شکایت از پرویز ثابتی، قائممقام ساواک، اقدامی بهجا و دفاع از حرمت و کرامت انسانی است!
بهرام رحمانی
شکایت علیه پرویز ثابتی که ۱۰ فوریه در دادگاه فدرال اورلاندو مطرح شده است، میافزاید که رئیس اداره سوم ساواک «نهتنها از عدالت فرار کرده، بلکه همچنان از طریق شبکهای از ارتباطات، تهدیدی بالقوه برای مخالفان محسوب میشود.»
بنا به گزارش روزنامه «ایندپندنت» بریتانیا، سه ایرانی مقیم آمریکا که پیش از انقلاب تحت شکنجههای سنگین پرویز ثابتی قرار گرفته بودند، طی یک دادخواست ۲۲۵ میلیون دلاری از وی شکایت کردهاند. این شکایت او را بهعنوان معمار نهادینهسازی شکنجه در ایران معرفی میکند.
پرویز ثابتی و همسرش هنگام وقوع انقلاب از ایران گریختند و در چهار دهه گذشته مخفی بودند.
روزنامه انگلیسی زبان ایندیپندنت خبر داد سه ایرانی مقیم آمریکا که پیش از انقلاب تحت شکنجه های سنگین پرویز ثابتی عضو ارشد ساواک قرار گرفته بودند، طی یک دادخواست ۲۲۵ میلیون دلاری از وی شکایت کردند.
این روزنامه انگلیسی از پرویز ثابتی بهعنوان معمار نهادینه سازی شکنجه در ایران نام برده است.
نام شاکیان از ترس اینکه ثابتی و عوامل او به سراغشان نروند محفوظ مانده و به نامهای جان یک، جان دو و جان سوم معرفی شدهاند. هر سه نفر بیش از هفتاد سال سن دارند. آنها از ثابتی بهعنوان «قدرتمندترین و مخوفترین مردان» رژیم شاه، در «یک حکومت توتالیتر» نام بردهاند.
یکی از شاکیان ثابتی گفته ثابتی به وی برق وصل کرده و او را از سقف با مچهایشان آویزان کرده بودند درحالیکه وزنههایی به وی وصل بود.
رادیو فردا نوشته است: «درباره این شکایت با دختر آقای ثابتی تماس گرفته است اما تا لحظه تنظیم این گزارش پاسخی دریافت نکرده است.»
پرویز ثابتی ۸۸ ساله که در این پرونده با عنوان «شکنجهگر ارشد شاه» معرفی شده، بعد از سقوط رژیم شاهنشاهی به آمریکا رفت و در اورلاندو، فلوریدا، زندگی میکند؛ جایی که گفته میشود کسبوکاری موفق در زمینه املاک و مستغلات راهاندازی کرده است.
او پس از پناهنده شدن به آمریکا به ندرت در انظار عمومی ظاهر شده، اما در مصاحبهای در سال ۲۰۱۲ ادعا کرد که در زمان تصدیاش در ساواک، این سازمان «از روشهای استاندارد بازجویی» استفاده میکرد و هرگونه اتهام شکنجه را رد کرد.
به گفته منبع روزنامه ایندیپندنت، «یکی از اهداف شکایت این است که این پرونده زمینهساز موج جدیدی از دادخواهی علیه ناقضان حقوق بشر شود که در ایالات متحده پناه گرفتهاند.»
انتشار عکسهایی از پرویز ثابتی در بهمن ۱۴۰۱ در تجمع میامی توسط دخترش، همزمان با اعتراضات به جان باختن مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد، بار دیگر نام او را بر سر زبانها انداخت.
جزئیاتی از شکایت شاکیان
شاکیان ثابتی بهدلیل مسائل امنیتی در اسناد دادگاهی با نامهای مستعار جان دو ۱، ۲ و ۳ (John Doe I, II, III) معرفی شدهاند. آنها در شکایت خود مطرح کردهاند که این مرد ۸۸ ساله «برنامهریزی، نظارت و حمایت» از بازداشت و شکنجه آنها را بر عهده داشته است. آنها میگویند که در جریان شکنجه، به آنها شوک الکتریکی داده شده، از مچ دست از سقف آویزان شدهاند، وزنههایی به اندام تناسلیشان متصل شده، شلاق خورده، مورد ضرب و شتم قرار گرفتهاند و مجبور به تحمل «آپولو» شدهاند-وسیلهای که در شکایت بهعنوان «صندلی الکتریکی با ماسک فلزی که برای تشدید فریادهای قربانیان در گوش خودشان طراحی شده» توصیف شده است.
جان دو ۱، مردی ۷۲ ساله و ساکن کالیفرنیا، در یک گواهینامه رسمی که همراه شکایت ثبت شده، نوشته است: «من طی چهار دهه گذشته در ترس از جمهوری اسلامی زندگی کردهام.» او ادعا میکند که هدف نظارت عوامل ایرانی، هم در فضای مجازی و هم در دنیای واقعی قرار گرفته است، فرزندش در خیابان از سوی حامیان رژیم مورد آزار و اذیت واقع شده و حکومت ایران به خانوادهاش فشار آورده تا محل اقامت فعلی او را افشا کنند.
جان دو ۲، مردی ۸۵ ساله که او نیز در کالیفرنیا زندگی میکند، اظهار داشته که «از جمهوری اسلامی و تواناییاش در خاموشکردن مخالفان در هر نقطهای از جهان» وحشت دارد و معتقد است که ثابتی «قادر و مایل است که به خاطر مشارکت من در این شکایت، به من و خانوادهام آسیب برساند.»
جان دو ۳، مردی ۶۸ ساله و ساکن کالیفرنیا، در شهادتنامه رسمی خود تأکید کرده است که «باور ندارم که زندگی در ایالات متحده مرا از آسیب عواملی که از طرف حکومت ایران اقدام میکنند، محافظت میکند.»
بر اساس اسناد شکایتنامه، ثابتی و همکارانش مسئول «دستگیری و شکنجه گسترده هزاران نفر از مخالفان سیاسی فرضی، از جمله وکلا، نویسندگان، کارگردانان تئاتر، استادان دانشگاه، اعضای اقلیتهای قومی، روشنفکران، دانشجویان، فعالان، هنرمندان و رقبای سیاسی» بودهاند.
