سرزمین وحشت
لیلی غزل
سرزمین وحشت
اینجا نمیگذارند آنجا نمیگذارند
ما را به هیچ جای دنیا نمیگذارند
با غصه های دیرین درگیر گرچه هستیم
غم های نو رسیده ما را نمیگذارند
سم صِرف سهم ما شد، رسم جهان چنین است
در کاسهی هلاهل، حلوا نمیگذارند
دیروز را گرفتند، امروز را ربودند
راهی به سمت و سوی فردا نمیگذارند
پروانه ها نباید بر گِرد گُل بچرخند
حتا برای آهو صحرا نمیگذارند
از آب ها نمانَد چیزی به غیر مُرداب
وقتی به زندهگانی معنا نمیگذارند
در چارسوی این شهر صدگونه وحشت است و..
در خانۀ خود آرام حتا نمیگذارند
گیرم فرار کردیم از سرزمین وحشت
ما را نهنگ های دریا نمیگذارند
padarjan2025-01-07T15:52:44+00:00