ارسالی ض. نوابی

میر غلام محمد غبار مورخ و مبارز آزادی‌خواه افغانستان

34

میر غلام محمد غبار فرزند میر محبوب خان کابلی در سال 1276 خورشیدی در شهر کابل به دنیا آمد و دروس ابتدایی را از خانوادۀ خود فرا گرفت. تحصیلاتش خصوصی و مطالعاتش بیشتر در رشته‌های تاریخ و ادب، فلسفه و اجتماعیات و امثال آن بوده است. ایام شبابش مصادف با زمانی بود که در افغانستان مقدمات یک تحول اجتماعی آهسته آهسته پدیدار می‌شد. او در اواخر عهد امیر جبیب‌اله خان به جمع جوانان مشروطیت خواه پیوست و مطالعات خود را در تاریخ و اجتماعیات ادامه داد.
غبار در دورۀ امانی به مشاغل زیر اشتغال داشت:
مدیریت جریدۀ هفته‌ وار «ستاره افغان» این نشریه در دو صفحه با مضامین انتقادی اصلاحی در مطبعه‌ی ولایت پروان چاپ و نشر می‌شد، ریاست یکی از شعب وزارت امنیه عمومیه، عضویت هیات تنظیمیه ولایت هرات، معاونیت تصدی شرکت امانیه و نمایندگی تجارتی در نمایشگاه مسکو، کاتب وزارت مختاری افغانستان در پاریس، مدیر گمرکات ولایت قطغن و بدخشان، وکالت انتخابی شهریان کابل در لویه جرگه پغمان.
در دورۀ حکمرانی خانواده‌ی نادرشاه:
سرکاتب وزارت مختاری افغانستان در برلین که از این وظیفه استعفا کرده و به افغانستان برگشت تا در مبارزه بر ضد استبداد نادرشاه مستقیماً دخیل شود. عضویت انجمن ادبی کابل، محبوس سیاسی، تبعید سیاسی در ولایات فراه و قندهار مدت هفت سال. عضویت انجمن تاریخ در کابل، نماینده‌ی انتخابی شهریان کابل در دوره هفتم شورای ملی.
موسس و منشی حزب وطن و موسس و صاحب امتیاز جریده‌ی وطن ارگان حزب که از طرف حکومت جریدۀ مذکور توقیف و حزب وطن از طرف حکومت ممنوع شناخته شد.
محبوس سیاسی.
مدت بیست سال دیگر غبار، مبارز آزادی‌خواه وطن‌پرست، روزنامه‌نگار، نویسنده و مورخ در اثر مراقبت و فشار خانواده‌ی حکمران مجبور شده بود که در منزل خویش مشغول فعالیت‌های سیاسی، مطالعه و یا تألیف باشد. (غبار در همین دوره کتاب افغانستان در مسیر تاریخ را نوشت). در طول این مدت، دولت به هر وسیله که می‌شد از نشر جریده، مقاله و یا کتاب از طرف غبار ممانعت می‌کرد. (حکومت در همین دوره‌ی جلد اول افغانستان در مسیر تاریخ را توقیف کرد.) و هم‌چنین از انتخاب شدن غبار در شورا دوره‌ی دوم «دموکراسی دولتی» جلوگیری کرد.
غبار با راستکاری و صداقتی که در راه مردم و بشریت داشت، در زمان اقتدار خانواده‌ی حکمران همواره با سر بلند و با شهامت، بدون ترس از کسی، حقایق را بیان می‌کرد و می‌نوشت.
حکمروایان افغانستان از غبار دعوت کردند که با حکومات استبدادی‌شان همکاری کند، غبار با قبولی خطر مرگ و سال‌ها حبس و تبعید و نظربندی در منزل، این دعوت را که منافی مصالح مردم و افعانستان می‌ دانست رد کرد. غبار در نگارش خود بی غبار تعصب آئینه تاریخ را مصفا داشته و هرگز زبونی را نپذیرفته است.
آثار مرحوم غبار:
افغانستان و نگاهی به تاریخ آن، احمد شاه بابا، جلد اول «افغانستان در مسیر تاریخ» مطبعه عمومی کابل که از طرف دولت توقیف گردید، جلد دوم «افغانستان در مسیر تاریخ» در سال 1973 میلادی در کابل تحریر گردید که سال‌های پر ماجرای ربع دوم قرن بیستم را در بر می‌گیرد. به خاطر استبداد رژیم وقت چاپ کتاب در آن زمان ممکن نمی‌گردد و در سال 1999 میلادی در امریکا به چاپ می‌رسد. خراسان (رساله)، افغانستان به یک نظر، تاریخ افغانستان (از ظهور اسلام تا سقوط طاهریان)، تاریخ ادبیات دری افغانستان در قرون اخیر (کتاب درسی وزارت معارف).
در زمان تبعید غبار در ولایات فراه و قندهار اطفالش را در مکتب قبول نکردند و رد شد. زمانی که غبار زندانی شد دو برادرش نیز به زندان انداخته شد. کاکازاده‌هایش (عموزاده‌هایش) از وظایف طرد شدند. اطفالش با دوازده نفر کاکازاده و اقارب نزدیک‌اش از مدارس اخراج شدند.