این شکایت میافزاید: «حکومت وحشت هدفمند در دوران تصدی(ثابتی) بهعنوان رئیس اداره سوم ساواک به اوج خود رسید»؛ واحدی که در این اسناد از آن بهعنوان «بدنامترین» بخش ساواک یاد شده است.
ثابتی و همسرش در سال ۱۹۷۸ از ایران گریختند و به گفته این شکایت، «فعالانه» محل اقامت خود را مخفی کردند. او طی چهار دهه گذشته در خفا زندگی کرده و سرانجام در سال ۲۰۲۳، همزمان با اعتراضات گسترده در ایران، دوباره ظاهر شد و یک مستند ۷,۵ ساعته منتشر و در آن از دوران خدمت خود بهعنوان یکی از خشنترین عوامل شاه دفاع کرد.
او همچنین در همان سال با حضور در یک تظاهرات در لسآنجلس علیه رژیم جمهوری اسلامی، خشم ایرانیان تبعیدی و دادخواهان را برانگیخت.
بر اساس شکایت تسلیمشده، جان دو ۱ در سال ۱۹۷۴(۱۳۵۳-۱۳۵۴) زمانی که دانشجوی دانشگاه تبریز بود، در خوابگاه خود بهدست نیروهای ساواک دستگیر شد. اسناد دادگاه نشان میدهند که او هفتهها تحت شکنجه قرار گرفته زیرا متهم شده بود که یک کتاب شعر سیاسی ممنوعه را در اختیار یکی از همکلاسیهایش قرار داده است. این شکایت تأکید دارد که شکنجههای وحشیانه او با هماهنگی و تایید پرویز ثابتی انجام شده است.
پس از ۴۰ روز بازجوییهای خشونتآمیز، او در یک دادگاه نظامی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی محاکمه شد و به چهار سال زندان محکوم گردید.
در ادامه آمده است: «او در نتیجه زخمها و عفونتهایی که در زندان متحمل شد، در تمام عمر خود از مشکلات کلیوی رنج برده است. جان دو ۱ هنوز جای زخمهای ناشی از شلاق و تازیانه را روی بدن خود دارد. او این زخمها، و بسیاری از جزئیات آنچه بر سرش آمده را در طول زندگیاش از دیگران پنهان کرده است.»
بر اساس شکایتنامه، جان دو ۲ که یک هنرمند است، عضو یک گروه هنری بوده که در دهه ۱۹۷۰ بهدستور ساواک تعطیل شد. او چندین بار به دلیل حمایت از آزادی بیان در ایران بازداشت و زندانی شده و پس از یک دادگاه نمایشی در دادگاه نظامی، به ۱۲ سال زندان محکوم شده است. طبق ادعای شاکی، او هفت سال از این حکم را گذراند و طی آن، بارها به دستور ثابتی شکنجه شد.
در بخش دیگری از شکایتنامه آمده است: «شکنجههای جان دو ۲ بار سنگینی از فشار روانی عمیق و سنگینی بر او گذاشته است، چیزی که هر روز خودش یک مبارزه است. جان دو ۲ برای کمک به مقابله با آثار ماندگار شکنجههایش، سالها تحت درمان قرار گرفته است. حتی فکر کردن به شکنجههایش برای او یک فرآیند احساسی و دردناک است. در برخی مواقع، جان دو ۲، زمانی که سعی میکند درباره شکنجههایش صحبت کند، واکنشهای استرس پس از سانحه دارد از جمله لرزش تمام بدن و احساس سرگیجه.»
درباره جان دو ۳ نیز نوشته شده: «او هنوز در دوران دبیرستان بود که از سوی ساواک به اتهام به اشتراک گذاشتن مطالب ضد شاه دستگیر و در یک مرکز بازجویی در زادگاهش شیراز شکنجه شد. پس از اینکه نام او توسط یکی از همکلاسیهایش که با یک تفنگ خانگی برای شکار پرندگان دستگیر شده بود، لو رفته، جان دو ۳ به مشارکت در یک گروه مسلح متهم شد و به دو سال زندان محکوم گردید». شکایت میگوید که در آنجا، او تحت انواع وحشیانهای از شکنجه قرار گرفت که تماما بهدستور و نظارت پرویز ثابتی بود و هنوز هم بر او تأثیرگذار است.
در ادامه آمده است: «بازگویی و تجدید تجربه شکنجههایش برای جان دو ۳ دشوار است؛ این کار میتواند احساس بیاحترامی و تحقیر را به همراه داشته باشد. ترومای او بار سنگینی برای او در تمام عمرش باقی گذاشته است، اگرچه او تمام تلاش خود را کرده تا با آن کنار بیاید.»
شاکیها گفتهاند حالا که ثابتی از زندگی مخفی خارج شده میخواهند ادعاهای خود را علیه او پیگیری کنند و گرچه از انتقامجویی عوامل جمهوری اسلامی و حامیان پهلوی ترس دارند، «احساس میکنند دیگر نمیتوانند منتظر بمانند» تا تهدیدهای چنین افرادی حذف شود، اگر روزی چنین تهدیداتی از بین برود.
این سه نفر خواهان غرامت جبران خسارت و مجازات حداقل ۷۵ میلیون دلار برای هر نفر، در مجموع ۲۲۵ میلیون دلار، بهعلاوه هزینههای وکلا هستند. پس از دریافت شکایت، ثابتی سه هفته فرصت خواهد داشت تا به اتهامها پاسخ دهد.
واکنش سخنگوی عفو بینالملل به شکایت از پرویز ثابتی
در همین حال، رها بحرینی حقوقدان و سخنگوی سازمان «عفو بینالملل»، در این باره به رادیو فردا گفت «در دل این پرونده، رنج ماندگار بازماندگان شکنجه قرار دارد که همچنان به دنبال عدالت، حقیقت و پاسخگویی هستند.»
او افزود: «این شکایت، بحران طولانیمدت مصونیت از مجازات و بیکیفر ماندن نقض جدی حقوق بشر و جنایات بینالمللی در ایران را به ما یادآوری میکند. پیامدهای این وضعیت نهتنها برای قربانیان بیشمار و خانوادههایشان، بلکه برای فرهنگ احترام به حقوق بنیادین بشر در ایران نیز ویرانگر بوده است.»
