انجینیر ش. آهنگر

 تاریخ و جنبشی سرافراز و مبارزانی افراشته قامت و پاکباز

مصاحبۀ سایت “افراشته” با انجینیر ش. آهنگر

قسمت هشتم                                         

پس از آن، جنبش با یک عقبگرد تشکیلاتی، واپس به سطح محفل بازی برگشت؛ وحتی ازهمان محافل اولیه، افرادی جابجا شدند ویا به کنار رفتند و یک فضای سرد وعدم اعتماد و خمود و جمود حاکم شد. اوایل سالهای جمهوری داوود خان را می توان سال های تضعیف  و پراکندگی جنبش مبارزاتی نامید. «واقعیت اینست که در مقایسه با دورۀ فعالیت جریان “شعلۀ جاوید”، هم مبارزات اقشار و طبقات مختلف سیر نزولی پیموده است و هم به علت اشتباهات گذشته، چون گروهیگری تنگ نظرانۀ خورده بورژوائی – انشعابات بعدی و اغتشاشات تئوریک و مشی های نادرستی که پس ازآن دوره درجنبش پاگرفتند، جنبش مارکسیستی – لنینیستی با پراکندگی و تضعیف روز افزون مواجه بوده است». (انقلاب سرخ … ص ۴۴).

من هم همان زمان، در سال ۱۳۵۲ش، در ارتباط با ماهیت رژیم جمهوری داوود خانی و پراکندگی و عقبگرد جنبش، وضعیت را طی دو شعر با عنوان های “نه، این بهار نیست!…” و “نورشراب” به تصویر کشیده بودم. دراین اشعار سمبولیک ضمن توصیف ماهیت رژیم و دکتاتوری حاکمش که چون دیو سیاهی برفضای جامعه سایه گسترده بود، ضعف جنبش و وضع ناپایدار عدۀ از روشنفکران نیز نقد شده  و از پیگیری روند مبارزاتی آرمانی توسط باورمندانش، به اشکال و شیوه های دیگر، سخن رفته و بهار و جنبشی دیگر آرزو شده است. عدۀ از رفقا که همان زمان این دو شعر مرا می خواندند، به من می گفتند خیلی زود به نفی کامل رژیم جمهوری رسیدی، شاید این طور نماند و نمونۀ مصر یا الجزایر شود. ولی من باورم چنین بود و تاریخ نیز برآن صحه گذاشت. اینک به عنوان سند یکی را، که بیشتر به وضع جنبش مربوط می شود، عرضه می کنم (شعر دیگر را می توان در سایت شما مطالعه کرد):

نور شراب

 دیـــو سیاه شب چـو پــر قیرگــون خویش    گسترده  بــــــر فــــراز شبستان  زنـــدگی

گردون  به  زیر سایۀ  این غـول سهمگین    بگـــــرفته  رنگ تیـرۀ  دوران بــــنــــدگی

بر تارکش نه مهر و نه ماه  و نه زهره ای    نه رقص “شعله”ای، نه فریبا “ستاره”ای

نـــــه  ساقیی کـه جام  لبالب  دهد به کس    میخانه  گشته  لانـــــۀ  از یاد رفتــــــه ای

جـام هــمـــه  تهی ز می ناب شد نــگـــــر    ساز طرب چـــو  داعیۀ  خـواب شد  نگــر

میخاره گان به مسجد و ُبتخانه  رو کـنـنـد    یکسر دعا  و سجده  به پای عــــــدو کنند

نــــه فــکــــــر یار و میکده و عشق آتشین   اکـــنــون دگـــر بهشت بریــــــن آرزو کـنند

در َنصّ بــــــاده نوشی و در شرع عـاشقی    مـعبـــود یار و بــاده و میخانــه معبد است

بد نام می نخورده  و عشاق پــــلــه بـیـــن    گــه بُت پرست  گردد و گه  پای بــنـد دین

گـــر زاهدی بر او نـگــرد  میگسار نیست    محــو خیال بـــوده  و در فکــر یار  نیست

این رسم  عاشقی نبود  ای ستمـــــگــران    کز یار بگذری و گذاریش  بـــه  دیگــران

مستان  روزگار بـــه  آئین  پاک  خـویِـش   جان می دهند و جام به زاهــد نمی دهــنـد

در شام تار و نور مه  و  روشنیی  مــهـر     می میخورند و گاه به مسجـد نمی رونــــد

امشب که نورنیست دو چندان خـوریم مـی     بــا نغمه های دلکش  و با نالـه های نَـی

“ساقی  به نور باده  بر افروز جام  مــا”     “مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما”

“ما در پیاله عکس  رخ  یار دیـده  ایـم ”    ” ای بی خبر ز لذت  شرب  مــدام  مـا ” *

                                                                                                                      تابستان ۱۳۵۲ شمسی، پولی تخنیک کابل

*چهار مصراع داخل گیومه از حافظ شیرازی است. 

