ف. پرهام

                        افغانستان اشغالی و فرهنگ استعماری

اگر دیروز کشورهای اشغالگر  برای به بند کشیدن سرزمین های دیگران از نیروی  بازولشکر و سلاح استفاده می نمودند؛ اما اکنون استعمار به منظور غارت سرزمین دیگران از  مدرن ترین سلاح های نظامی وپیشرفت های علوم  استفاده نموده و کشورهای فقیر جهان  را به بند کشیده واز آن سود می برد؛ تا سلطۀ غارتگرانۀ خود را به کشور های مستعمره پهن ساخته و با اراجیفی آن را به استعمارزده  امر عادی و قانونی جلوه دهد .

 استعمار می خواهد تا در تقابل با استعمارزده، غارت استعماری خود را با ترفندهائی تحت نام  دیموکراسی، مدرنسیم، مبارزه علیه تروریزم  و ایجاد جامعۀ مدنی، اذهان جهانیان وسرزمین اشغال شده را مشوب نماید .

و اما واقعیت اینست که تا به پیدایش چنین احساسی در نزد استعمار زده، استعمارگر باید راه طولانی را طی طریق نماید. کشورهای استعمارگر در یک شب نمی توانند استراتیژی اشغالگرانۀ خود را به  سرزمین اشغال شده محقق سازند.

اولتر از همه در خریطۀ سیاسی – نظامی کشورهای متروپول، به بند کشیدن کشوری ارزش دارد که استعمارگر در آن مکان و ماوا گزیند و از آنجا بالای سایر کشورهای منطقه و رقبای سیاسی آن ها تاثیر هدفمند و اثر گذار داشته باشد. یعنی با یک اقدام توانسته باشد بالای چندین ساحه تاثیر خود وحضور خود را تحکیم و بعد هم تثبیت نمایند.

کشورهای استعمارگر قبل از اشغال مستعمره، معلومات لازم و ضروری خود را توسط ایادی بومی خود، ویاهم ستون پنجم خود، نسبت به کشور مورد نظر بدست می آورند، وآن را  توسط نهادهای استخبارتی …  خود حلاجی نموده وسپس  راه های نفوذ در میان استعمارزده را دریافت نموده وبه آن عمل  می دارند.

یعنی این که روان استعمارزده، دین استعمارزده، تاریخ استعمارزده، فرهنگ استعمارزده  و  معنویت وهویت . . .  آن را برای تصرف و مسخ همه جانبه در یافته و  ارزیابی می نماید.

استعمار چگونگی راه های  نفوذ خود  را در مستعمره،  از لحاظ علمی توسط دانشمندانی، که توسط پول اجیر سرمایه گردیده اند،   دریافت مید ارد  این کاریست که استعمار بالای  تاریخ دانان، جغرافیه دان ها، روانشناسان، جامعه شناسان، کارشناسان ایجاد نفاق قومی، مذهبی و… در کشورهای فقیرانجام می دهند. سپس همه این معلومات لازم در رابطه با کشورهای مورد اشغال، از فلتر این دانشمندان ومتخصصان  وابسته به کشورهای اشغالگر  باید بگذرد.

استعمار همه این متخصصین وکارشناسان را از کشورهای فقیر یا درداخل خریداری و به کار می اندازد و یا برخی را به کشورهای متروپول  آورده و به قیمت ارزان خریداری و از آنها به جهت مقاصد استعماری خویش سود می برد.

حال دیگر زمان آن گذاشته است که استعمار با ساز و برگ نظامی تنها به کشوری تجاوز نماید وآن را مورد اشغال خویش قرار دهد .

اکنون کشورهای استعمارگر به منظور استقرار سلطۀ سیاسی و نظامی خویش و تحکیم آن از طریق تبلیغ فرهنگ استعماری، برای سلطۀ اشغالگرانۀ خویش جای پا باز می کنند.

تا زمانی که استعمار زده به فکر می آید، استعمار، استعمار زده را غرق افسون استعماری خود نموده است، تا جائی که وابستگان استعمار اعمال و کردار ضد انسانی  کشور اشغالگر را موهبت کشور متمدن نشخوار می کنند واستعمارزده را فردی عقب مانده ولجوج قیاس می دارند.

استعمارگر جهت اغوای فکری مردمان سرزمین اشغال شده، موضوعات سمتی ، قومی ، زبانی وهویتی را تحت عناوین اکثریت و اقلیت، در میان خلق استعمارزده دامن میزند؛ تا این که افکار استعمارزده را  از اصل موضوع، که همانا آزادی سرزمین اشغال شده از چنگال خونین اشغالگران  و متحدین شان می باشد، به کجراه برده و به مسیر جنگ های ذات البینی و استخوان شکنی بکشاند و از طریق کانال های غیر مرئی، خصومت و دشمنی را بین باشندگان کشورهای مستعمرۀ خویش شعله ور نگهدارند.

