کانون فرهنگی ادبی مهتاب

عشق مام وطن خون و استخوان منست

 اینک بقیۀ گزارش بزم مهتاب:

آقای نوراحمد یوسفی سرودۀ خونبار بهاری را خوشخوانی کردند.

نه این بهار نیست!

دیگر بهار ما شده یک سر بهار خون

شهر و دیار ما شده چون رودبار خون

دیگر شفق ز چشمۀ خون سرکشیده است

سیلاب خون به فرش خیابان رسیده است

دیگر از آن منارۀ مسجد بلند نیست

الله اکبری

جز لاله زار آتش و خون، لاله زار نیست

نه این بهار نیست!

غلتیده سرو ها، پژمرده لاله ها

برباد رفته زمزمه ها و ترانه ها

از یاد رفته قصۀ عشق و فسانه ها

اندر سکوت مانده زبان چکامه ها

روز فراق و موسم بیچاره گی ماست

امروز قصه قصه ی آوارگی ماست

زخم‌ زبان هرکس و ناکس بهار ماست

جز این بهار نیست

آری بهار ما شده یکسر بهار خون

شهر و دیار ما شده چون رودبار خون

********************

رابعه جان سروری سرودۀ بهاری را زیر عنوان “گلبیز” از سروده های شاعر گرامی، عبدالرحیم مطهری، خوشخوانی کرد.

گلبیز

درود ما برسانید خلق دنیا را
و شاهدان سیه چشم ماه سیما را
بگو که بهمن و اسفند و دی سفر کرده
بهار جامه ی نوروزیش به بر کرده
حلول سال نکو از بهار او پیداست
شکوه نرگس مست از خمار او پیداست
کنون که لاله ی حمرا روانه ی بلخ است
بساط غربت و آوارگی دگر تلخ است
اگرچه سبزه و گل بی شمار می آید
ز درز آغل همسایه مار می آید
اگرچه صحن چمن لاله زار و گلبیز است
هنوز جام دل من ز غصه لبریز است
به خون پاک شهیدان میهنم سوگند
به لاله های جگر سوز گلشنم سوگند
به کودکان سیه بخت آرزو مرده
به مادران دو چشم انتظار و افسرده
که عشق مام وطن خون و استخوان منست
شبیه حی علا زینت اذان منست
*************

این بود گزارش امشب ما که برای نشر خدمت سایت وزین “افراشته” تقدیم شد.