ش. آهنگر

     امپریالیسم بازهم جنگ افروزی می کند                        

چندی قبل در رسانه های جهانی خواندیم و خود نیز شاهد بودیم که دولت امریکا – امریکائی که بزرگترین قدرت اقتصادی جهان معرفی شده – به خاطر نداشتن بودجه و تأمین معاش ومصرف مامورین و اداراتش تعطیل شده است. این تعطیلی بیش از یک ماه دوام کرد و در دنیا ریکارد تعطیلی یک دولت را به خاطر نداشتن معاش مامورینش بنا گذاشت !!!!

این افتضاح و رسوائی بزرگیست که از دامن بزرگترین جنگ افروز، چپاولگر، گزافه گوی و قلدر سرمایۀ جهانی به بیرون پریده است. جهانیان یک بار نه، که چندین باراست شاهد چنین سقوط رسوای حکومت ایالات متحده هستند و به چشم سر می بینند که جهان سرمایه داری به رهبری امریکا، در لجنزار سقوط و رسوائی فرو می رود.

اگر چنین افتضاحی از حکومت و نظام دیگری – غیر سرمایه داری – سر می زد، جارچیان سرمایه چه هیاهوئی در رسانه های تبلیغاتی شان علیه آن حکومت ونظام به راه می انداختند؟؟؟؟ و چگونه سیستم آن را از بیخ وبن، بدون دیدن کوچکترین خوبی درآن، رد می کردند و فاتحه اش را می خواندند؟؟؟ اما در رسوائی بدین بزرگی امپریالیسم، قلم به دستان روشنفکرنما چیزی نمی گویند، و اگر هم بگویند، تقلای بیشرمانه برای توجیه آن خواهند کرد؛ واین ننگیست تاریخی ولکۀ است ماندگار که بردامن و رخسار این قماش آدم نما می ماند.

واقعیت اینست که این تعطیل دولت نه امری ساده ومعمولی، بلکه در نتیجۀ تشدید تضادهای درونی نظام سرمایه و یکی از نمودارهای  بحرانات عمیق ذاتی این نظام است که درشدت بحران به وقوع می پیوندد  و تعطیل دولت امریکا نشانگرآنست که رأس سرمایه درگودال بحران و رسوائی عمیقی فرورفته و دست و پا می زند.

جامعه شناسی علمی، نظام سرمایه داری(امپریالیسم) را ذاتاً نظام بحران های متنوع می شناسد که گاهی سرمایه داران در رفع بحران های آن، به انتقال بحران به بیرون و به جنگ وغارت و چور و چپاول انسان ها در سطح کل جهان می پردازند.

امپریالیسم امریکا نیز بارها چنین کرده و هم اکنون باز هم جنگ افروزی می کند و کشور و خلق مظلوم وینزویلا را برای انتقال بحران و جنگ تجاوزکارانه اش درنظر گرفته است.

پس از شکست و فروپاشی یک بدنۀ امپریالیسم(سوسیال امپریالیسم) در اخیر قرن گذشته، که آنهم نتیجۀ بحران های همین نظام و مقاومت خلق ها در برابر تجاوزاتش بود، امپریالیسم غرب به رهبری امریکا خود را فاتح میدان معرفی کرد. یاوه سرایان سرمایه داری که ته پیاله های این پیروزی مست شان کرده بود، با ارائۀ خط مشی نئولیبرالی تئوریسن های سرمایه، دندورۀ “جهانی شدن سرمایه”، و درواقع جهانی ساختن سلطه وحاکمیت شان را سر داده و “پایان تاریخ” را اعلان کردند. امپریالیست ها نیز برای تحقق تئوری های لیبرالیسم نو، به هر طرف تاختند و لشکر کشیدند تا نظام منفور شان را بردیگران بقبولانند و هستی مردم جهان را غارت کنند. افغانستان، اولین قربانی تجاوز مسلحانۀ نئولیبرالیسم و “جهانی سازی سرمایه” درقرن بیست ویکم شد و سپس عراق و سوریه زیر بمباردمان و حملۀ توپ و تانک امپریالیست های خونخوار به رهبری امریکا قرارگرفتند، که تاهنوز هم درشعله های آن می سوزند. کودتاهائی تحت نام انقلاب های مخملی و نارنجی در کشورهای مورد نظر امپریالیست ها انجام شد و امپریالیسم با “نئولیبرالیسم” و “جهانی سازی” و “بازار آزادش” نیمی از جهان را به ویرانه بدل کرد و هستی شان را به یغما برد.

