ارسالی ض. نوابی

برات علی تاج


برات علي درسال 1928 که مصروف تحصيل دورۀ رشديه بود(درآن زمانه ها تحصيل ليسه ها به سه دوره تقسيم شده بود(دوره ابتدائيه، دوره اي رشديه ودوره اعداديه) که صنوف ده، يازده ودوازه را احتوا مي کرد که به هدايت پادشاه ترقي خواه افغانستان، شاه امان الله، يک صد شاگرد ازبين شاگردان معارف از پسر ودختر ممتاز شناخته شده وانتخاب گرديده، به کشور ترکيه اعزام شدند، برات علي تا درجه ليسانس از فاکولته حقوق و علوم سياسي تحصيلات خود را به پايان رساند و علاوتاً کورس هاي اختصاصي اقتصاد ومـاليه رانيز فرا گرفت. يک سال ديگر عملاً دربانک مرکزي ترکيه در انقره کار کرد و درسال 1940 يعني در جريان جنگ جهاني دوم به وطن برگشت.

بايد گفت که برات علي تاج درست در زماني که کشور تازه استقلال گرفته وتحت رهبري پادشاه روشنفکر وروشنگر خود شاه امان الله به سرعت راه اصلاحات عميق فرهنگي واجتماعي را گرفته بود که عازم ترکيه گرديد. در ترکيه در پايان جنگ اول امپراطوري عثماني سقوط کرده بود، ترکيه جوان تحت رهبري جنـرال مصطفي که بعدها به اتاترک معروف شد براي بقاي خود، براي تقويت هويت خود براي حفظ تماميت ارضي واستقلال خود مبارزه کرده، تازه جان گرفت و به سرعت درساختار نظام سياسي سيکولاريزم پيش مي رفت، دين را از سياست جدا کرده، قانون اساسي جديد را به وجود آورده بود، نهضت ترکان جوان جريان داشت، جمهوريت جديد وجوان تازه جان مي گرفت،برات علي تاج از چنان يک فضاي سياسي نيز متأثر بود، که درسال 1940 به وطن مراجعت کرد، وي درسال 1941بحيث استاد درفاکولته حقوق وعلوم سياسي واقتصاد که هر دو تحت يک پوشش بودند مقرر شد.

دراين زمان فاکولته حقوق که کانون تدريس علوم حقوقي ، تاريخ سياسي وحقوق اساسي بود، بدون ترديد افکار جديد را توسط استادان ترکي ويا فارغان افغان که چون پامير،لوي مختار وشجاع تازه از ترکيه برگشته بودند، تلقين مي کردند، فاکولته حقوق نقطه عطف گذشته وآينده قرار گرفته بود، اين فاکولته ديگر پاي به جاي پاي مشروطه خواهان و آزاد فکران داخلي وخارجي مي گذاشتند،دکتور فاروق اعتمادي که رئيس فاکولته بود، خود انقلاب کبير فرانسه را تدريس مي کرد و جوانان محصل روزبروز درجمله ناقدان رژيم سياسي قرار مي گرفتند،برات علي تاج تدريس را دراين فاکولته دراين فضاي تغيير خورده آغاز کرد، چون بسيار حساس بود، زود متوجه شد که بايد کار رشد اقتصادي از روستا ها آغاز گردد، تا بتواند به تغيير فکري انجام بيابد، چون روستاهاي خودش را خوب تر مي شناخت ويادش از کودکي مي آمد يا قصه هاي آن ديار را از بزرگان هزاره مي شنيد.

بناءً خواست اين تحول از هزاره جات که پس مانده ترين نقاط کشوراست،آغاز شود،بناءً شرکتي را به نام شرکت سهامي هزاره جات بنياد گذاشت تا اين شرکت توليداتي را که در آن ديار يافت مي شود وعبارت بود از پشم، روغن،پت وگليم به بازار کابل عرضه نمايد و عايد آن از يک طرف باعث رشد اقتصادي منطقه واز جانبي تغييري درحيات اقتصادي باشنده گان آن بياورد.

اين شرکت خوب پيش مي رفت ولي رژيم سردار محمد هاشم خان که با مردم هزاره ميانه خوب نداشت، زيرا تمام هزاره هاي افغان از طرفداران فدايي شاه امان الله بودند وسردار محمد هاشم صدراعظم از اين قوت و آوازه هاي برگشت شاه مخلوع بسيار خوف داشت،بناءً زمينه سقوط اين شرکت را فراهم ساخت، اين اولين ناکامي برات علي جوان بود.

حکومت سردار محمد هاشم به قولي برکنار وبه قولي استعفا کرد وبه جاي آن سردار شاه محمود خان برادرش که وزير حربيه بود،بحيث صدراعظم مقرر شد.

صدراعظم جديد درسال 1946 به قدرت رسيد، اين زماني بود که تازه جنگ جهاني اول به پايان رسيده بود، امريکا چون کشور فاتح وقدرت بزرگ پيش آهنگ نظام دموکراسي درمنطقه اي ما شناخته شده بود، تازه مي رفت کلمه اي دموکراسي درکنار مشروطه برايش جاي پيدا کند.

