Skip to content
باز می جوشد هریوا28
باز می جوشد هریوا
قسمت نهائی

نگارش: انجینیرشیر”آهنگر”
۳- وضع موجود سازمان ما درحوزه: ـ
ما استحكام درونی نسبتاً خوبی یافته ایم، دامن آشفته فكری ها را برچیده و بر اكثر ناملایمات میراثی مرحلۀ پیشین و حوادث تازه پیش آمده، چیره گشتیم. برنامۀ آموزشی ضربتی وعمیقی را دراستوارسازی بیشترایدئولوژی دورانساز پرولتری در درون تشكیل به پیش می بریم. وهم اكنون در رگ و پی رفقا این اندیشه مسلط است. خط دید سیاسی ما روشن، از دموكراتیسم اصولی وسالمی همپای سنترالیسم آگاهانه به نسبت فهم خویش برخورداریم. دیگر بخش و یا كس حساس بدون ارتباط در حوزه نداریم. مردم ازغیبت ما در جبهات مناطقی كه تركش كردیم، متاثر اند و از حماسه ها و جانبازی های رفقای رزمندۀ ما اسطوره گونه یاد دهانی می كنند.
هم اكنون همپای كار استحكامی خویش، از درون به عنوان اساس، و پیشبرد امور نظامی، كه قبلاً درجبهات مختلف باز گویش كردیم، به امور دموكراتیكی نیز دست یازیده ایم. بدین مضمون كه دراتحادیۀ نوتاسیس “دكتران و دانشمندان افغان” كه یك نهاد دموكراتیك است، یكی از رفقای مسئول زن، كه در بیرون ناشناخته است، سهم فعال دارد. تا آن جا كه شورای مركزی اتحادیه مسئولیت اول را به او پیشنهاد تاكیدی می كند. ولی از آنجائی كه می دانیم (تجربه هم داریم) فرد اول هر نهاد، بیشتر زیر پرس وجوی كشیده شده و تشهیر می شود، از پذیرش این سمت سرباز زدیم. دو رفیق دیگر نیز به درجات پائین تر درآن كار می كنند(هر سه رفیق شغل طبی دارند). اتحادیه درنظر دارد كلینیكی برای مهاجرین بگشاید، پیشنهاد مدیریت و داكترمسئول آن را به رفیق دیگر ما داده است و ما به تقاضای وضع خود تصمیم می گیریم.
اعضای این اتحادیه چون معمولاً از تكنوكرات های به اصطلاح مدبراند، محافظه كاری بی حد دارند، كه از پیشرفت دلخواه كار، با همین امكانات دست داشتۀ ما، نمی شود سخن گفت.
در نهاد دموكراتیك – مذهبی دیگری به نام “مجمع فرهنگی مهاجرین افغان” همراه با نیروهای خوب مذهبی كه به دام گروه های اختراعی نیافتاده اند، از پی ریزی، سهم گرفته ایم. دراین جا دو رفیق مناسب را(یكی كارگری كه سواد رسمی چندانی ندارد و دیگری شهرت مذهبی دارد) وظیفۀ كارسپردیم. همچنان جمعی ازهواخواهان، و دررأس شان شاعر توانا و چهرۀ آشنا، كه از موقعیت ملی ـ مذهبی شایستۀ برخوردار است، شامل بانیان و دست اندركاران این نهادند. دررأس مجمع، همان شاعربزرگ، هواخواه و وفادار دیرین ما قرار دارد. اشعار و سروده های انقلابی درتمام تجلیل و برگزاری های عمومی افغان ها، وسیلۀ این مجمع تهیه و توسط اعضای آن دكلمه و اجرا می شود. روز شش جدی ۱۳۶۱ ش را در مشهد، اینان رنگ و روی تازه بخشیدند و از بازار معامله گری همۀ گروه ها درآوردند.