خانم بحرینی با اشاره به مستندسازی سابقه سرکوب در ایران گفت: «قربانیان جنایات ساواک، جنایاتی که سازمان عفو بینالملل در دهه ۱۹۷۰ مستندسازی کرد، سالهاست که از حق خود برای دانستن حقیقت و دستیابی به عدالت در محاکمههای عادلانه محروم ماندهاند؛ از جمله به این دلیل که افرادی که مظنون به ارتباط با ساواک بودند، جزو هزاران قربانی اعدامهای خودسرانه، شتابزده و غیرقانونی بودند که مقامهای جمهوری اسلامی پس از انقلاب ۱۳۵۷ با مصونیت کامل انجام دادند.»
به گفته این حقوقدان «این مصونیت ریشهدار زمینهساز تداوم و گسترش اپیدمی شکنجههای سیستماتیک و اعدامهای خودسرانه در ایران شده است.»
سخنگوی سازمان «عفو بینالملل» در ادامه تصریح کرد: «این پرونده نهتنها تلاشی برای دستیابی به پاسخگویی در قبال موارد نقض حقوق بشر در تاریخ گذشته ایران است، بلکه تصویری از آینده ایران را ترسیم میکند که در آن شکنجه در هر شرایطی جرمانگاری و مجازات میشود، صرف نظر از وابستگیهای سیاسی قربانی یا متهم، پاسخگویی و عدالت رکن اساسی نظام حقوقی است، هیچکس فراتر از قانون قرار نمیگیرد و کرامت انسانی بهطور بیقیدوشرط پاس داشته میشود.»
خانم بحرینی تاکید کرد سازمان عفو بینالملل در کنار بازماندگان و خانوادههای قربانیان برای دستیابی به حقیقت، عدالت و جبران خسارت در قبال موارد گذشته و جاری نقض حقوق بشر خواهد ایستاد.
بازسازی شکنجههای ساواک، موزه عبرت
پرویز ثابتی از زبان احمدعلی مسعودانصاری
احمدعلی مسعودانصاری درباره پرویز ثابتی میگوید در سال ۱۹۸۴ سازمان سیا به رضا پهلوی پیشنهاد پرداخت ماهی ۱۵۰ هزار دلار را کرده و یکی از شرایط آن این بود که هر ماه ۵۰ هزار دلار به ثابتی پرداخت شود.
احمدعلی مسعودانصاری از اقوام فرح دیبا و عضو دربار پهلوی که هماکنون ساکن آمریکاست و در دوران حکومت سابق مسئولیتهایی همچون تدریس در دانشگاه ملی، سرپرستی امور دانشجویان، عضویت در هیات نمایندگان ایران در بازار مشترک و معاونت مدرسه عالی شمیران اشتغال را داشت، در یادداشتی که در کتاب ناگفتههای تاریخ معاصر آن را چاپ کرده بود به برخی ادعاهای پرویز ثابتی در کتاب در «دامگه حادثه» پاسخ داده است.
مسعود انصاری بعد از پیروزی انقلاب به خارج کشور رفت و تا زمان فوت محمدرضا شاه، ماموریتهایی را از جانب وی همچون مذاکره با سعودیها و تیمسار اویسی را برعهده داشت؛ وی در سالهای اخیر مشاور مالی و شخصی رضا پهلوی بود اما با اختلافاتی که با وی داشت، از جرگه حامیان سلطنت جدا شد.
متن زیر بخشی از پاسخ او به ادعاهای ثابتی در کتاب خاطرات «در دامگه حادثه» و همچنین سایر مسائل مرتبط با پرویز ثابتی است که در ادامه میخوانید:
در صفحه ۶۶۱ کتاب در «دامگه حادثه» قانعی فرد(نویسنده کتاب و طرفدار دیروزی جمهوری اسلامی و امروزی رضا پهلوی) در پرسش از ثابتی مینویسد: «اعتقاد احمد علی انصاری این است که حضرات سازمان سیا یک پولی به اشرف و رضا پهلوی و فرح دیبا و شما و اویسی و…. داده و این پولها برای کودتا بوده و بعد بین شما دعوایی میشود و همه از همدیگر جدا میشوید و… شاید دنبال این تئوری است.»
این سخنان واقعیت نداشت و تهمتی بیش نبود؛ آنچه من گفتهام و یا نوشتهام موجود است. من هیچگاه نه گفتهام و نه نوشتهام که بانوان فرح پهلوی و اشرف پهلوی و آقای اویسی از سازمان سیا پول گرفتهاند. آقای قانعیفر باید توضیح بدهند که این مطالب و موضوع پول گرفتن بانو فرح و بانو اشرف پهلوی و آقای اویسی را از کجا پیدا کردهاند و چگونه به «اعتقاد» من دسترسی یافتهاند؟
در مورد آقایان رضا پهلوی و پرویز ثابتی، مطلبی که من نوشته و گفتهام به شرح زیر است و به هر حال هیچ ربطی به کودتا یا دعوای میان این اشخاص ندارد: در سالهای ۱۹۸۲ و ۱۹۸۳ میلادی که آقای رضا پهلوی در مراکش بود، تعدادی از آشنایان سعی در آوردن و معرفی ماموران سازمان سیا و ملاقات ایشان با رضا پهلوی داشتند و حتی رقابت شدیدی میان ایشان در این مورد درگرفته بود.
من به آقای رضا پهلوی پیشنهاد کردم که ایشان باید از این بازی خارج شود و شأن خود را حفظ کند و اگر علاقه ای به دیدن فردی از سازمان سیا را دارد بهتر است با رئیس این سازمان آقای ویلیام کیسی ملاقات کند؛ ایشان قبول کرد و من این موضوع را با آقای دکتر غلامحسین کاظمیان که مسئول کارهای سیاسی ایشان در آمریکا بود مطرح کردم. ایشان دوستی به نام آقای مرین اسموک داشت که از دوستان نزدیک آقای ریگان رئیس جمهوری وقت آمریکا و اطرافیان ایشان بود.
