محمد رضا کریمی

شیاد ها                  

شرمتان زین خود سری ها باد ای شیادها
گم شوید از زادگاه و سرزمین رادها

ای به خون آلوده دست و دامن و دستارتان
پیچ خورده ریش تان در ریشۀ الحاد ها

پاسخی آیا شما را هست در روز جزا
زین ستم ها، جورها زان شیون و فریادها

می کند خرخر، گلوگاه جهالت خانه ها
بس که در ظلمت فروخفتند استعداد ها

دامن تان را بگیرد آه مظلومان شبی
حشرتان یک روز خواهد بود با شداد ها

مطمئن باشید روزی بایگانی می شود
این جنایت هایتان در خاطرات و یاد ها

می رسد روزی که دستان جوانان غیور
دفن تان سازند زیر کوهی از پولاد ها