به استثنای اخوان المسلمین، كلیه گروه های اسلامی مستقر درمشهد، در برگزاری مراسم یادبود شهدای شان، از شعر وسرودها و اعضای مجمع استمداد می جویند. این مجمع، كورس های سواد آموزی محدودی برای مهاجرین دایر كرده است و وسیلۀ ارتباط مستقیم با مردم است. پیشنهاد تدوین اساسنامه و راه اندازی نشریه ای را به ما داده اند كه متناسب با تحلیل وضع عمل خواهیم كرد .
ازآن جا كه این مجمع عملاً درجلب وجذب مردم در ایران، سد راه “حزب الله” گشته است و نهضت اسلامی هم به آن همكاری دارد، ممكن است حسادت و رقابت آن ها را برانگیزد و تحت فشار و محدودیت ها قرارگیرد. چه جو حاكم این چنین است وهم امكانات مادی (پولی) ندارد، تا درست تامین شود(ماهم كه خود تهیدستیم) لذا دورنمایش را استوار نمی بینیم.
می شود گفت بدون خود محوربینی، نیروی انقلابی اصیل دیگری درحوزۀ غرب موجود نیست كه به پای سازمان و رفقای ما گسترۀ كار، پرستیژ و كركتر مردمی داشته باشد.
و اما كمبوداتی هم داریم كه چشمگیراست، برخی از روابط لازم را برقرار ساخته نمی توانیم. گهگاهی مسئول ویا مسئولینی، آن چنان كه باید، به امور رسیدگی نمی توانند. درپاره ای مسایل ایدئولوژیك ـ تشكیلاتی كمبودهائی از میراث گذشته داریم. عوامل آن را می توان دراین جا جست وجوكرد:
جوناسالم حاكم برمحیط های زیست، كه محدودیتهای فراوانی را در كارعمیق و اصولی و امور سیاسی فراهم می آورد. سازمان بنابرتحدیدها وتهدید های سیاسی دولت ایران، كه به وسیلۀ گروه های وابستۀ آن دامن زده می شود، از كوچك ترین روزنۀ علنی برخوردار نیست و به این شكل كار، امكان برآمدی ندارد. كه این خود درساحۀ كارسیاسی، جذب بیشتر نیروی جوان و مردم، تاحدی تاثیر منفی بجای می گذارد. هكذا روحیۀ جنگی مردم می طلبد كه هرنیروی سیاسی درمیدان جنگ حضور داشته باشد، ما كه دراین مقطع حضور علنی نمی توانیم داشته باشیم، خواهی نخواهی درهویت سیاسی ما نیز خدشه وارد می شود و از تمایل گستردۀ مردم، ولوقلباً بخواهند، درعمل می كاهد. امكانات مالی ناچیز، (تقریباًهیچ) كه رفقا را برآن می دارد تابه كارهای شاق تولیدی تن در دهند و رفع مشكلات اولیه سازند، كه طبعاً وقت زیاد شان را به خود می گیرد و در وظیفۀ اصلی مبازاتی خدشه وارد می كند. همچنان نبود توان تهیۀ محل، وسایل و مواد كار، محدودیت هائی را بر ما تحمیل می كند، كه در رفع همه، تلاشی خستگی ناپذیر و همگانی داریم.
با ایمان به توده ها، عشق به انقلاب وآزادی، اعتقاد به اندیشه و اتكاء به تشكل پرولتری چون تنی واحد به پیش!
گزارش تهیه شدۀ فوق به خون عزیزان و جانبازان شهیدی رنگ گرفته است، كه دراین جا به ذكرنام های برخی شان اكتفاء می شود(دروقت تهیۀ این گزارش نام عدۀ زیاد شهدا در دسترس نبود – ویراستار):
شهدای پاكباز اعضا و هواداران مرتبط با حوزۀ غرب (محفل هرات)
از مرحلۀ اول:
۱ ـ شهید بزرگ عبدالاله “رستاخیز” (به دست دژخیمان روس دركابل به شهادت رسیده است)
۲ ـ شهید بزرگ كریم (درهرات)
۳ – شهید بزرگ انجینیر قدوس (دركابل)
۴ – شهید مبارز انجینیر انیس ( دركابل)
۵- انجینیررحمان منصوری، ازبنیان گذاران محفل(درهرات)
۶ ـ استاد قدوس كارمند (درهرات)
۷- استاد سلطان احمد (درهرات)
۸ـ رئوف تیمار (به دست دژخیمان اخوانی در فراه شهید شد.)