موسسه انتشارات خاور که کتاب افغانستان در مسیر تاریخ را به چاپ رسانیده است در مورد کتاب مذکور چنین می‌نویسد: «کتاب مذکور چون آئینه‌ی شفاف و درخشان در مقابل دیدگان انسان جلوه‌گر می‌شود و حقایق و وقایع مهم تاریخی افغانستان را که در طول تاریخ رخ داده و گذشته را به ما می‌نمایاند».
وفات غبار 16 دلو 1356 (5 فبروری 1978 میلادی).
چند ماه قبل از سقوط دولت داوود خان، میر غلام محمد غبار که برای معالجه‌ی مریضی معده به برلین غربی رفته بود وفات نمود. وی را در شهدای صالحین در شهر کابل دفن نمودند.
تبصرۀ منابع خارجی هنگام وفات غبار:
1. خبر رادیو (بی بی سی) بتاریخ 6 حوت 1356 مطابق 25 فبروری 1978:
(میر غلام محمد غبار بزرگترین مورخ، روزنامه نگار و رجل آزادی‌خواه معروف سیاسی افغانستان در این قرن، در هشتاد سالگی پدرود حیات گفت. به گفته‌ی یکی از صاحب‌نظران، حتی در ایام پیری غبار از اندیشه نو و احساسات جوانان برخوردار بود. غبار نه تنها به عنوان یک مورخ بلکه به عنوان یک مبارز آزادی‌خواه شهرت و محبوبیت کسب کرد و در نهضت‌های سیاسی و اجتماعی افغانستان شرکت کرد. وی در اولین شورای دولت افغانستان یکی از وکلای فعال بود و در راه تقویه‌ی روحیه تجدد و نوخواهی سعی فراوان مبذول داشت.
2. خبر روزنامه اطلاعات تهران دوشنبه اول اسفند ماه، 20 فبروری 1978 شماره 15543: «بزرگ‌ترین مورخ افغانستان درگذشت».
(میر غلام محمد غبار مورخ آزادی‌خواه مشهور افغانستان در سن هشتاد سالگی بر اثر بیماری و ضعف ناشی از سال‌های دراز فعالیت مبارزه، پدرود حیات گفت. از غبار غیر از انبوهی از یادداشت‌های چاپ نشده، تا کنون کتاب‌های تاریخی خراسان افغانستان قدیم و افغانستان در مسیر تاریخ به چاپ رسیده است.
«کتاب افغانستان در مسیر تاریخ، نوشته میرغلام محمد غبار، یکی از معتبرترین تحقیقات تاریخی است که تاکنون مورد استناد و مراجعه نویسندگان و پژوهندگان بسیار قرار گرفته است.» غبار در افغانستان نه تنها به عنوان یک مورخ بلکه به عنوان یک مبارز آزادی‌خواه شهرت و محبوبیت دارد ….»
غبار مرد دانشمند و ظریف و گویا بود، با نفوذ کلام و استدلال قوی می‌توانست جوانان را به دور خود جمع نماید. بزرگ‌ترین اثر غبار «افغانستان در مسیر تاریخ» در دو جلد است این شاهکار علمی موثق‌ترین و دقیق‌ترین وقایع افغانستان را با قوت بیان و ظرافت ادبی به رشته‌ی تحریر در آورده است.
غبار قبل از وفات وصیت کرده بود که چند صد جلد کتب کمیاب کتابخانه‌ی شخصی‌اش به یکی از کتابخانه‌های عامه افغانستان اهدا شود. بعد از وفاتش این توصیه‌ی او برآورده شد و این کتاب به کتابخانه‌ی عامه کابل اهدا شد. غبار در وصیت‌نامه‌اش هم‌چنین نوشته بود «من برای فرزندان خود نعمت توحید باالله و توفیق خدمت و شفقت به بینوایان و همنوعنان می‌خواهم که نتیجه آن آرامی ضمیر و وجدان نسبت به حیات و ممات است.
غبار در زندگی خود خدمت به بینوایان را پیشه‌ی خویش ساخته بود. عمر خود را در این راه صرف کرده و هیچ‌وقتی در برابر ظالم و تهدید و خطر مرگ به حکومات تسلیم نشد.
هنگامی‌ که غبار چشم از جهان پوشید همسر و هفت فرزند از خود در این دنیا باقی گذاشت غبار در یادداشت‌های زندگانی‌اش در مورد همسر خود چنین می‌نویسد: «صالحه بیگم، زن باسواد و زحمتکش، رفیق زندگی شریک تمام ماجراهای محزن و خطرناک حیات من، با شکیبایی و همت والا بوده است، فرزندان نیکو پروریده است و مشقات زیادی را تحمل کرده است» نام میر غلام محمد غبار در تاریخ افغانستان جاودان است.

نمونه‌ ای شعر از غبار
ز ظلم جان به لب آمد، چه انتظار کــــشید
به یــاد سوختگان، شمع سان شرار کشید
کـــنـــیـــد معرکه بر پا به ضد ظلم و ستم
ز خـــاک مــرتجعان، بر هـــــوا غبار کشید
گــــذشت دور شــکیب و رسید فــرصت آن
چه خوش ز حرف، عمل را به کار زارکشید
بــــه این و آن نشود رفع قــهـــر خلق مگر
کــــه انتقام بــــه شــمــشـــیر آبـــدار کشید

 منبع: انترنت