اینک امپریالیسم امریکا به رهبری دلقکی به نام ترامپ و همراهان بی مقدارش، می خواهند در نجات خود از بحران،  وینزویلا و بعد امریکای لاتین  را میدان جنگ بسازند. هم اکنون امپریالیسم خبری و رسانه ای با پخش اخبار و مسایل جعلی و بزرگ نمائی های قضایای داخلی وینزویلا، زمینۀ جنگ را درذهنیت مردم مساعد می سازند.

درکشورهای خودی و زیرحاکمیت امپریالیست ها نیز خلق ها درامان نماندند. حاکمیت امپریالیستی امریکا و اروپا با طرح رفورم های ریاضتی و بلند بردن مالیات بر طبقات متوسط و کم درامد و حذف اکثر خدمات اجتماعی، جان مردم این سرزمین ها را نیز به لب رسانده اند. مردم یونان را تاراج کامل کرده و تا به گرسنگی سوق دادند، اروپای شرقی را انتقام جویانه غارت و ویران کردند و مردم آن را تار ومار و سرگردان به دنبال لقمۀ بخور و نمیر ساخته و به بردگی کاری اروپای غرب و امریکا کشیده اند. و…

درنتیجه آنچنان که آمار رسمی در کشورهای سرمایه داری امریکا و اروپا  نشان می دهد، دستاورد اینست که : “فقیر، فقیرتر و ثروتمند، ثروتمند تر شده است”؛ یعنی ملیون ها انسان در امریکا و اروپا، و کلاً در سطح جهان، فقیر ترشده و فقط چند ملیونر وملیاردر بر سرمایه و ثروت شان افزوده اند.  صدها موارد ویرانی کشورها وتمدن ها و غارت و چپاول هستی خلق های جهان مجموعۀ کارنامۀ نظام سرمایه داری امپریالیستی جهان کنونی را می سازد.  دندوره چیان روشنفکرنمای ریزه خوار، که خود اوراق بردگی امپریالیسم را مدیریت و امضاء کرده و طوقش را برگردن نهاده اند، با دیده درآئی از ما و مردم ما هم می خواهند به آن گردن نهیم؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!

واما بالمقابل مردم ستمکش جهان، علیرغم سرکوب های وحشیانه توسط نظام سرمایه داری، درگوشه گوشۀ گیتی به شیوه های مختلف دست به اعتراض ومقاومت زده اند. ما درین نوشتار به شرح همۀ این مقاومت ها نمی پردازیم؛ فقط به مقاومت مردم بومی کشورهای امپریالیستی اشارتی می کنیم.

در ایالات متحد امریکا روزی نیست که تظاهرات و اعتراضاتی در برابر رژیم خودکامۀ امپریالیسم امریکا صورت نگیرد و جا، جائی به خون ریزی وسرکوب مواجه نشود. چندی قبل صد و پنجاه هزار نفر به دفاع از حقوق زنان، که درامریکا پایمال می شود، دست به تظاهرات زده اند. مردم دربرابر افزایش مالیات برکم درآمدها، دربرابر حذف بیمۀ درمانی، دربرابر تنقیص معاش تقاعدی، دربرابر کمبود حقوق اجتماعی، دربرابر کمبود حقوق زنان با مردان، دربرابر راسیسمی که سفید پوست را بر سیاه پوست ترجیح داده و به سیاه پوستان حق انسانی درامریکا قایل نیست و … دربرابرهزاران مورد بی عدالتی های تحمیل شده از طرف نظام حاکم امپریالیستی، دست به اعتراض می زنند.