استعمارگران، افکار استعمار زده را در چنبر سلطۀ استعمارگرانۀ خویش قرارداده تا این که استعمارزده به سلطۀ جابرانه وخون آلود استعمارگر، نیاندیشد وچنان فقر وبیکاری را بر آن ها مستولی مینماید تا  مجال به اندیشیدن هم نداشته باشند.

استعمارگرقصد سرقت شعوراستعمارزده را در سر می پروراند و تا زمانی که استعمارگر تفکر استعمارزده را مفلوج نساخته است  هرگز رویای موفقیت خویش را در مستعمره احساس نخواهد نمود.

به  این صورت استعمارگر می کوشد خود را از تیررس استعمارزده گان در امان نگهدارد و از سوی دیگر استعمارزده را مضمحل، نا توان و زبون سازد.

استعمارگر وقتی خود را در مقابل استعمارزده موفق احساس می دارد که استعمارزده را به خاطر عدم موفقیتش به یاس بکشاند. به یاس رسیدن و مایوسیت استعمارزده همان هدف اصلی است که استعمار با مسخ نمودن تدریجی استعمار شده، جهت موفقیت خویش آرزومند است.

استعمار ازطرق ابزارهای تبلیغاتی وابسته به خویش، خصوصاً تلویزیون ها و نمایش سریال ها  و تبلیغات از ورای فیسبوک وسائر مجاری،  کوشش می دارد در میان خانه خانه و سلول های مغز استعمارزده داخل گردیده، اخلاقیات ومعنویات انسانی وانقلابی وطن پرستانۀ آن ها را آماج تیرهای شکرآلود خویش قرار دهد.

زرق فرهنگ استعماری همانند هیروهینی است که وارد شریان های خون استعمار زده شده تا وی را از تمامی عواطف واحساس انسانی و انقلابی بری ساخته، زار و رنجور نماید؛ تا هرآنچه را که استعمارگر بیان نماید، استعمار زده سرتمکین فرود آورد، تا برای بدست آوردن لقمۀ نانی منتظر الطاف بادار خود باشد.

استعماراین را درک نموده است که باید استعمارزده را جهت تحکیم و تداوم سلطۀ جابرانۀ خود فاقد شخصیت بسازد. استعمار گر تا وقتی که استعمار زده را حقیر وخوار  نسازد، مشکل خواهد  بود که آن را به بازار غلامی واسارت بکشاند. استعمار می خواهد که ریشه های تاریخی وفرهنگی استعمارزده را مسخ و خالی از محتوای ملی، دیموکراتیک  وضد استعماری نماید.

استعمارگر در سرزمین اشغال شده، با  طبقات و اقشار گوناگون با کیفیت های متنوع  بر خورده و دست به گریبان می گردد که هر یک از این طبقات بر حسب منافع طبقاتی خویش با استعمارگر در کنش و واکنش قرار می گیرد. استعمار اقشار همزاد وهمانند خود را در کنار خود گرفته وبه عنوان رهنما در کشور اشغال شده از آن ها بهرده برداری می دارد وسایر طبقات را بر حسب موضع گیری آنها علیه سیستم استعماری، با آن ها بر خورد می نماید.

استعمار با آن طبقاتی که سیستم استعماری ومالکیت استثمارگرانه را از زیر بنا مورد حمله قرار می دهد سر سازش نداشته و در مخالفت آشتی ناپذیر قرار دارد . وبا سائر اقشار وطبقات همنوا باخود در ممشات قرار خواهد گرفت .

نخبگان و برگذیدگان استعمار، با تظاهر به شخصیت استعمارگر، از خود بیگانه می شوند.

ارزش ها، نیازها، گرایش ها، صفات و خصوصیاتی را که مربوط و از آن استعمار گر می باشد به جای گرایش ها، ارزش ها، … و صفات خود احساس می کنند؛ از همین رو از دردی فریاد می کشند و چیزی را نمود می دهند که مربوط استعمارگر است.

نخبگان استعمارزده به سفرۀ استعمارگر می نشینند، به سفارت خانه های کشورهای اشغالگر رفت وآمد دارند، در سیمینار ها وکنفرانس و شب نشینی های شان اشتراک می نمایند وبا آن ها رقص نموده و مشروب می نوشند وگزارشات سرزمین اشغال شده  را “صادقانه و دل سوزانه” به استعمار گر دودسته تقدیم می دارند.