فضا رو به تغيير بود، حکومت خود هم مي رفت،براي تغيير آماده شود، همان بود که فيض محمد ذکريا که يکي از ادبا وسياستمداران معروف کشور ما بود و اين شخصي بود که با هيتلر ملاقات و او را برادر بزرگ آريايي خطاب کرده و مي خواست درپايان جنگ اگر آلمان پيروز شود، سرزمين هاي از دست رفته به دست آيد نيز از سفارت ترکيه به کابل برگشته وبحيث وزير معارف مقرر شده بود، فيض محمد ذکريا براي آن که آغازگر يک تحول باشد، روشنفکران افغانستان را درتالار سينما کابل(ديگر تالاري وجود نداشت) دعوت کرد ودرآنجا بيانيه اي ايراد کرد، مگر دکتور عبدالرحمن محمودي بيانيه وزير را قطع وبه آواز بلند و رسا از رژيم شاهي وحکومت آن شديداً انتقاد کرد وبار سنگين همه پسماني را بدوش رژيم وحکومت انداخت، اين روزهاي آخر حکومت استبدادي سردار محمد هاشم بود، اين صدا درسطح کشور انعکاس داشت، فرداي آن محمودي زنداني شد، ولي شهرتش به قوتش افزود و رژيم وي را بعد از 14 روز آزاد ساخت،مگر اين آواز،مشروطه سوم را آغاز کرد وبه کار شدن شاه محمود طوري که گفتيم آغازگر يک حرکت جديد بود،روشنفکران افغانستان با درک اوضاع بين المللي به صدراعظم پيشنهاد کردند، تا نماينده گان شاروالي کابل بايد به راي شهريان انتخاب شوند و انتخابات شوراي ملي نيز آزاد و سري بگردد.

صدراعظم جديد اين پيشنهادات را قبول در سال 50 درپايان اولين انتخابات شوراي ملي دکتور محمودي وميرغلام محمد غبار چون نماينده گان انتخاب گرديدند، دوره اي هفتم شوراي ملي که تعدادي از روشنفکران ولايت ها هم به آن راه يافته بودند، ديگر در پايه گذاري مشروطه پارلماني واساس گذاري دموکراسي خدمت فراموش ناشدني از خود به ميراث گذاشته است، اين فضا وتحول پارلماني سبب شد تا هسته هاي حزبي با آنکه قانون احزاب وجود نداشت به ميان آيد، همان بود که اول ويش ځلميان بعداً درجنوري 1951 حزب وطن توسط ميرغلام محمد غبار، ميرمحمد صديق فرهنگ، نورالحق هلمندي، فتح جان ميرداد، برات علي تاج و عبدالحي عزيز تأسيس شود.

اين قدم اول برات علي تاج براي شمول درسياست هاي داخلي کشور بود، دراين حزب غبار بحيث رئيس ومنشي عمومي وبرات علي تاج بحيث خزانه دار حزب انتخاب گرديدند، دراين حزب روشنفکران نخبه اي افغانستان شامل بودند، من که از مؤسسين حزب خلق به رهبري دکتور محمودي بودم، دو دوست به برادر برابر من چون آصف جان آهنگ وميرعلي احمد شامل زاده از فعالان حزب وطن بودند و من وديگر فعالان حزبي با فعاليت هاي اين احزاب که هم صف بوديم، علاقه زياد داشتيم، بناءً من که شاد روان تاج را از دور مي شناختم، ولي از شخصيت با وقار وبه چهره اي آرام او به وسيله دوستان آشنا مي گرديدم، برات علي تاج شخصيت وطن دوست، دور از تعصبات قومي وقبيلوي شخصيت بسيار آرام ومتين بود.

مگر به تاريخ ثور 1331 که حکومت درانتخابات دوره هشتم مداخله کرد، زنداني شد، ده سال درزندان ماند، وقتي از زندان رها شد، صرف دوسال حيات داشت.

برات علي تاج در ماه اسد1342 با يک هيأت عالي رتبه به مناطق هزاره جات فرستاده شد، رياست هيأت را عبدالحي عزيز وزير پلان يکي از دوستان صميمي برات علي تاج بعهده داشت، اين هيأت رفته بود تا براي رشد اقتصادي اين منطقه دور افتاده پلاني ترتيب نمايند، تاج وعزيز هردو عاشق پيشرفت وطن واستقلال آن بودند، هر دو براي هزاره جات آرزوي مشترک داشتند، ولي درجريان اين سفر تاج وفات کرد و عبدالحي عزيز يکسال بعد درحـالي که از سفر امريکا برگشته بود، چون تاج درپاريس دفعتاً وفات نمود، به اين ترتيب آرزوي انکشافات روستا ها را به خود به گور بردند روح شان شاد باد.

برات علي تاج سه فرزند از خود گذاشت که شمسي همسر باوفا و زحمتکش آن با کار در کودکستان نازوانا و نطاقي اعلانات راديو کابل اطفـال را پرورش ونقش پدر و مادر را تا زنده بود، ايفا کرد جا دارد که او را نيز درجمله مادران برجسته اي کشور خود احترام کنيم.

به اين ترتيب بود که تاج ده سال را در زندان گذشتاند و زنده گي وجواني خود را در راه مشروطه و دموکراسي قربان کرد، جوانان امروز با مرور تاريخ مبارزات سياسي وطن شان که چون تاج قرباني ها داشت، بدانند. روح تاج شادباد و افکارش جاويدان.

منبع: روزنامه آرمان ملی