بایست مرکزفرماندهی که همانا رأس  است، تغذیۀ مناسب خود را تضمین نماید، که این کار را با برخورد متضاد با پدیده های اجتماعی درمحیط وماحول خود انجام می دهد.

عمدتاً درکشورهای غربی با نظام های سرمایه داری وبا سیاست ها وکنش های امپریالیستی، با وجود آنکه ضد ونقیض بودن مسائل درحیات روزمره قابل تشخیص است، ولی هیچ فرد یا مرجع با صلاحیتی وجود ندارد تا به پرسش های احتمالی اتباع آن جوامع پاسخ قناعت بخش ارائه دهد. بعضاً اکثریت با صلاحیت درامورکشوری، به مانند افراد دیگراجتماع، ازچرا وچگونۀ تناقضات بیخبربوده وقادربه بیان شان نمی باشند. برخلاف، اقلیت با صلاحیت که خود درمنشاء آن روابط وتعاملات قرارداشته ونخ کاربرد آنها را بدست دارد، بدون شک ازارائۀ پاسخ امتناع می ورزد، وآنگاهی هم که به اصطلاح “درسه کنجی قرارگیرد”، با لفاظی وخیلی ها ماهرانه ازادامۀ موضوع طفره می رود.

پس ازآنجائی که تناقضات جامعۀ مصرف واستهلاک ناگزیر و ناشی ازسرشت نظام سرمایه داری و مؤثرات ناموزون آن است، درنتیجه آنچه را که معیارقرارمی دهد، خود دوباره نقض می نماید؛ و راه دیگری هم ندارد. به چند مثالی ازگفتار و کردارمتناقض درجوامع “متمدن” غربی توجه نمائیم:

سیاسیون امریکائی عمدتاً ازحزب جمهوریخواه، اکثراً طرفدارخرید وفروش آزاد اسلحه درجامعۀ امریکا می باشند. با وجود حوادث خونین بیشمارکه درطی چند سال اخیربوقوع پیوسته، وحتی اطفال نوجوان مسئول کشت وکشتاربوده اند، دولت امریکا قادرنشد که خرید وفروش سلاح را منع قراردهد. آنعده ازسیاستمداران امریکائی ـ منجمله رئیس جمهوراوباما ـ که صدای اعتراض بلند نمودند، براین امرکاملاً آگاه بوده اند که خرید وفروش اسلحه درجامعۀ اضلاع متحدۀ امریکا ریشۀ عمیق داشته وبه خصوص منبع بزرگ درآمد است؛ وازطرف دیگر، همین برخورد دوگانه وضد ونقیض موجب آن می شود تا مقامات دولتی که ادعای وقایه وسرکوب جرم وجنایت دراجتماع امریکا را دارند، خود مجرم وجانی “تولید” می نمایند؛ به این معنی که مجرم نظربه جبرشرایط بوجود می آید وپولیس اورا سرکوب می نماید(درامریکا بعضاً بدون ثبوت وسند مؤثق متهمان را در”دهلیزمرگ” محبوس نگه داشته وبعد ازچند دهه اعدام می نمایند)، درحالی که خود نظام اورا به مجرم بارآمدن وقاتل شدن کمک کرده است.

پس هرگونه عکس العمل عاطفی ومشوش ازتلفات انسانی نزد سیاسیون امریکائی، بسان پرکاه درتندباد تهاجمی لابی سلاح، به هوا شده وبه اصطلاح ضرب صفرمی شود. درعین حال سیاستمداران مدافع سرسخت تولید وتعمیم سلاح درجامعه(وهم سیاستمدارن کرنشگر گویا مخالف آنها)، شب وروز”سنگ مصئونیت  وامنیت” افراد جامعه را به سینه زده، و درسخنرانی های خود عوامفریبانه برتفاهم میان افراد جامعه و راه اندازی تظاهرات آرام وبدون خشونت درصورت علم نمودن خواست هائی، تأکید می ورزند؛ درحالی که درعین وقت درسطح بین المللی، گروههای نهایت وحشی حیوان صفت را دراطراف واکناف جهان برای پیشبرد اهداف خود و دسترسی به منافع امپریالیستی خود، تجهیز و تسلیح می نمایند… وخمی هم به ابرونمی آورند.