_________________________________________

اما با اینحال در تداوم کار، بقایای محافل باقی مانده، هرکدام به خودعمیق شده و به بررسی اشتباهات خود پرداختند. کمترخود و بیشتر یکدیگر را انتقاد کردند و تا حدی به کارهای آموزشی تشکیلاتی خود چسبیدند(رژیم جمهوری داوود هیچ گونه برآمدی را اجازه نمی داد). این مرحله علیرغم افت و عقب گردش، افکار را ازسطح به عمق کشید وآثار و اسنادی هم مربوط محافل فعال جنبش، از آن زمان در دست است که می توان از نظر فکری آن را گامی به پیش خواند.

در اواخر جمهوری داوود خان، گرایشات وحدت طلبانه ای تبارز کرد و این بار وحدت ها با تدارک بیشتر و با پیش شرط های ایدئولوژیک، سیاسی و تشکیلاتی همراه بود. کودتای ننگین۷ ثور۱۳۵۷ ش، با خشونت ها و ترکتازی هایش درجامعه، ضمن ضربه زدن بر روان راهیان چپ، در تسریع حرکات وحدت طلبانه اثر گذاشت و در نتیجه به شیوه های مختلف و با عملکرد و برآمدهای مختلف، سازمان هائی پا به عرصۀ وجود گذاشتند که هرکدام به نوبۀ خود و درحد کارآئی شان، فصل هائی از تاریخ جنبش را به خود اختصاص می دهند.

این سازمان ها (ساما، رهائی، سرخا، ساوو، اخگر، پیکار، …) زمانی وارد عرصه شدند، که جنبش های مسلحانۀ مردمی درجاهای مختلف افغانستان، قبل از اعلام وجود این سازمان ها، شکل گرفته و در ۲۴ حوت ۱۳۵۷ش در هرات تبارز انفجاری کرده است. با این حال با آن که برخی ها پروسۀ تدارک منظمی را دنبال کرده و از اکثریت محافل چپ تشکیل شده بودند، ولی تحت تاثیر جنبش های مسلح مردمی در مرحلۀ ایجاد، شتابزده شدند(ساما)، و بالاتر ازآن، با اعلام وجود، می بایست وارد کارزار خونین جنگ نابرابری شوند که توازن قوایش به هیچ محاسبۀ نمی گنجید.

عمده ترین فرق مبارزه درین مرحله از تمام مراحل پیشین دراینست که این بار، کار به سخنرانی و انتقاد صرف از رژیم و یا به راهپیمائی در خیابان های شهرهای بزرگ و با نشستن زیر سقف ها محصور نمی ماند و پهنای دشت ها را درمی نوردد، برفراز کوه ها پرمی کشد، به کوره راه های روستا سر می زند. وسیلۀ کار مبارزاتی، دیگر پایۀ چوبین شعار و یا مکروفون و تریبون سخنرانی نیست، شمشیر بران و تفنگ غران می باید تا زینت دهی دست کاری پیکارگران دلیر گردد. بناءً درین مرحله برنامۀ مدون و رهنمود مشخص لازم بود. و اما که اشغال افغانستان توسط سوسیال امپریالیسم، حل تضاد های داخلی جامعه را در درجۀ دوم اهمیت قرارداد و لذا تداوم مبارزات قبلی، به عنوان هدف عمده، داخل برنامه ها نشد، چه، مبارزه علیه اشغالگران باید هدف عمده قرار می گرفت.

جنبش چپ علیرغم برنامه های مدون تر و پیشتازتر از گذشته، و عمده قراردادن مبارزه با نیروهای اشغالگر، و خود داری از هرگونه تشتت داخل مقاومت، بر خلاف میل و برنامۀ مبارزان چپ، توسط عوامل استعمار و ارتجاع در دو جبهۀ داغ نبرد درگیرشد. این درگیری ها، تشکلات نوپای چپ را زیر ضربات محکمی قرارداد که بعضاً زخم هایش تا هنوز باقی است .