استعمار به منظور کسب اطلاعات از مستعمرۀ خویش توسط شبکه های جاسوسی اش اتحادیه ها، انجمن ها، انجوها، احزاب وسازمان هائی را سرهم بندی می دارد، تا از طریق آن ها توانسته باشد در میان طبقات گوناگون مستعمرۀ خویش نفوذ نموده و مسیر فکری مردم را از واقعیات درد ناک اجتماعی و اشغال سرزمین شان  به دور ساخته و واقعیت ها را  وارونه جلوه گر نماید.

استعمارگران مزدوران وابسته باخویش را به عنوان کارشناس از طریق تلویزیون ها وسایر آژانس های خبری و اطلاعاتی مطرح ساخته و می خواهند صاحب نام سازند تا در دگرگونی ها وبن بست های استعماری و مزدور گردشی های  خویش از آن ها استفادۀ لازم ببرند.

روشنفکر استعمارزده آنچه را که  استعمارگر نمی تواند بیان نماید، این وابستگان استعمار با آب وتاب وطن فروشانه اظهار می دارند.

این جا ست که در کشورهای مستعمره قشری از وطن فروشان حرفوی وابسته به امپریالیزم و جناح های مختلف رقیب آن عرض اندام می دارد و پاسداری از فرهنگ استعماری در کشور مستعمره را  به عهده می گیرد.

اکنون طبقات زحمتکش کشور های مستعمره بد تر از دوران بردگی به بند کشیده شده اند، چه، معنویت وتفکر آن ها را می خواهند به بند بکشند.

از اینروست که از هرنوع استعماردیگر اقتصادی – اجتماعی، استعمار فکری برای استعمار گر دنیای کنونی با ارزشتر می باشد.

استعمار فکری آن توپ خانۀ پرقدرتی است که بزرگترین دیوار پیش روی استعمار را هموار ساخته تا استعمار اسپ مراد خود را در مستعمره  قمچین بدارد.

از همین رو است که استعمار به منظور سلطۀ جابرانۀ خود در مستعمرات به یک پایگاه فکری، و هم یک قشر بومی وفادار به فرهنگ خودش در مستعمره، سخت نیازمند است.

از این روست که تا زمانی که استعمارزده از لحاظ فکری به بند کشیده نشود، استعمارزده از لحاظ فزیکی به استعمارگر سواری لازم را نخواهد داد.

استعمارگر اکنون در مستعمرات خود این را دریافته  است که وقتی می تواند در یک کشور مستعمره خود را موفق احساس نماید که در نزد استعمارزده، اعمال و کردار استعمارگر  امرعادی وطبیعی جلوه نماید؛ طوری که تو گویی  در سرزمین اشغال شده آب از آب تکان نخورده است. واستعمارزده مرهون به اصطلاح قوای اشغالگر و رژیم دست نشاندۀ آن نیز باشد.

استعمار گر به منظور به بیراهه کشانیدن افکار جهانیان، در کشور اشغال شده به ظاهر انتخابات قلابی

 را به راه می اندازد وچندین تن از مزدوران ولابی های مربوط خویش را در این درامۀ خیمه شب بازی، با سرخ آب وسفید آب به راه انداخته شده به رقص می آورد، تا سیطرۀ اشغالی خود را در مستعمره به شکل قانونی آراسته نموده و نغارۀ جامعۀ مدنی و مدرنیزسیون و مبارزه علیه تروریسم را ارمغان اشغال خود وانمود نماید.

واما استعمارزده ها، غم شان غم نان، مسکن، آب و پوشاک، امنیت، مکان گرم در سرمای زمستان  و داشتن ذغال و… است؛ که همه این ها، با درد جانکاه اشغال سرزمین خودش، خواب را از چشمانش ربوده است؛ ولی با وصف نفاق افگنی های استعماری، هنوز هم به وحدت و رهایی کشور خویش از چنگال خون چکان اشغالگر می اندیشد.

منادیان فکری استعمار در کشورهای مستعمره، به منظوراستقرار درازمدت قوای اشغالگر، با بیان رذایل دسته های ارتجاعی، این را بیان می دارند که در صورت خروج نیروهای حافظ صلح ( یعنی قوای اشغالگر ) دسته های تنظیمی برای بدست آوردن تاج و تخت، بالای یک دیگر حمله نموده و مردم را  نیز خواهند درید و در عدم موجودیت  قوای حافظ صلح در کشور ما، جوی های خون جاری خواهد گردید.

حال آنکه استعمار، خود نگهبان ارتجاع بوده و ارتجاع پایۀ استعمار است و در طول تاریخ، خلق ما شاهد وابستگی وغلامی داره های ارتجاعی با امپریالیزم واستعمار بوده اند.