چوکات بندی و نظم  برخی از قوانین، و منجمله قانون انتخابات امریکا، از دهه ها پیش ساخته شده و به حدی ظالمانه است که هرگز به مردم اجازۀ تأمین حق و ارادۀ شان را نمی دهد. مردم امریکا درانتخابات فقط می توانند به یکی از دوحزب حاکم “جمهوری خواه” و یا “دموکرات”، که هردو نمایندگان سرمایه های بزرگ هستند، رأی بدهند؛ رأی دادن به دیگران براساس قوانین حاکم بی اثر می شود. لذا این دموکراسی نیست و هیچکس و یا حزبی از درون مردم قادر نیست با مصرف چند صد ملیون دلاری وارد رقابت با این دوحزب شود.   در امریکا سوای دو حزب حاکم، هیچ کس، هیچ شانسی برای رسیدن به حاکمیت ندارد؛ سیستم و “قانون” طوری تنظیم شده که حاکمیت فقط بین این دوحزب نمایندۀ سرمایه داران بزرگ نقل وانتقال یابد و کس دیگری حق اشتراک به قدرت را نیابد، حتی اگر کاندید نظام سرمایه آدم نمائی مثل ترامپ هم باشد، در نوبت به قدرت رسیدن حزبش، رئیس جمهور می شود. مردم امریکا ازاین قوانین  و اوضاع حاصله ازآن خسته و مأیوس شده اند.

دراخیر دورۀ حکومت دغلکار ومکار “اوباما” تشخیص نظام چنین بود که مردم از هردوحزب حاکم به تنگ آمده اند. جمهوری خواهان که نوبت حکومت کردن شان بود، ترفندی را به کار بستند که به وسیلۀ آن بتوانند مردم را، یا حد اقل بخشی از مردم را، اغوا کنند. آن ها غول بی یال و دمی را به نام “دونالد ترامپ ملیاردر”،  اما با شعارهای “پوپولیستی” یا عوام فریبانه به میدان کشیدند، تا به دروغ و اغواگری به پردازد و به کسی هم، جز به طبقۀ مربوطه اش، حسابده نباشد. پوپولیسم که زادگاه اصلی اش امریکا است و بارها به داد حاکمان فریبگر ایالات متحده رسیده است، اینبار با ژست اعتراض به نئولیبرالیسم بوروکراتیک، که گندش برآمده است،  و درواقع برای نجات سیستم و نظام سرمایه داری از بحران، پا به عرصۀ وجود گذاشته است، ریاکارانه سنگ مردم را به سینه می زند.

یکی از خصوصیات پوپولیسم یا عوامگرائی(درینجا عوامفریبی) اینست که برنخبگان بوروکرات می تازد و خود را حامی مردم وانمود می کند(درینجا طنز تاریخ است که “ترامپ ملیاردر” ازحق مردم امریکا دم می زند؟!). “ترامپ” در اولین روز انتخابش این کار را کرد و به کاخ نشینان در “واشنگتن دی سی” تاخت و بوروکراسی امریکا را عامل بربادی امریکا خواند. او گفت: “حکومت را از نخبگان سیاسی کرسی نشین به مردم منتقل می کند و امروز آغاز آنست”؛ این شعار خیلی فریبنده است و نا آگاهان زیادی را می فریبد، که فریفت.

ویژگی دیگر پوپولیسم یاعوامگرائی تحریک ملی گرائی یا ناسیونالیسم است. “ترامپ” در اولین روز عروجش برتخت کاخ سفید با شعار “امریکا اول و من امریکای کبیر را دوباره می سازم” قلب ناسیونالیست های تندرو امریکا را نشانه گرفت و آن ها را به دنبال خود کشاند.

