افراشته

پدیدۀ اجتماعی “نوروز” پیوند طبیعت با انسان است

“نوروز” بسان هرپدیدۀ دیگر”شکل” است که بر”محتواء” بناء یافته است. محتوای نوروزخود طبیعت وکارکرد آن دررابطه با زمین وفضاء است. هرگاه از داخل شدن دربحث عمیق علمی طفره رفته وفقط به ظواهربسنده کنیم، با گذار ازفصل سرما به موسم بهار، زمین به عنوان خاک ومزرعه، به مرحلۀ پذیرش بذر قرارگرفته،  و زمین به مفهوم کرۀ ارض،  به دلیل تغییرمنظم درخط السیرآن به دَورآفتاب، ازتشعشع نورفزایندۀ خورشید برنصف آن(استناد ما معمولاً به نیم کرۀ شمالی است) تدریجاً برخوردارمی گردد. بدین ترتیب، دوپدیده ـ تغییراقلیم و باروری زمین ـ همپای وهمزمان به طرف رفع نیازمندی انسان ها که عمدتاً تکافوی ضروریات خوراکی با برداشت حاصلات زمین وحاصلات سردرختی می باشد، به پیش می رود.

پس همین نقش پاسخ به نیازابتدائی بشربوده است که روز اول بهار را درزندگی وتاریخ انسان ها جا داده است، و ازآن “نوروز” ساخته است. ولی با آنهم، همه انسانها به پدیده های طبیعی ای که ازآنها نام برده شد، همسان وقعی نگذاشتند و برای بازیابی رویدادهای زندگی اجتماعی(ومسلماً شخصی)، اعتقادات دینی را مأخذ ساختند، که ثقه بودن اکثرآنها مورد شک و تردید است؛ واین فقط باشندگان آریانا(افغان ها، مردمان ماوراءالنهر، ایرانی ها و کردها) اند که با مأخذ قراردادن حرکت دورانی طبیعت، فعالیت های جمعی خود را درمدت دوازده ماه که چهارفصل دورانی طبیعت می باشد، انسجام داده وآن محدودۀ زمانی را سال خورشیدی نامیده اند.

ازینرو تشخیص آنچه حرکت ایست ناپذیرطبیعت است، درشکل اجتماعی آن زیرعنوان “نوروز” تبارز نموده است، که درآن دو وجه را می توان مشاهده نمود: زیبائی، و ارج گذاری به کار وفعالیت انسان. درکشورعزیزما افغانستان، نوروز به همین دلیل به “جشن دهقان” معروف است؛ یعنی روزی که درآن به زحمتکشی وعرق ریزی آن که زمین را بارورساخته و درتأمین بقای همنوعان خود نقش عمده دارد، از طرف جامعه ارج گذاشته می شود. آن ارج گذاری که نشاط و فرحت خود کشاورزان را شامل می باشد، با ظاهرشدن چند تن آنها درصبح روز اول بهار دردشت ودمن وبیل برشانه رقصیدن شان تجلیل می گردد؛ وهمزمان سرور وشادی را در روحیه و روان دیگرافراد جامعه منتقل می سازد.

با چنین برآمدی است که محتوای مادی طبیعت، شکل اجتماعی به خود می گیرد. روان انسانها با لطافت هوا، گرمای ملایم وفرحتبخش، واستشمام عطرگل های رنگارنگ، که عطر اکاسی یکی از نمودهای آنست، نوازش دیده، خشونت واستکبار، به عطوفت و تواضع جاخالی می کند؛ ولی این مقوله نظری و خیالپردازانه است ودرعمل کمتر واقعیت می پذیرد، زیرا دوران ما عهد تمدن آریائی نیست، بل عهد “تمدن” استعماراست، عصر وحشت است، عصر دهشت است، عصر وارونه سازی ارزش هاست، عصرتخریب طبیعت با ادعای “حفاظت” آنست… عصرقربانی نمودن همه چیز برای سکه زدن پول و سود اندوزی است؛ که دراین میانه به گفتۀ کارو “انسان ارزان ترین کالاهاست”.

استعمار و ارتجاع با ترفندهای رنگارنگ که همان سود درآوری را هدف قرارمی دهد، هوا ومحیط زیست را آلوده می سازند، وبا اعمار لجام گسیختۀ ساختمان ها به منظورکرایۀ هنگفت، زمین های سرسبز و شاداب را به قطعات زبر اسفالت و کانکریت مبدل می سازند. این سالوسان زالوصفت اگرمی توانستند، میکانیزم طبیعت را هم به میل خود وبه نفع خود می چرخاندند…  ولی ازآنجائی که در حال حاضرچنان دستبردی برطبیعت برای شان مقدورنیست، نام بهار را می دزدند وآن را با استعاره ساختن، برهرآنچه خود “بهار” تشخیص می دهند، یدک می کشند. چنین است که از”بهارپراگ” درضدیت با رقیب استعماری معدوم یاد می کنند، و “بهارعرب” را درسالهای اخیر ورد زبان ساخته اند، زیرا منافع شان را دیگربه خطرنمی اندازد، درحالی که خود نقب زن آن بوده اند و آنچنان “بهار”ها را با تمام قدرت درنطفه می خشکانند. وآنگاهی که قیام خود بخودی خلق ها را به کجراهه برده وبعداً به نفع خود خنثی ساختند، با فراغ خاطر، علاوه بر”بهار” حتی به آن “انقلاب” خطاب می نمایند، چون دیگرهراسی ازکارآئی جنبش تضعیف شده وانسجام نیافته نمی داشته باشند؛ وچه بسا که با نیرنگ فرصت دادن وتشجیع جنایتکاران بنیادگرای دینی، بعد ازمدتی مردمان بپا خاسته را به همان جلادان قبلی خوشبین ساخته وآن ها را قسماً وبه صورت غیرمستقیم دوباره به صحنه می آورند. دومثال زندۀ مصر وتونس دم چشمان مااند، واینک این تراژیدی را زیر نام “صلح با طالبان” درافغانستان پیاده می کنند.