این بار نیز عوامل استعمار و ارتجاع فئودالی- مذهبی، علیرغم رویا روئی با خود، از دوسوی، متحدانه، و مسلحانه، بر چپ تاختند تا جلو آزادی خواهی، دموکراسی طلبی وعدالت پسندی را که توسط رزمندگان سربکف جنبش چپ در بین مردم تبلیغ و ترویج می شد، سد شوند ومردم را کماکان درتاریکی نگهداشته و اهداف شوم استعماری– ارتجاعی شان را متحقق سازند.

 بررسی عملکرد جنبش چپ و سازمان های متعلقۀ آن درین مرحلۀ خونین، وظیفۀ این صحبت و درحد توان و صلاحیت فرد و یا افراد پراگنده نیست. با متحقق شدن وحدت چپ و حضور نمایندگان ذیصلاح تمام جوانب ذیدخل در سنگر واحد، می توانیم به عنوان کار مشترک مان به آن اقدام کنیم و نقایص و دستاوردهای آن را هم از خود بدانیم.

 واما درین جا به چند نکته به خاطر پیوند زدن دیروز و امروز جنبش اشاره می کنیم تا بین کار امروز و فردای مان با دیروز، گسستی به وجود نیاید و ادامه دهندگان، درتکامل راه و به پیش قدم بگذارند:

   1 – دستاورد های جنبش چپ در دوران جنگ مقاومت ضد شوروی :

 –  درساحۀ تشکیلات :

  تکامل جنبش از حالت محفلی به تشکل های عالی تر سازمانی.

جنبش چپ علیرغم این که قادر نشد در مبرمترین شرایط مبارزه سازمان واحدی را متشکل سازد، ولی ایجاد سازمان های چندگانه نیز گام بزرگی بود که از سطح کار محفلی به پیش برداشته شد. نهادهائی که در خارج کشور به وجود آمدند نیز از دستآوردهای جنبش چپ به حساب می آیند.

همچنان درجریان جنگ مقاومت ملی، ایجاد جبهات سیاسی– نظامی (که ضرورت آن زمان بود) مانند جبهۀ متحدملی، جبهۀ مبارزین مجاهد، شورای جانبازان وغیره نیز، علیرغم کمبودها، از دستاوردهای تشکیلاتی جنبش چپ است که توانست مدت مدیدی را در همسوئی و همسنگری درسنگرهای داغ با نیروهای اجتماعی دیگر بگذراند. ترکیب وعملکرد در این جبهات، با وصف نا رسائی های شان، نمونه ای از دموکراسی است که درآن کمونیست ها و مذهبیون غیروابسته با حفظ هویت و تشکیلات  شان به عنوان  نمایندگان طبقات مختلف، کنارهم و با اطمینان کامل، با پذیرش و تطبیق پلاتفرم مشترک، زیرشعار آزادی ملی، دموکراسی وعدالت اجتماعی، مدت ها زیست و مبارزه کردند.

ویژگی دیگر تشکیلاتی جنبش چپ درین دوره اینست که علیرغم این که سازمان ها واحزاب دست راستی یکی پی دیگری در خارج کشور و به کمک و دستور اجانب و درخدمت امیال شوم آن ها شکل می گرفت، جنبش چپ کشور در داخل و در قلب مردم خود سازمان ها و تشکلات رزمندۀ خود را سازماندهی کرد؛ و تا آنجا که من می دانم به هیچ نیرو و یا  کشور اجنبی وابسته نبود.

 درساحۀ نظامی نیز رزمندگان چپ، جبهات بزرگ و نامداری داشتند، مانند جبهات کنر، جبهۀ انجینران و… درهرات، جبهۀ قندوز، جبهات کهدامن، جبهۀ نیمروز و چندین جبهۀ دیگر مربوط هریک از سازمان های نوپای چپ در ولایات مختلف کشور، که همه دلیرانه جنگیدند و درمحلاتی که حضور نظامی داشتند، هم اکنون هم مردم از حماسه های شان یاد می کنند. هکذا ایجاد دسته های چریک شهری، به ویژه در کابل و هرات، از کارنامه های نظامی جنبش چپ افغانستان به حساب می آید.