شعار دیگر “پوپولیسم ترامپی” شعار ضد مهاجرین ومهاجرت بود که آن را با چاشنی “شغل فزائی برای امریکائی ها” افزود. این شعار نیز کسانی را فریفت. و … نیرنگ های دیگر “ترامپی” که همه روزه می شنویم.

اینها همه در واقع برای نجات از فساد و رسوائی نئولیبرالیسم امپریالیست های ایالات متحده و برای فریب مردم به کار گرفته شد، ورنه درواقعیت همه می بینیم که “همان آش است و همان کاسه” و همان حزب “جمهوری خواه” است که قانون پاس می کند، حکم می راند، چپاول می کند و جنگ افروزی می نماید.

 شعارها توانستند مردمی را بفریبند، و لی درد بی درمان بحران های عمیق نظام فاسد و سراپا گندیدۀ امپریالیستی ایالات متحده را نتوانستند و نمی توانند درمان کنند. اینک طشت رسوائی لبریز شده و از تعطیل دولت “ترامپ” به زمینه سازی تجاوز به وینزویلا کشیده شده است.

بحران عمیق است و ریشه دار؛ دولت ایالات متحد امریکا از سالیان درازیست که به کسر بودجه مواجه است، ولی گردانندگان واشنگتن، با پیش کشیدن مسایلی چون کوریای شمالی و روسیه و فلسطین و سوریه، و اینک وینزویلا،… افکار را منحرف می کنند.

نگاهی به کسر بودجۀ دولت امریکا که در رسانه ها بیرون شده است، بیاندازید تا به عمق بحران نظام پوسیدۀ امپریالیسم امریکا بیشتر پی ببرید:

“کسری بودجۀ آمریکا در سال مالی 2017 به میزان 80 میلیارد دلار افزایش یافت و به تقریباً 666.7 میلیارد دلار رسید.

به گزارش اسپوتنیک به نقل از خبرگزاری آسوشیتدپرس، کسری بودجه امریکا در سال 2016 میلادی 585 میلیارد دلار و در سال 2015 میلادی 483 میلیارد دلار بود”. هم اکنون این کسری بودجۀ امریکا از هزارملیارد فراتر رفته است.

 خوانندگان ارجمند توجه کنند که بااین کسری بودجۀ سرسام آور و متواتر، دولت ایالات متحد امریکا چند سال است که در افلاس کامل است؛  تا جائی که  برای تأمین حقوق مامورین و مصرف اداراتش بودجه ندارد و باید هنوزهم قرض کند. ملیون ها انسان در داخل کشورش زیر خط فقر زندگی می کنند و از حد اقل بیمۀ درمانی و اجتماعی برخوردار نیستند، چنین دولت ورشکسته و رسوائی چرا باید ملیاردها دالر را به مسایل نظامی به مصرف برساند؟؟؟ فقط دلیلش  انتقال بحران به بیرون، برای سرپوش گذاشتن بر رسوائی خود  و جهانخواری و جنگ افروزی امپریالیسم است. وضعیت امریکا هم اکنون نسبتاً شبیه وضعیت اتحاد شوروی در آستانۀ سقوط است که احتمال چنان سرنوشتی نیز برایش می رود.

کشورهای دیگرامپریالیستی هم وضع بهتری ازایالات متحدامریکا ندارند. امپریالیسم آلمان همچنان دربحران سیاسی دست وپا می زند. آنجا هم خطر رشد پوپولیست های فاشیست، جامعه را تهدید می کند.

در اتریش و ایتالیا راستگرایان پوپولیست به حاکمیت رسیده اند و فاشیسم درحال احیاء شدن است. درفرانسه جنبش جلیقه(واسکت) زردها به خون و آتش کشیده می شود، و…

نتیجه این که نظام غارتگر، خونریز و مکار سرمایه داری امپریالیستی در گرداب رسوائی و نابودی غوطه وراست و به لگد محکم مردمی سازمان یافته نیاز است تا آن را برای همیش درآن گرداب فروکند و جهان از شرجنگ افروزی ها و ستمگری هایش رهائی یابد.