دیوانه وار می ریزد
استاد عبدالهادی رهنما
دیوانه وار می ریزد
برفتی بی تو دلم سوگوار می ریزد
به سان برگ خزان بی قرار می ریزد
به یاد بستن پیمان سست و رفتن تو
خوشی ز سینۀ من ناگوار می ریزد
دو روزه حاصل عمرم ز موج دلهره ها
نه در خزان که به فصل بهار می ریزد
ز واژه واژۀ شعرم به یاد آن شب خاص
شکوه جلوه ات از هر کنار می ریزد
ز جام مست نگاهت که اوج افسون است
شراب مستیی دیوانه وار می ریزد
عرق ز گونۀ گل پیش عشوه هات زشرم
چو آب از نفس چشمه سار می ریزد
بیا که کودک اشکم ز غصه تا به سحر
چو شمع سوخته جان زرد و زار می ریزد
padarjan2024-06-01T06:24:50+00:00