بانو لیلی غزل
نقشۀ دنیا عوض شود
باید که نقش نقشهی دنیا عوض شود
بازی و ماجرا و تماشا عوض شود
دیروز گرچه رفت به باد فنا؛ ولی
باید مسیر مبهم فردا عوض شود
از ببرها دگر نهراسند آهوان
معنای هرچه بیشه و صحرا عوض شود
باید که آسمان و زمین واژگون شود
جای ثری و جای ثریا عوض شود
یا که جهان بههم بخورد ـ منفجر شود
تا سمت و سوی هجرت و دریا عوض شود
بگذار خون ما بزند جوش از زمین
این روزگار بی پدر؛ اما عوض شود
باید زنی بسوزد و آتش به پا کند
تا روزگار تیرهی زن ها عوض شود
یعنی، من و تو در نفس خون شنا کنیم
تا طرح زشت زندهگی ما عوض شود