در سفر شاهزاده در سال ۱۹۸۳ به آمریکا، آقای اسموک ناهاری در کلوب Chevy Chase درایالت مریلند آمریکا ترتیب داد که در آن، آقایان کیسی، مایکل دیور، دیک هلمز و عده ای دیگر از جانب آمریکاییها و نیز علاوه بر من، آقایان دکتر غلامحسین کاظمیان، احمد اویسی، و شهریار آهی حضور داشتند. بعد از آن ناهار، ملاقاتهای دیگری نیز میان آقایان رضا پهلوی و ویلیام کیسی در خانه آقای اسموک انجام گرفت.
مسعود انصاری و رضا پهلوی
مسعود انصاری میگوید در سال ۱۹۸۴ سازمان سیا به رضا پهلوی پیشنهاد پرداخت ماهی ۱۵۰ هزار دلار را کرده و یکی از شرایط آن این بود که از این مبلغ هر ماه ۵۰ هزار دلار به آقای پرویز ثابتی پرداخت شود.
در سال ۱۹۸۴ آقای پهلوی به من گفت که آقای کیسی پیشهاد پرداخت ماهی ۱۵۰ هزار دلار را به ایشان کرده و یکی از شرایط آن این است که از این مبلغ هر ماه ۵۰ هزار دلار به آقای پرویز ثابتی پرداخت شود. من با اصل پول گرفتن ایشان از سازمان سیا مخالفت، و به ایشان گوشزد کردم که پدر ایشان تا روز فوت به دلیل نقش خارجی در کودتای ۲۸ مرداد، مورد انتقاد مردم ایران بوده است؛ پیشنهاد من برای انجام ملاقات با رئیس «سیا» این نبود که ایشان از این سازمان پول بگیرد، بلکه هدف در مرحله اول خلاص شدن از فشار اطرافیان شاهزاده، برای آوردن افراد مختلف این سازمان به داخل تشکیلات ایشان بود.
دوم اینکه فکر میکردم اگر ایشان علاقه به داشتن رابطه با این سازمان دارد، این رابطه باید مطابق شأن ایشان و تنها در حد مشورتی باشد؛ آقای رضا پهلوی استدلال مرا قبول نکرد. من نیز با اینکه در آن زمان هم مسئول امور مالی شخصی ایشان بودم و هم مسائل مالی فعالیتهای سیاسی ایشان را سرپرستی میکردم، از گرفتن آن پول اجتناب کردم. بنابراین مسئولیت گرفتن این پول به عهده آقای شهریار آهی محول گشت و تا جایی که میدانم پرداخت آن تا سال ۱۹۸۸ ادامه داشت.
بعد از آن، آقای پرویز ثابتی برای دیدار آقای رضا پهلوی به ایالت کنتیکت میآمد و با ایشان ملاقات میکرد و با آقای احمد علی اویسی نیز دائما در ارتباط بود.
در مورد مسئله مالی میان آقایان رضا پهلوی و پرویز ثابتی از سازمان سیا، این تنها چیزی است که شاهد بودهام و غیر از این، هیچ جا، و هیچ وقت در این مورد نه مطلبی گفتهام و نه نوشتهام.
لازم به توضیح است که آقای کیسی در آن زمان آقای رضا پهلوی را بسیار جدی گرفت و افراد زیادی از کارمندان سازمان سیا را برای کمک به ایشان مامور کرد ولیکن بعد از سه هفته همه آنها را بازخواست و اظهار نمود که این مرد جوان علاقهای ندارد، ولیکن تا جایی که میدانم پرداخت پول به آقای پهلوی از سال ۱۹۸۴ شروع و تا سال ۱۹۸۸ ادامه داشت.
شاید کسی از این جریان نتیجه بگیرد که پرداخت پول به ایشان بهخاطر برگرداندن ایشان به تخت پادشاهی نبوده، بلکه دلائل دیگری داشته است؛ من در این زمینه بیاطلاعم.
گوشههایی ازجنایتهای پرویز ثابتی در پلیس مخفی حکومت شاه(ساواک»
پرویز ثابتی با کنفرانس مطبوعاتی فروردین ۱۳۵۰ مشهور شد. وقتی او با عنوان «مقام امنیتی» مقابل دوربین و خبرنگاران نشست و ابعاد طرح چریکهای فدائی خلق در سیاهکل را تشریح کرد. آن زمان کمتر کسی میدانست چهره رونماییشده ساواک، معاون دوم ادارهکل امنیت داخلی ساواک است و در کارنامهاش ریاست اداره عملیات و بررسی امنیت داخلی و مسئول بخش کمونیستی را نیز دارد. پس از همین گفتوگو بود که ریاست ساواک دستور داد برایش محافظ بگذارند.
پرویز ثابتی، نخست با نام مستعار پرویز غفارپور به استخدام ساواک درآمد. دو نفر معرفش، یکی ضرابی مدیرکل اداره ششم(اداری مالی) ساواک و دیگری سیفالله شهاب از مدیران ادارهکل سوم بودند.
او در ادارهیکم ادارهکل امنیتداخلی، پس از یک سال ریاست «بخش کمونیستی» را بر عهده میگیرد و تا سوم مرداد ۱۳۴۵ در همین مسئولیت باقی است. پس از این تا پایان سال ۱۳۴۸ ریاست ادارهیکم امنیت داخلی را بر عهده میگیرد که مسئولیتش کشف، مراقبت و تعقیب فعالیتهای براندازی است. مهمترین بخشهای زیرمجموعه او، احزاب و گروههای کمونیست(۳۱۱) و احزاب و سازمانهای رادیکال سیاسی(۳۱۲) در کنار اعراب و بلوچها(۳۱۳) و اکردها(۳۱۴) است. دو بخش ابتدایی، عملا جدیترین منتقدان و مخالفان حکومت، یعنی چریکهای فدائی خلق و روحانیون مذهبی را شامل میشود. او در این سالها برای ماموریت و شرکت در دورههای آموزشی مختلف، به کشورهایی مثل ترکیه، آمریکا و انگلستان نیز سفر میکند.
