استاد عبدالهادی رهنما

                 باغ دولتخانه*

*دولتخانه یکی از نواحی زیبای شهر هرات می باشد که در کنار جوی انجیل قرار دارد. درآن جا شادروان کاکایم میرزا فیض محمد خان یک باغ و قلعه داشته اند که همین حالا نزد پسران شان می باشد. من با پسران کاکا و دوستان ما روزها وشب های رخصتی را درآن جا سپری می نمودیم . یاد آن شب و روز ها گرامی باد !

غزل در تار لب در کشور بیگانه می سوزد

بلی با خاطرات خوش ز  دولتخانه می سوزد

کنار جوی انجیل آن درخت توت بیدانه

به یاد قلعۀ زیبا و مهمان خانه می سوزد

میان باغ پای جو درخت ناک و آلبالو

همیش در دیده ام عریان و بیصبرانه می سوزد

نمیدانی تو شهر نازنین کودکی هایم

حصارم کرده غم هایت چه بیتابانه می سوزد

شکسته بال امیدم در این هستی سرای غیر

به حالم مرغکی رانده ز شاخ و لانه می سوزد

به قدری یک نیستان ناله ها از دوریت هردم

نهان از دیگران در پیکرم دزدانه می سوزد

شده وارونه رسم زندگانی بس غم انگیز است

که جای عاقلان در هر کجا دیوانه می سوزد

چه سازم سال ها شد “رهنما” با این دل زارم

که با یاد هری در گوشۀ غمخانه می سوزد