۹ ـ استادعبدالله ( به دست دژخیمان روس درهرات شهید شد.)
۱۰ ـ معلم ربانی
۱۱ـ سید حسین
۱۲ـ ضیا( در كابل)
۱۳ـ انجینیرظاهرالكوزی
۱۴ـ عظیم ( درهرات)
۱۵ـ قدیر (دركابل)
۱۶ـ وكیل احمد
۱۷ـ محمد هری
۱۸ـ شهید محمد هاشم (به دست دژخیمان روس درهرات شهید شد)
۱۹ـ شهید عبدالغنی (دركابل)
۲۰ـ معلم عزیز (درجلال آباد)
۲۱ـ انجینیرعبدالله ساعی (دركابل)
۲۲ـ نعیم منصوری
۲۳ ـ داكتر محمد جان
از مرحلۀ دوم:
جملۀ این یاران درنبرد مسلحانه درجبهات هرات به وسیلۀ دشمنان دژخیم رنگارنگ به شهادت رسیده اند.
۲۴- شهید انجینیر كریم
۲۵- شهید ماما غلام محمد، ازبنیان گذاران محفل
۲۶- شهید محمد آخند زاده
۲۷– استاد واجد
۲۸- محمد عثمان
۲۹- حاجی غلام نبی
۳۰ – معلم نثار
۳۱ – غلام صدیق
۳۲ – ماما عبدل (عظیم )
۳۳ – فاروق (مجید)
۳۴ – محمد طاهر
۳۵ – مستری عزیز
۳۶ – معلم كریم
۳۷ – محمد فاروق (محمود)
۳۸ – سپیده (كارگر)
۳۹ – شهید مبارز گلاب
۴۰ – معلم بهاالدین
۴۱ ـ ظاهر (ظفر)
۴۲ – دستگیر
۴۳ – مسعود
۴۴ – مردان
۴۵- ملا غلام حیدر (امام جمعه)
۴۶- محمد عمر
۴۷ – كریم جان غوریانی
۴۸– جمعه گل
۴۹– فرید جان
۵۰– نظام الدین
۵۱– هادی جان (درشهرهرات به دست جلادان اخوان شهید شد)
۵۲– انجینیر ظاهر (درشهرهرات به دست دژخیمان روس شهید شد)
۵۳– شهید حكیم
۵۴– شهید شكاری
۵۵– و خیلی های دیگر…
از مرحلۀ سوم:
۵۶ – مستری محمد انور دهقان (شهید رزمنده و رفیق قهرمان در اثنای ساختن مین مجروح شده یك دست و یك چشم خویش را از دست داد كه بعد از انتقال به ایران و مدتی مداوا در نتیجۀ septicemue مغزی به شهادت رسید).
وهمین اكنون رفقای پرتوانی را در زندان های رژیم روسی كارمل داریم كه در زیر فشار و شكنجه بسر می برند كه یاد شان در دل ها و همراه ما است.
تذكر: با درد واندوه اطلاع گرفته ایم كه جلادان روسی و وابستگان خلقی – پرچمی شان جمعی از رفقای زندانی را به شهادت رسانده اند كه از حوزۀ غرب می توان از قهرمانان بزرگی چون نعیم “ازهر” و…آصف مدیر(فرید) نام برد. یاد این قهرمانان گرامی و راه شان پر رهرو باد!
ولید(آهنگر) مسئول حوزۀ غرب
padarjan2024-11-21T02:38:33+00:00
Page load link