ثابتی از واپسین روزهای ۱۳۴۸ تا ۲۳ فروردین ۱۳۵۲ یکی از دو معاون ادارهکل سوم(امنیت داخلی) است. مهمترین مسئولیت او که باعث شهرتش میشود مدیرکل امنیت داخلی ساواک در بازه سالهای ۱۳۵۲ تا هفتم آبان ۱۳۵۷ است. در تمام این سالها امضای ثابتی، پای پرونده اغلب منتقدان، مخالفان و مبارزان رژیم شاه بود. از چریکهای فدائی خلق و تودهایها گرفته که او در خاطراتش آن را «کمونیسم- تروریسم» مینامد تا مجاهدینخلق و روحانیان مبارز سراسر کشور و مردم عادی و حتی ضربه زدن به تیمور بختیار اولین رئیس ساواک که در عراق مستقر و ضد رژیم شاه فعال بود. ثابتی در این سالها بخشی از رأس ماشین سرکوب رژیم شاه بود. او از آبان ۱۳۵۵ اجازه حمل اسلحه برای حفاظت از خود و از اسفند ۱۳۵۶ با توجه به جایگاه شغلیاش، ۲۰ درصد بیش ازحقوقعادیاش بهعنوان «فوقالعاده خطرات شغلی» دریافت میکند.
آبان ۱۳۵۷، وقتی ثابتی احساس میکند حکومت شاه دیگر ماندنی نیست، تقاضای بازنشستگی میکند و به فاصله دو سه روز پس از انتصاب بهعنوان مشاور ساواک در دهم آبان، با حقوق بالایی بازنشست شده و از کشور خارج میشود. مقصد کجا بود؟ حسین فردوست که سالها قائممقام ساواک و مسئول دفتر اطلاعات دربار بود، سالها بعد در خاطراتش میگوید «ثابتی برای خداحافظی به دیدنم آمد و گفت که می خواهد به آمریکا برود و همتای آمریکایی او در سفارت برایش مسجل کرده که در «سیا» شغلی به او واگذار خواهد شد.»
در سالهای ابتدایی پس از پیروزی انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ مردم ایران، خیلی از شخصیتهای اطلاعاتی و نظامی حکومت شاه در میدان مبارزه سیاسی و فعالیت برای براندازی انقلاب تازه پیروز شده حاضر بودند. اما پرویز ثابتی جزو معدود افرادی بود که تقریبا هیچگاه مثل بقیه خود را علنی نکرد. در طول چهل و چند سال گذشته، تنها چند عکس و صوت محدود از او منتشر شده بود. اما تقریبا ده سال قبل بود که ناگهان کتاب خاطرات او که در واقع مشروح گفتوگویش در آمریکا منتشر شد و نام او را مجددا بر سر زبانها انداخت. حالا پس از ده سال دخترش، عکسی از حضور خود، پدرش پرویز و مادرش نسرین در تجمع حامیان رضا پهلوی در آمریکا منتشر کرد. انتشار عکس ثابتی فقط جمهوری اسلامی را به واکنش نینداخته، بلکه گروهی از ایرانیان ساکن خارج از کشور که مخالف جمهوری اسلامی هستند از انتشار این تصویر خشمگین هستند. آنها معتقدند پرویز ثابتی بهعنوان مسئول امنیت داخلی ساواک در پنج سال پایانی حکومت شاه، نقش مهمی در سرکوب و شکنجه مخالفین و حتی منتقدان حکومت شاه داشته و باید توسط نهادهای حقوقی و قضائی بینالمللی به جرائمش رسیدگی شود.
مهمترین پروندهای که مورد اشاره مخالفان ثابتی قرار میگیرد، ماجرای اعدام مخفیانه ۹ زندانی در ۲۹ فروردین ۱۳۵۴ است. وقتی روزنامهها در خبری غافلگیرکننده از کشتهشدن ۹ زندانی معروف گروههای مسلح در جریان فرار از زندان خبر دادند. دو نفر از کشتهشدگان؛ کاظم ذوالانوار و مصطفی جوان خوشدل از کادرهای رده بالای سازمان مجاهدین خلق و هفت نفر دیگر؛ بیژن جزنی، حسن ضیاءظریفی، عباس سورکی، محمد چوپانزاده، احمدجلیل افشار، مشعوف کلانتری و عزیز سرمدی از اعضای سازمان چریکهای فدائی خلق به رهبری جزنی بودند. خبر روزنامهها حاکی از این بود که این افراد در جریان انتقال از زندانی به زندان دیگر موفق به خلع سلاح مامورین اتوبوس شده و پس از خروج از آن، توسط مامورین اسکورتکننده اتوبوس هدف قرارگرفته و کشته شدهاند.
کشته شدن این ۹ نفر «حین فرار»، مسپلهای بود که تا سالها بعد برای خیلیها غیرقابل قبول بود و به آن با دیده تردید نگاه میشد. راز قتل آنها، اردیبهشت ۱۳۵۸ فاش شد. هنگامی که بهمن نادریپور معروف به تهرانی از بازجویان ساواک که مدتی قبل دستگیر شده بود در مصاحبهای تلویزیونی جزئیات کشتهشدن این افراد را افشا کرد. نادریپور که در ساواک رهبر عملیات بخش احزاب و سازمانهای کمونیستی و مدتی مسئول آن بود، ۵ سال در کمیته مشترک ضدخرابکاری و پس از آن در کمیته زندان اوین مشغول به کار بود. بنا به گفتههای او که خود در جریان تیرباران آنها در تپههای اوین حضور داشته، ماجرای فرار اساسا دروغ بوده و این ۹ نفر در واقع بهخاطر انتقام عملیات متعدد ترور مجاهدین خلق و چریکهای فدائی خلق چندماه پیش از آن کشته شدهاند. نادریپور میگوید همان روز، جلسه هماهنگی برای این اقدام به دعوت عطارپور-از مسئولان کمیته مشرتک ضدخرابکاری- برگزار شده و «عطارپور گفت آقای(پرویز) ثابتی در جریان جزئیات طرح هستند و با سرهنگ وزیری(رئیس وقت بازداشتگاه اوین) هم صحبت شده و به هر حال امروز روز اجرای طرح است.» فیلم سخنان نادریپور و تصویر اعترافات او در اینباره سالها قبل در ایران منتشر شده بود.