اکنون دیگر خلقهای سرزمین های اشغال شده این را دریافته اند که استعمار موجودیست خشن، بی رحم و ترسو که با ضربۀ کاری خلق استعمارزده،  برج وبارویش آتش گرفته و از فراز به فرود می غلطد، و با احساس خطر دست پاچه گردیده و از زراد خانۀ سیستم استعماری خود، شورای صلح و شورای مصالحۀ ملی را می زاید.

ازآنجائی که منطق اشغالگران از زور و تزویر آب می خورد، در مقابل، استعمارزده هم جز از حربۀ قهر انقلابی علیه استعمار ومنادیان بی آزرم آن، وسیلۀ دیگری را ندارد .استعمار موجودیست لجباز و لجوج که در سرزمین استعمارزده خشونت می آفریند؛ استعمارزده واکنش نشان می دهد، سرانجام استعمار شیوه و تاکتیک استعماری خود را به منظور فریب استعمارزده عوض می نماید و از وسایل نرم تری کار می گیرد تا استعمار زده را رام خود سازد، تا به جائی که استعمار زده موجودیت استعمار گر را در سرزمین نیاکان خویش لازمی  پنداشته  و سلطۀ آن را بالای سرزمین اشغالی خود  امرعادی ومنطقی بپندارد.

استعمارگر وقتی می بیند که نیاز به آگهی دراستعمارزده رو به اوج و فرا گیرشدن است، جهت فروکش عطش استعمارزده، احزاب و سازمان های ریفرمیست را در متن رژیم مزدور و وابسته به استعمار به وجود می آورد، وبدین منظور از افراد پرقیچی و نادم استفاده نموده و می کوشد انرژی آن ها را به کجراه بکشاند، تا این که عدۀ از افراد ابن الوقت را به تیوری یاس، نا امیدی و در تداوم آن به نمیشه بکشانند.

استعمار در این راستا، عدۀ از جوانان را تحت نام یک موسسه و یا انجو جمع نموده و دختران نو جوان را، که از فرط بیکاری ویا این که نان آور خانوادۀ خود را از دست داده اند، به نام پیدا نمودن کار، مجبور به آراستن لباس های چسپ  نموده و یا هم به اصطلاح مود روز نمایند تا غرایض جنسی آن ها را تحریک و انرژی فکری و بدنی جوانان را مضمحل سازند.

استعمار گران عدۀ از این جوانان را به مقامات بلند رژیم مزدور خود نصب می دارند تا در ازای این پست بلند،  مدیون مقام داده شده قرار گرفته ویک تنه شب و روز در خدمت سلطۀ اشغالگر علیه مادر وطن خویش و علیه سازمان های انقلابی جاسوسی نمایند.

استعمارگر کوشش می نما ید تا درمیان نسل جوان سرزمین های اشغالی، خاصتاً از طریق رسانه های شنیداری و دیداری، رادیو و تلویزیون،  پخش و نشر مجلات، روزنامه ها و شبکه های دنیای مجازی فیسبوک، یوتوب وغیره به تبلیغ پرداخته و جوانان و نو جوانان را مصروف  تحریک غرایض جنسی و موضوعات تجملی نمایند.

غرور انقلابی وسنت های اصیل و تکاملی را در نهاد آن ها خنثی نموده و آن ها را با خواست ها و تمایلات خود عیارسازند. و یا هم این که زمینۀ فرار این عده از جوانان را از کشورهای شان فراهم ساخته، تا میدان را غرض اهداف استعماری خود هموار نموده و  کمر سرزمین های مستعمره را از این طریق  بشکنند.

استعمارگر برای بدست آوردن سود به هر کجایی از جهان سر می زند و این سود را هرگز به طور مجرد بدست نمی آورد و برای بدست آوردن آن، انبوهی از مسائل اجتماعی – فرهنگی – سیاسی نیز مطرح خواهد بود. از این رو لازم می بیند به منظور صدور کالا و سرمایه وغارت منابع زیرزمینی، به عقب مانده ترین نقاط جهان حضور به هم رساند، به همین منظور است که استعمارگران در کشور های مستعمره و فقیرجهت رسانیدن کالا وانتقال مواد خام به کشور متروپول، دست به یک سلسله عمرانات، از قبیل سرک سازی و اعمار بعضی از پروژهائی به نفع پایه های اقتصادی خود می زنند و آن را کمک کشور های پیشرفته به کشورهای فقیر وانمود میدارند.

اما این استعمار است که خواب فتح جهان را در سر می پروراند، نه استعمار زده. استعمار زده چکامۀ خود را از میان واقعیت ها دریافت نموده وبه منصه آزمون قرار می دهد. شکست و شکست و لی سرآنجام پیروزی آن  استعمارزده خواهد بود .