سید مسلم

                                     “خانۀ شیطان خراب”

 

روایت است که روزی حضرت موسی جانب کوه طور روان بود، می گویند حضرت موسی یگانه پیغمبریست که خدایش را از نزدیک دیده و باوی افتخار ملاقات داشته است، از این جهت دراساطیر دینی به کلیم الله شهرت دارد. او درعرض راه در دامنۀ کوهی به یک نفر چوپان برمی خورد که مشغول کاریست. شبان بادیدن موسی سلام می گوید، بعد از سلام وعلیک موسی پیامبر ازچوپان می پرسد که مشغول چه کاریست؟ چوپان درجواب می گوید که “نیت دارد دراینجا برایش کلبه ای آباد نماید تا از شر گرما و سرما و باد و توفان درامان باشد”. موسی برایش می گوید:

 “اینجا دامنۀ کوه است، امکان زیاد سرازیر شدن سیل وجود دارد، لذا تو برو وجای مناسبتری را انتخاب کن.”

چوپان از تجربۀ خود بهره گرفته درجواب موسی پیمبر استدلال می نماید که “من سالهای زیاد عمرم را دراینجا گذرانده ام و اینجا را از سببی انتخاب کرده ام که اینجا هرگز سیل جاری نگردیده است.”

موسی پیمبر از جواب چوپان تکان خورده بدون جواب ماند. با آنکه راه خود را به طرف کوه طور گرفت، ولی از این چنین جوابی از طرف چوپان ناراحت بود. همین که موسی به کوه طور می رسد خداوند با آنکه از جریان واقعه مطلع است، با دیدن موسی از او می پرسد که چرا افسرده و متأثر است؟ موسی پیمبر جریان برخوردش را با چوپان بیان می کند. خداوند(ج) خطاب به موسی می گوید “چوپان حقیقت را گفته، ما هیچگاهی آنجا سیل نازل نکرده ایم”. موسی پیامبر از شنیدن این سخنان خدا سراسیمه(وارخطا) گردید. چون نمی توانست بپذیرد که تجربۀ یک چوپان درمواردی از معلومات یک پیغمبر درست تر و منطبق با واقعیت درمی آید. با اینحال درگفتگو با چوپان آبرویش را ازدست رفته می دید. لذا از خدا(ج) خواست که برای حفظ آبرویش داخل اقدامات مقتضی گردد. اما در بازگشت از کنار چوپان بدون حرف وسخنی گذشته به راهش ادامه داد.

چوپان با تلاش و زحمت فراوان کلبه را آباد می کند و چند صباحی درآن بخوبی و آرامی زندگی می کند. یکی از روزها که رمه اش را دردشت وسیع وبزرگی به چرا می برد، ناگهان می بیند که درآسمان کوهی که درآن کلبۀ چوپان است برخلاف همیشه ابرهای تیره و سیاهی پدیدار گشته و متعاقب آن باران سهمگینی می بارد. بعد از ساعتی چوپان به عجله نزدیک کلبه اش می رسد و می بیند که کلبه اش ویران  و در و پنجره و سنگ هایش هرطرف پراکنده اند. با تأثر فراوان روی یکی از سنگ ها نشسته و به فکر فرو می رود. بعد از گذشت دقایقی سرش را بلند کرده و دفعتاً حضرت موسی پیمبر را در برابر خود می بیند. موسی که از تقاضای خود برای تحقق حرفش و اجابت آن از طرف خدا(ج) مبنی بر تخریب کلبۀ آن چوپان بیچاره، واقف بود، با لحن عتاب آمیزی چوپان را مخاطب قرارداده می گوید:

“اگر ازحرف من سرپیچی نمی کردی و مطابق آن عمل می کردی به چنین روزی گرفتار نمی شدی”. چوپان درجواب می گوید ” یا موسی اینجا هرگز سیل نمی آمد، خانۀ شیطان خراب شود”. معنی حرف چوپان اینست که تو به خدایت شیطانی کردی و او هم به حرف شیطان خانۀ مرا خراب کرد.

برخی را عقیده براینست که مقولۀ “اخوان الشیاطین” از این رویداد منشاء گرفته است.