بعد از کودتای آمریکائی- انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، محمدرضا پهلوی در صدد تثبیت پایههای حکومت دیکتاتوری خود برآمد و از سوی دیگر، دولتهای انگلیس و آمریکا که منافع عمدهای در ایران داشتند، حفظ امنیت و تثبیت دیکتاتوری محمدرضا پهلوی را امری بسیار ضروری میدانستند. در حقیقت کودتای ۲۸ مرداد به عنوان یکی از سرفصلهای مهم تاریخ معاصر ایران، تاثیرات زیادی در اوضاع سیاسی و امنیتی مملکت بر جای گذاشت؛ که از جمله میتوان به ارائه تعاریف جدیدی از «امنیت»، «اطلاعات» و «ضد اطلاعات» اشاره کرد.
در این زمان آمریکاییها تصمیم گرفتند، ایران را به عنوان پایگاه اصلی خود در منطقه حفظ کنند. لذا ساواک براساس طرح آمریکاییها در سال ۱۳۳۶ با یک صفحه قانون و یک دنیا اختیارات، با ریاست تیمور بختیار بهعنوان اولین رئیس آن پا به عرصه وجود گذاشت و به تدریج توانست بر کلیه امور مملکت تسلط یابد.
تشکیل این سازمان آغاز اختناق، استبداد و سانسور یک ملت بود. سازمان امنیت که از جهت سازمان اداری زیر نظر نخست وزیری بود، رسما در رأس حکومت قرار گرفت. تمام اعمال ماموران دولت تحت نظارت ماموران این سازمان قرار داشت. هیچ یک از نمایندگان مجلس بدون تصویب این سازمان نمیتوانستند در انتخابات شرکت کنند. به طور خلاصه، ایرانی زندانی همیشگی سازمان اطلاعات و امنیت کشور شد. در این سازمان که هارولد ایرنبرگر آن را دوست شکنجهگر غرب لقب داده بود، عناصر بسیاری فعالیت میکردند که از هیچ جنایتی برای حفظ منافع اربابان خود فرو نگذاشتند. یکی از این افراد پرویز ثابتی عضو شماره دو ساواک بود.
سانسور کتابها به ویژه سانسور سیاسی به قول کریستین دلانوآ نویسنده کتاب ساواک، کسب و کار ساواک بود. این کار از سال ۱۳۴۵ در زمان نخستوزیری امیرعباس هویدا به شیوه سانسور پس از چاپ و پیش از پخش برقرار گردید. با وجود این هویدا همیشه در مقابل اعتراض نویسندگان نسبت به سانسور کتاب اظهار بیاطلاعی میکرد. وی در سمیناری که در سال ۱۳۴۵ درباره کتاب برگزار شد، در پاسخ به سئوال در مورد این که مسئول سانسور کیست؟ گفته بود، ساواک، و در سمینار دیگری در حضور پرویز ثابتی نماینده ساواک و رضا قطبی، پسر دایی شهبانو فرح و مدیر عامل رادیو و تلویزیون در پاسخ به سئوالی مشابه میگوید: مرد شماره دو ساواک پرویز ثابتی. دلانوا در ادامه این مطلب مینویسد:
«در ابتدای مناقشه، پرویز ثابتی از سانسور برای حفظ حرمت دین و احترام به نظام شاهنشاهی دفاع کرد. سپس در برابر عریان شدن حقایق در سکوت فرو رفت. در پایان جلسه قطبی را کنار کشید و به او گفت: شما میخواهید که ما سانسور را از روی کتابها برداریم؟ البته اما در این صورت باید سانسور را از مطبوعات هم برداریم. آن وقت روزنامهها خواهند نوشت که شهرام، پسر شاهدخت اشرف در شصت شرکت سهامدار است…»۱
در شهریور ۱۳۵۶ بیانیه پرحجمی از سوی گروهی از روشنفکران تحت عنوان گروه آزادی کتاب و اندیشه در نشریه شماره ۱۰ پیام دانشجو چاپ شد که در آن ۲۵ سال سانسور حکومت پهلوی، نفوذ ساواک و دربار بر پارهای از صاحبان قلم و انتشارات و استفاده از آنها برای اعمال فشار و سانسور بر نویسندگان با نام و مشخصات و آمار و ارقام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.۲
ساواک در خارج از کشور نیز به تعقیب مخالفان حکومتشان میپرداخت. از فعالیتهای سازمان امنیت شاه در اروپا کوشش در اتهامزنی به ایرانیان مخالف حکومت شاه بود. از جمله اقدامات ساواک در این مورد دستبرد به خانه برخی از دانشجویان ایرانی بود. در برنامه تلویزیون منونیتور که در تاریخ ۳۱ مه ۱۹۷۱ درباره نحوه کار ساواک در آلمان پخش شد، به این مسئله اذعان میکند: «به خانههای دانشجویان ایرانی دست برد زده میشود تا اسناد و مدارک به سرقت برده شوند. بعدها این اسناد سر از محاکم قضائی در تهران در میآورند.»۳
در مورد این اقدامات ساواک اسناد متعددی وجود دارد که حاکی از طراحی آنها به وسیله پرویز ثابتی است. برای مثال، در دستورالعملی از ثابتی به نمایندگی ساواک در ژنو در تاریخ ۱۰/۸ /۱۳۵۲ آمده است:
«ورود پنهانی به منازل اشخاص بایستی با داشتن طرح عملیاتی(اطلاعات کامل از سوژه و محل سکونت و محل سکونت وی. موقع ترک منزل و مراجعت. راههای خروج اضطراری در صورت وقوع حوادث پیشبینی نشده و غیره) باشد. علیهذا خواهشمند است دستور فرمائید چنانچه در آینده قصد دستبرد به محل یا منزل شخص مورد نظر بود طرح آن را دقیقا تهیه و به مرکز ارسال تا پس از تصویب و ابلاغ آن به مورد اجراء گذاشته شود.»۴
شکنجه از زندانیان سیاسی برای گرفتن اعتراف از جمله وظایف مهم ساواک بود، چنانکه حکومت شاه بهخاطر این مسئله از سوی سازمانهای حقوق بشر همواره مورد مواخذه قرار داشت. این همان مطلبی است که نویسندگانی همچون عباس میلانی نیز به آن اذعان میکند:
«در آن سالها ساواک به ویژه اداره سوم آن به رهبری پرویز ثابتی کار مبارزه با چریکهای شهر (چون فدائیان خلق و مجاهدین) را به عهده داشت و به خاطر استفاده از شکنجه در این کار در سطح بین المللی مورد حمله و نقد فراوان بود.»۵