دراین ساحه، علیرغم نابرابری مطلق قوا، جنبش چپ دستاوردها و تجارب ارزشمندی دارد. ارزیابی کامل دست آوردها وشکست های نظامی، حضور جمعی از صاحب نظران حاضر درمعرکه را می طلبد.

خوش بختانه گزارش مدونی از جبهات حوزۀ غرب کشور دردست است که به فرصت آن را منتشر خواهیم کرد. امید است از جبهات حوزه های دیگر نیز گزارشاتی تهیه شده باشد و به نشر برسد تا مردم و نسل جوان به مبارزات و قهرمانی های جنبش چپ در این عرصه نیز بیشتر آشنا شوند. 

 – در ساحۀ سیاسی:

در دورانی که وابستگی به اجانب و وطنفروشی توسط خود فروختگان خلقی – پرچمی  و دهاره های اخوانی به اوج خود رسیده بود، واین قباحت می رفت تا قبح خود را از دست بدهد. راهیان جنبش چپ، درفش “مشی مستقل ملی” را برافراشتند وبا شعار اتکاء به خود  و “مرد سلاح خود را از نامرد می گیرد” به میدان شتافتند و بر هرگونه وابستگی و عامل بیگانه شدن، مُهر بطلان زدند. رسالت دفاع از ویژگی تاریخی مردم افغانستان را، که هرگز تسلط غیر نپذیرفته اند، فقط جنبش سرافراز و مبارزان میهن پرست افراشته قامت و استوار چپ به دوش کشیدند. چه، جناح های دیگر با آن که در رویاروئی همدیگر قرار می گرفتند؛ ولی هرکدام زنجیر وابستگی نوعی از اجانب را به گردن حمل می کردند و توسط بیگانگان مغرض تغذیه و تأمین می شدند. استقلال وعدم وابستگی افتخاری است که درین دوره از مبارزات خونین و دشوارگذر، در بین کلیۀ نیروهای سیاسی، فقط جنبش چپ مستحق وشایستۀ آنست.

دومین امتیاز سیاسی جنبش چپ درین مقطع، در پهلوی آزادی خواهی، طرح و دفاع از دموکراسی به عنوان روش جست و جوی راه حل مسایل است. که هم حاکمیت خلق و پرچم، وهم اپوزیسیون مسلح اخوان، وهم حامیان امپریالیست شان به شدت آن را زیر پا گذاشتند. جنبش چپ توانست درجریان جنگ مقاومت، با حوصله مندی زیاد و تحمل رنج ها، این روش را در جائی که حضور داشت به کار ببندد ونطفه هائی از آن را، با تشکیل شوراها و کمیته های مردمی در روستاها، در مناسبات مردم زرع کند و. . . 

از درازای سخن بکاهیم، هدف از گرفتن این قطرات از دریای مبارزات جنبش چپ، اینست که ما نکاتی را از آن به عنوان جانمایۀ کار بعدی برگزینیم و از تکرار اشتباه بپرهیزیم.

– اولین نکتۀ که در همه دوره های مبارزاتی به چشم می خورد، اینست که درجامعۀ ما مناسبات عقبماندۀ فئودالی – قبیله ای،  با استفاده از روحانیت ارتجاعی و به کارگیری سلاح دین، همیشه در تقابل پیشرفت جامعه و نیروهای پیشرو آن قرار گرفته وآن را سرکوب کرده است.

– دومین نکتۀ که باید به آن توجه کرد، دست درازی اجانب مداخله گر و استعمارگر در کشورماست. نیروهای استعمارگر و مداخله گر، همیشه به کشورما چشم داشته و برای تأمین منافع شان دسته ها و گروه هائی را از حاکمیت ها و اقشار عقبماندۀ جامعه با خود همراه ساخته و توسط آن ها جلو هرگونه مبارزۀ آزادیخواهانه و دموکراتیک را گرفته و آن را سرکوب کرده اند؛ وخود با تجاوزات مکرر شان باعث غارت و مانع تکامل جامعۀ ما شدند. ما طی چهار دهه تجربۀ خونینی از تجاوز سوسیال امپریالیزم  و متحدانش وعمال خلقی – پرچمی اش داریم، و هم اکنون هم ملت و کشورما در زیر پاشنه های خونین امپریالیسم امریکا ومتحدانش به همدستی عمال داخلی شان، از لیبرال دموکرات غرب زدۀ امریکائی و اروپائی  تا مجاهد و طالب بنیادگرای مسلمان و خلقی – پرچمی ها، قرار دارد؛ که ضمن غارت و چپاول، دهه ها، و شاید قرن ها، کشور ما را به عقب رانده اند.