مثال دیگری ازبرخورد دوگانۀ فرمانروایان جوامع سرمایه داری ـ بخصوص غربی ـ درزمینۀ اخلاقیات ومشخصاً مسئلۀ جنسی است. کتاب ها، مجلات، تصاویر، فلم ها و دنیای مجازی انترنیت، علاوه بر بازار زنده وهمیشگی فواحش، منبع عظیم درآمد درکشورهای سرمایه داری است، که دربعضی کشورها وجه کاملاً عادی وقانونی به روسپی گری داده، وآن را رسماً “مسلک” اعلام نموده اند؛ وطوماری ازدلایل درموردمفید بودن وضروری بودن آن “پیشه” درجامعه ارائه داده اند، درحالیکه یگانه چیزی که مورد علاقۀ مقامات است، اخذ مالیه ازتن فروشان نگون بخت می باشد…  پس می توان گفت که مظاهرمختلف روابط جنسی تجارتی نه تنها قانونی بوده بلکه تضمین وپشتیبانی مستقیم وغیرمستقیم مقامات رسمی را با خود دارد. درست همزمان با آن، موقف برعکس آن را که برخورد  محافظه کار یا گویا عنعنوی می باشد هم تقویت وتبلیغ می نمایند که “تابو” بودن روابط جنسی، خطرسرایت امراض ازآن ناحیه، انحطاط اخلاقی، اعتیاد افراد به “فرآورده های جنسی” ـ ازجمله تماشای تصاویروفلم های “پورنو” درانترنیت ـ را دربرمی گیرد. ولی موردی که درآن نقاب پوسیده و مندرس دروغ وفریب حاکمان نظام سرمایه فرو می افتد، منع اطفال ازآنگونه “مصرف” وخصوصاً ادعای حمایۀ اطفال کم سن ازشرآنگونه سقوط درورطۀ انحطاط اخلاقی می باشد؛ به این معنی که ازیکسوتماس ودسترسی اطفال به آن محیط بی بند وباررا صریحاً وبه طرق مختلف منع قرارداده وعواقب تخطی ازآن را اخطارمی دهند، ولی ازسوی دیگربه ذرایع مختلف، ماشین بهره کشی “صنعت پورنو” را سریع تر وسریعتر به چرخش آورده و “تولیدات” آن را به شکل اعلان ومظاهر وسواس کنندۀ دیگر، درمسیرراه مکتب ومدرسۀ کودکان و نوجوانان درکوچه، بازار، شبکۀ انترنیتی کامپیوتر… وحتی تا تیلفون های سیارآنها توسعه می دهند؛ که منظورهمان تقویت وترویج “مارکیتنگ” فحشاء، بسان هرامتعۀ دیگرمی باشد. پس درنتیجه ادعای مقامات که گویا سعی ممکنه بعمل می آید تا اخلاقیات اطفال ونوجوانان کم سن از آلودگی محصولات تبلیغاتی پدیدۀ “ِسکس” درامان نگه داشته شود، ادعای پوچی ازآب درآمده و تولیدات بیحد وحصر”فرآورده های پورنو”، معیارهای نمایشی وضع شده را بکلی نقض می نماید؛ وجدیت واهمیت موضوع را به صفرتقلیل می دهد. البته این نکته کاملاً درست ومبرهن است که والدین برای”دفع بلا” درکنارفرزندان خود قراردارند، که واقعاً خوشبختی بزرگی است. با آنهم تأثیرگذاری شان برکهتران، بسته به آگاهی شان ازآن پدیدۀ زادۀ توحش سرمایه، و اراده وتوان شان درمقاومت دربرابراستیلای پدیده های مضراخلاق، به منظورحمایت ودرامان نگه داشتن فرزندان شان می باشد؛ که البته ابعاد دینی وفرهنگی درمورد راه حل یابی این معضله، همزمان می تواند نقش تسهیل کننده ویاهم بازدارنده ایفاء نماید.

