رسول پویان

غزنی درآتش

خـدایـا غـزنـی مـا در گرفته

همه جا دود وخاکستر گرفته

جسـد روی جسد افتاده یارب

دد وحشی صفت خنجرگرفته

******

ابو ریحان سنایی گریه کردند

ز دل بهزاد و جامی گریه کردند

ز درد و ســوز تـاراج تمـدن

همه با همصدایی گریه کردند

******

ز گـور مولـوی فـریـاد خیزد

ز بلخ و بامیان صد داد خیزد

دل کابل شده چون کاسۀ خون

فـغــان از مادر و اولاد خیزد

******

زمانی غزنه مشهورجهان بود

مکان شاعـران و عارفان بود

تمدن داشت در ملک خراسان

همه بیت وغزل ورد زبان بود

*******

کجا شد آن شکوه پار غزنین

چه آمـد بـر سـر آثار غزنین

ز بیرحمی چـرا در آتش کین

به سوزاند در و دیوار غزنین

******

تمـدن بـا توحّـش فـرق دارد

توحّش تار و دانش برق دارد

تمدن کشتی بحر نجات است

توحّش عالمی را غرق دارد

******

بره هـا در دم گـرگان گرگ اند

و چوپانان نهان درکنج ارگ اند

ز هرسو دشنمان بیدار و چالاک

سران مملکت درخواب مرگ اند

******

به غزنی بی کفن خونپوش گشتند

به روی جـاده ها مفروش گشتند

بـه کابـل دخـتـران نیک سـیرت

زسوگ و غم کفن بردوش گشتند

13/8/2018