استعمار وارتجاع هاردینی وغیردینی همدست آن، هیچگاه ازعواملی که طورمثال به “بهارعرب” منتهی شد، یادی نمی کنند و رسانه های وابسته، تحریفگر و مزدبگیر آنها فقط آنچه را که منافع استعمار وایادی آن ایجاب می کند، منعکس می سازند. بدین ترتیب، نام بهار به استعاره گرفته شده وبه خورد بیخبران داده می شود، تا درعالم نادانی قسمی بپندارند که گویا همین “دموکراسی” نیمه بند برپا شده ازپارچه های به هم ریختۀ نظام های خائن وضدمردمی متزلزل ساخته شده توسط قیام های مردمی، چیزیست که خلق های محروم و به پاخاسته انتظارآن را داشتند واینک به پیروزی رسیده است…  که با سوگ وافسوس چنین ترفندهای راه انداخته شده، به زورچماق وگازاشک آور برهسته های بجا ماندۀ جنبش “بهارعرب” وافکارعمومی منطقه و جهان تحمیل می شود.

پس زیبائی طبیعت که مشخصۀ شاد و دل انگیز بیداری طبیعت و بالندگی متداوم آن است، با زیبائی ای که حرکت پیشروندۀ اجتماع بایست به بارآورد، تلفیق نیافته و زیبائی خیال انگیز وافسونگر بهار طبیعت که امید می آفریند و به دورازخیره سری ها وسبعیت وحوش انسان نما نوید درمان دردهای مظلومان ومحرومان را می دهد، درمتن و اوضاعی فرا می رسد که به جای زیبائی، زشتی وپلشتی، دود باروت، آهن مذاب و دریای خون برزندگی مردم بال شوم خود را گسترده است. چنانکه درکشور آبائی ما مردم درخوف دائم ازحملۀ جانوران انتحاری بسربرده وهوس گلگشت درکوه ودمن با دلهرۀ انفجار وتیراندازی عمال قرون وسطائی و بمباردمان استعمار اشغالگرهمراه است، چنان که همین امسال هردوی آن در سرآغاز بهار، در کشور به خون خفتۀ ما اتفاق افتاد و رودبار خون جاری ساخت. قدرت های استعماری به ظاهر “متمدن” که فقط بقای نظام خونریز استثمار و بهره کشی را هدف دارند، هیچگاه به مردمان آزادۀ وارث عنعنۀ باشندگان آریانا زمین فرصت تجلیل واقعی وملهم ازتاریخ شان را نخواهند داد.

با همه ستم وناروای روا داشته شده توسط قدرت های استعماری وایادی گوناگون بومی وابسته ومزدورمنش آنها، همین که مردم ما با وفاداری به گذشتۀ پرشکوه سرزمین خود وبا زنده نگهداشتن عنعنعۀ نوروز، با قبول تمام خطرات به پیشواز بهار و روز اول سال خورشیدی می روند، احساس خوشی وفرحت می نمایند و به افکار واندیشه های فرتوت قرون وسطائی نیشخند زهرآگین حواله می نمایند، خود مقاومتی است آرام ومشتی است گره شده بردهان کثیف قدرت های استعمارگر به سردمداری امپریالیسم امریکا در افغانستان.  زیرا همان طوری که گفته آمد، تعاملات ذاتی “زمین” اجتماع سیرعادی وطبیعی خودرا می پیماید واین بسته به “بذرگران” و”کشاورزان” مردمی و انقلابی است تا آن “زمین” مستعد را به یاری رساندن به توده ها بارورساخته، و درنهایت بهار واقعی انقلاب و رهائی خلق ما را در ایجاد سرزمین فارغ ازلوث استعمارگران ونوکران دون و خودفروختۀ آنها تحقق بخشند. آنگاه است که بهاروطن ما بهارزیبائی، لطافت وجهش به پیش شده و نوروز خطۀ آبائی ما با تلفیق حاصل زحمات انسان های این سرزمین با زیبائی های طبیعت، واقعاً روزنوی را دربهارطبیعت و بهاراجتماع به ارمغان خواهد آورد.

 چنان بهاری برشما مبارک باد!