در طول سالهای دههی ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ دهها نفر از فعالان سیاسی مخالف حکومت پهلوی، پس از تحمل شدیدترین شکنجههای جسمی اعدام و به جوخههای مرگ سپرده شدند. از جمله جنایات هولناک ساواک در طول دهه ۱۳۵۰ به گلوله بستن نه نفر از زندانیان سیاسی زندان اوین(گروه جزنی) در تپههای مشرف به این زندان بود. در پی افشاگریها و اعترافات برخی از عوامل ساواک پس از پیروزی انقلاب اسلامی از جمله بهمن نادریپور معروف به تهرانی آشکار شد که این جنایت با تایید و اصرار شخص شاه و هدایت نصیری رییس وقت ساواک و کارگردانی پرویز ثابتی مدیر کل اداره سوم ساواک صورت گرفته است.۶
در یک مورد نیز محافظ همسر پرویز ثابتی، فردی را که برای خرید عروسی خود به این مغازه آمده بود، به ضرب گلوله از پا درآورد.۷
همزمان با گسترش مخالفتها و انتقادهای سیاسی در کشور و ناتوانی حاکمیت برای برخورد با آن، ساواک به سرکوب مردم ادامه میداد. ارتشبد نعمت الله نصیری-رئیس ساواک- و سایر مسئولان بلند پایه این سازمان نظیر پرویز ثابتی معتقد بودند که سرکوب آخرین راه کنترل اوضاع کشور است به همین دلیل در طول ماههای منتهی به زمستان ۱۳۵۶، شاهد سرکوب ساواک در عرصههای سیاسی و اجتماعی کشور هستیم. عباس میلانی در کتاب معمای هویدا، در مورد ثابتی مینویسد:
«در اواسط بهار ۱۳۵۷، ثابتی از طریق هویدا پیامی به شاه فرستاد. از او خواست که عنان کار را دست کم برای مدتی کوتاه به ساواک بسپارد و بگذارد آنها تدابیر لازم را برای سرکوب(بیشتر) قیام مردم(آرام کردن کشور) اتخاذ کنند. میگفت هنوز شیرازهی مملکت یکسره از هم نگسیخته و راه بازگشت هست. ثبات قدم میخواهد و نمایش قدرت «شاه» این پیشنهادات را یکسره رد نکرد. از ثابتی خواست که طرح مشخص عملیات مورد نظرش را تدارک و تقدیم کند. ثابتی هم به سرعت مشغول به کار شد. سیاههای از ۱۵۰۰ تن از مخالفان عمده رژیم فراهم آورد. معتقد بود با بازداشت این عده، آرامش هم بلافاصله به شهرها باز خواهد گشت. این سیاهه را در اختیار شاه قرار داد. او هم یک روز تمام قضیه را سبک و سنگین کرد. آن روزها تردید و بیتصمیمی چون خورهای به جانش افتاده بود. سرانجام دستور داد که ساواک کسانی را بازداشت کند، که شاه در کنار نامشان علامت گذاشته بود. وقتی سیاهه اسامی مخالفان به ثابتی باز پس فرستاده شد، شاه در کنار نام سیصد نفر علامت گذاشته بود.»
مصطفی الموتی از رجال سیاسی درباری دوران پهلوی(۱۳۵۷-۱۳۲۰) فجایع و جنایات ثابتی را اینگونه بیان میکند: «در زمان نصیری و عامل فعالش پرویز ثابتی، رعایت هیچ اصولی را نمیکردند که تجاوزات و تعدیات فراوان شد، دست به کشتارها و تصفیهها زده شد.»۸
در زمینه همکاری ساواک با اسرائیل، پرویز ثابتی از جمله عناصری بود که نقش تعیین کنندهای داشت، چنانکه وی به عنوان دلال واسطه در خرید وسایل مورد نیاز ساواک از اسرائیل فعالیت میکرد. از جمله این موارد میتوان از خرید تعدادی دستگاه که قبلا ساواک برای خود تهیه کرده بود و واسطه خرید آن برای نیروی هوایی شده بود، اشاره کرد: «دستگاههای اشعه ایکس مورد نظر سفارش نیروی هوایی شاهنشاهی بوده که دو نمونه آن عینا در ساواک موجود و مورد بهرهبرداری عملیاتی قرار میگیرد.»۹
خرید تجهیزات از اسرائیل بهانه خوبی بود که موساد کارشناسان و متخصصان خود را تحت پوشش نصب، راه اندازی، تعمیر و یا آموزش به ایران اعزام کند. در این بین ثابتی، در نامهای، با اشاره به این نکته بدیهی که عدم وجود متخصص داخلی مشکل آفرین بوده و هر بار تعمیر و تنظیم دستگاههای خریداری شده، موجب اتلاف وقت و هزینه است، خواستار ارسال نیرو به اسرائیل با هدف طی کردن دوره خاص در این زمینه شده است:
«از آن جایی که قبول سفارش و در ضمن تعمیر دستگاههای سفارشی و تعمیر دو دستگاه اشعه ایکس موجود با متخصصین فنی اداره کل پنجم میباشد. در این مورد اصلح است که مطابق پیشنهاد بند الف سرویس کشور اسرائیل عمل شده و دو نفر از متخصصین اداره کل پنجم… به کشور اسرائیل اعزام و آموزشهای لازم را در مورد مونتاژ و تنظیم و تعمیر دستگاههای مذکور فرا گیرند…»۱۰
اسرائیل اگر چه خود در ابتدا پیشنهاد کرده بود که یک نفر از کارشناسان ساواک برای فراگیری تخصص لازم و آموزش طرز کار و بهرهبرداری از این وسایل به اسرائیل سفر کند، ولی در موقع ضرورت به گونهای دیگر عمل کرد و پیشنهاد طرح اعزام مشاوران خود به ایران را داد: «در مورد دستگاههای اشعه ایکس پیشنهاد میشود متخصصین اسرائیلی همراه دستگاههای خریداری شده به تهران آمده و حضورا نحوه کار آنها و همچنین تعمیرات لازم را شرح دهند.»۱۱
بسیاری از عناصر مرتبط با دستگاه جنایتکار ساواک نظیر پرویز ثابتی، عطارپور با اوجگیری انقلاب برای آرام کردن اوضاع از کار برکنار شدند. روزنامه کیهان در تاریخ ۷/۸/۱۳۵۷ خبر این برکناری را اینطور درج کرد: «امروز کسب اطلاع شد که با رفتن ۳۴ مقام سازمان امنیت و اطلاعات کشور تغییرات مهمی در این سازمان داده شده است… مقامات مسئول عامل اصلی این تغییرات را به خاطر تغییر روشهای سابق سازمان ذکر کردهاند»۱۲ این روزنامه نام ۳۴ تن از اعضای ساواک را که از کار کنار گذاشتهاند چاپ کرد که نام پرویز ثابتی، رئیس اداره کل سوم نیز در میان آنها دیده میشود.
