شعر از زنده ياد استاد داوود سرمد

     شامۀ فطرت

طبعم از گل سخن نمی گوید
چون گلِ زخمِ سینه را بوید

دیدۀ تشنه ام درین ظلمت
چشمۀ پُر ز نور می جوید

گُلِ بی شبنمِ گلستان را
شامۀ فطرتم نمی بوید

گلِ عشقی ز شوره زار هوس
هم نروئیده، هم نمی روید

چون بمیرم ز خاک من “سرمد”
لالۀ داغ دیده می روید