عین بازی عوامفریب نظام سرمایه را درزمینۀ “مبارزه بامواد مخدر” مشاهده می نمائیم. ازیکطرف سیاسیون مدافع “بازارآزاد”، با وقاحت غیرقابل باور، درمطبوعات و رسانه ها گلوپاره می نمایند که خرید وفروش مواد مخدره یک جنایت بوده وبایست با تطبیق قانون مجازات شوند، ولی ازطرف دیگر، تدارک و تورید آن برای رفع احتیاج معتادان بومی را با وسایل و راههای مختلف ـ ازجمله چشم پوشی برحمل مقدارکم آن ـ ممکن ساخته، و درواقع کشت، تولید وتجارت آن را تداوم می بخشند. نمونۀ کاملاً مشهود وغیرقابل انکار آن، صعود ارقام کشت وتولید تریاک درافغانستان می باشد، که برخلاف ادعاهای دروغین وشرم آور اشغالگران مبنی بر”مبارزه علیه کشت کوکناروتولید تریاک” درافغانستان، برعکس ازاولین ماههای حملۀ امریکا و متحدین برکشورما واشغال آن، آن “صنعت مرگ” به یکبارگی شگوفان شده ومحصولات وقاچاق مواد مخدرسالانه ملیاردها دالربه جیب امپریالیست های اشغالگر و نوکران شان سرازیرمی کند؛ که پیوندهای مافیائی مواد مخدربا اراکین ادارۀ مستعمراتی درافغانستان، حال ازدیدهیچ افغان شریف وبا بصیرت پنهان نیست. چه بسا که تعدادی ازسیاسیون بلند رتبه وطبقات بالائی جوامع غرب، مواد مخدربا کیفیت اعلی را جزء فهرست محافل شب نشینی وضیافت های خود می سازند؛ که وقتاً فوقتاً اسرارشان درمطبوعات فاش می شود ولی به زودی ـ وبا وجود هیاهوی محاکمه ومجازات ـ سروصدای آن بزودی خاموش شده وبه دست فراموشی سپرده می شود. وهرگاهی که ذهنیت عامه دربرابرشیوع آفت مواد مخدره حساس شود، برانبارکوچکی ازآن بطورنمایشی آتش زده وآن اقدام را دررسانه ها به عنوان “حسن نیت” مقامات درمبارزه با پدیده ای که مهارساختن آن گویا خیلی ها دشواراست، به خورد اتباع خود می دهند.

درسه مثال بالا، که می توان دهها مثال دیگر(دررابطه با فساد اداری، حقوق مدنی، حقوق زنان، حقوق مهاجران، پدیدۀ نژادپرستی وغیره وغیره) آورد، بخوبی مشاهده می نمائیم که هرگونه “اخلاق گرائی” و”ترحم نمائی” قدرتمندان جوامع سرمایه داری(عمدتاً غربی)، فقط تظاهرونمایشی بیش نبوده وفقط آنهائی را می تواند بفریبد که ازسرشت نظام سود وسرمایه بی خبربوده وفریب ظواهر و تبلیغات پر از کذب و ریای آن را می خورند. فرض نمائیم که سیاستمداری ازآنگونه جوامع آنقدر پاک، خوش نیت ومردم دوست باشد که واقعاً درراه مصئونیت افراد وبرای دفاع از زیست سالم آنها قد علم نموده وبخواهد مبارزه ای را با آن مرام به پیش ببرد، به زودترین فُرصت زمین خورده وبا بُهت وسرگیچه دوباره بپا خواهد شد، زیرا بدون تغییردرجهانبینی، بدون تشخیص ودرک درست یک ائدیولوژی سالم، وبدون راه انداختن یک مبارزۀ قاطع و پرازایثار، نا ممکن است که در رویاروئی با غول سرمایه و کارکرد ماشین بهره کشی آن که انسان می بلعد ودولار، پوند، یورو، فرانک، یووان، ین وامثال آن را درجیب های سرمایه داران می ریزد، و باهرصدای اعتراض ومقاومت، جوی خون جاری می سازد، بتوان تاب آورد.

آری! برای آنکه غول سرمایه ازپا درآورده شود، بایست به جهانبینی طبقاتی روآورد وجهان را با تفکرناشی ازاندیشۀ پیشروعصر ـ که یگانه مجموعۀ معیارهای علمی، منطقی ومدون است ـ به تحلیل و بررسی گرفت. درغیرآن، سرگردانی مداوم وشکوه وشکایت لاینقطع، سرنوشت دائمی ونسل اندرنسل قربانی نظام سود وسرمایه وجامعۀ مصرف واستهلاک خواهد بود، زیرا عوامل کپتالیسم غدوات سرطانیی اند که با مکیدن خون فرد استثمارشده درجامعه رشد وتکثیریافته ومرگ حتمی وقطعی میزبان را باعث می شوند.