در گزارش ساواک، ثابتی شش روز قبل از درج خبر برکناریاش در ۱/۸/۱۳۵۷ با پرواز شماره ۷۵۷ ایران را به مقصد رم، ژنو، لندن با نام مستعار عالیخانی ترک کرد.۱۳
خروج ثابتی در حالی بود که بنا به گزارش سفارت آمریکا در ۱۴ آبان ۱۳۵۷ وی تا هنگام پاسخ به اتهاماتش نمیتوانست از ایران خارج شود.۱۴
در خصوص فعالیتهای ثابتی در دوران پس از انقلاب اطلاعات دقیقی در دست نیست، وی کمی پس از برکناری گویا خانهاش را به سفیر یکی از کشورهای عربی فروخته و پس از خروج از کشور در یکی از شهرهای سانفرانسیسکوی آمریکا اقامت گزیده است.۱۵
در لیستی که کارکنان بانک مرکزی ایران در مورد خروج سرمایهها از ایران در ۲۵ آذر ۱۳۵۷ ارائه کردند، مقدار سرمایهای که ثابتی از ایران خارج کرده بود را ۱۳۵ میلیون تومان عنوان نموده است.۱۶
ارتشبد فردوست، خروج ثابتی از ایران را حدود ۱۰ روز قبل از پیروزی انقلاب میداند. وی به ارتباط ثابتی با سازمان سیا اشاره کرده و مینویسد:
«حدود ۱۰ روز قبل از پیروزی انقلاب، ثابتی برای خداحافظی به دیدنم آمد و گفت که میخواهد به آمریکا برود و همتای آمریکایی او در سفارت برایش مسجّل کرده که در سیا شغلی به او واگذار خواهد شد. از این جهت راضی به نظر میرسید…»۱۷
اظهارات احمدعلی انصاری، مشاور سابق رضا پهلوی سخنان فردوست را تأیید میکند. وی در شرح اقدامات نافرجام رضا پهلوی با کمک سازمان «سیا» بر ضد نظام جمهوری اسلامی ایران مینویسد:
«همزمان با تصویب این بودجه(ماهیانه یکصدو پنجاه هزار دلاری که سیا به رضا پهلوی میداد)، سروکلهی یار دیرین سازمان «سیا» که گفته میشود برای سازمان امنیتی اسرائیل «موساد» کار میکند، یعنی معاون معروف ساواک پرویز ثابتی پیدا شد. البته وقتی میگوییم سر و کله او پیدا شد. یعنی سایه او در جمع دیده شده، و الا او آفتابی نمیشد و عیّارانه میآمد و میرفت. شنیدم که از این بودجه، ماهیانه پنجاه هزار دلار سهم ثابتی شد تا شبکه جاسوسی در ایران شکل دهد و یا شبکه موجود خود را توسعه بخشد. که البته با موقعیت پیشین، که به او امکان شناسایی افراد قدیم ساواکی یا همکاری ساواک در ایران را میداد و همچنین با همکاری که با موساد میکرد، مناسبترین فرد در این مورد بود. به ویژه که هنوز درون گود بود و مثل بسیاری از رجال قدیم با خروج از ایران، از گردش زمان بیرون نرفته بود.»۱۸
بقیه دارد
منابع:
۱- کریستین دلانوآ، کریستین دلانوآ، ساواک، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، تهران، طرح نو، ۱۳۷۱، ص۱۴۲-۱۳۹
۲- به قلم گروهی از نویسندگان، ۲۵ سال سانسور در ایران، تهران، طوفان، ۱۳۵۶
۳- هارالد ایرنبرگر، درباره ساواک «بهمثابه یکی از ابزار سلطه امپریالیسم و ارتجاع»، جمعیت آزادی، ۱۹۷۸، ص۸۷-۸۶
۴- همان، ص۸۷
۵- عباس میلانی، نگاهی به شاه، تورنتو، نشر پرشین سیرکل، ۱۳۹۲، ص۳-۲
۶- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، آیتالله سیدمحمد حسینی بهشتی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۷۷، ص۲۶۳
۷- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، شهید آیت الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۷۷، ص۲۶۳
۸- عبدالله شهبازی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۲، ص۴۵۰
۹- عبدالرحمان احمدی، ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۱، ص۱۱۸
۱۰- همان
۱۱- همان
۱۲- کیهان، ش۱۰۵۹۸، ص۱؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب چهارم، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، سال ۱۳۸۳، ص۳۶۰
۱۳- کیهان، ش ۱۰۵۹۸، ص۱؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب چهارم، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، سال ۱۳۸۳، ص۴۸۶
۱۴- اسناد لانه جاسوسی آمریکا، کتاب نهم، همان، ص۲۵۵
۱۵- غلامرضا کرباسچی، روزشمار روابط ایران و آمریکا، تهران، ۱۳۸۰، ص۳۹۶
۱۶- حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۱، ص۴۷۶
۱۷- اسناد لانه جاسوسی آمریکا، همان، ص۲۷۹
۱۸- احمدعلی مسعود انصاری، پس از سقوط، ص۲۷۳-۲۷۲
۱۹– دانشنامه زندان سیاسی دوره پهلوی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری، چاپ اول، سال ۱۴۰۱، ج۱، ص ۱۸۴تا ۱۸۷، با اندکی ویراستاری.
شنبه یازدهم اسفند ۱۴۰۳- یکم فوریه ۲۰۲۵