آری! این دوعامل (درونی و بیرونی) تاهم اکنون کماکان درکشور ما بیداد می کنند و مبارزات گذشتۀ مردم ما، علیرغم جانفشانی ها و قربانی دادن های پیشتازان شان، نتوانسته این دوسد را از پیش روی تکامل جامعه بردارد. مبارزان امروز، اگر مبارزه با این دو عامل را هدف خود قرار ندهند، اولاً راه به جائی نخواهند برد، و دوماً گسستی را درسلسلۀ تکامل جامعه تحمیل می کنند، که درتداوم کار زیانباراست. لذا هدف اولیۀ هرگونه مبارزه باید:  

مبارزه با ارتجاع و استعمار، و به شرایط  تجاوز امروزی، مبارزه با امپریالیسم و ارتجاع قرار بگیرد. یعنی این که ما باید هرگونه تجاوز به کشور خود را محکوم کنیم و برای طرد تجاوز و دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشورخود، کلیۀ نیروهای وطنپرست را صف آرائی، بسیج و به مبارزه بکشیم.

در پهلوی آن، مبارزه با ارتجاع همدست و چوبدست تجاوز را، که هرگونه احساس ملی را از دست داده و وطنفروشان حرفه ای گشته اند(جهادی های درقدرت و طالبان ابزار معامله و…) بخشی از مبارزه با امپریالیسم بسازیم. در متن و پیشبرد چنین مبارزه ای “ملی – دموکراتیک” است که عقبماندگی و ریشه کن کردن مناسبات فئودالی – قبیله ای جامعه و جایگزین کردن یک نظام دموکراتیک واقعی مبتنی بر اراده و نفع اکثریت مردم، نیز باید در صدر برنامۀ کاری تشکلات مبارزین، و به ویژه جنبش چپ، قرار بگیرد. این دو هدف یعنی طرد تجاوز و دموکراتیزه کردن جامعه، مضمون عمدۀ مبارزۀ کنونی(انقلاب دموکراتیک نوین) است که ما را در رسیدن به عدالت اجتماعی و آزادی انسان از هرگونه قید و بند استعمار واستثمار کمک خواهد کرد.

طبیعیست که قبل از اقدام به هرگونه مبارزه، باید ابزار اجرائی و رهبری مبارزه(تشکیلات مناسب) را ایجاد و برنامۀ جامع الاطراف متناسب با شرایط مبارزاتی را، با درس گیری از گذشته و با دورنمای روشن و مترقی که منافع اکثریت جامعه را تأمین نماید، تدوین کرد. درغیر آن ره به جائی نمی رسد.

فکر می کنم دراین مصاحبه و برای امروز همین قدر کافیست، شرح تاریخ و عملکرد جنبش سرافراز دموکراتیک نوین، که بزرگترین، عملورزترین و پاکبازترین جنبش معاصر درکشورما بود، به چندین کتاب هم نمی گنجد، چه رسد به یک مصاحبه. ما به مصداق ریختن “بحر درکوزه”، به نکاتی ازآن اشاراتی کردیم، تا اساسات مورد تحریف و دستبرد قرار نگیرد و شارحان بعدی کار شان را بر روی افواهات بنا ننهند. امید است از این مختصر چیزی دستگیر تان شده باشد. تشکر از حوصلۀ تان، تا صحبتی دیگر.

ت. حمید: انجینیر صاحب از شما تشکر. بسیار زحمت کشیدید، بحث بسیار مستند و زنده و تاریخوار، با کوهی از رنج و مبارزه که نسل های آینده می توانند از آن بهره ببرند و آگاه شوند که درتاریخ کشورشان چه مبارزات دلیرانه و پاکبازانۀ صورت گرفته و چه شخصیت های دانشمند و مبارزی داشته و دارند. امید است هرکس دیگری هم که از این تاریخ چیزی می داند، همین گونه مستند و مستدل مطرح کند تا با گردآوری این مجموعه بتوانیم دَین پاکبازان تاریخ کشورمان را اداء کنیم و جلو افواهات مغرضانه و تاریخ سازی های دغلبازانه را بگیریم و آیندگان نیز از سردرگمی رهائی یابند.