باز می جوشد هریوا

قسمت پانزدهم

نگارش: انجینیرشیر”آهنگر”  

2 ـ مرحلۀ جنگ مسلحانه و تثبیت بیرونی

(میزان ۱۳۵۸­ش ـ حوت ۱۳۶۰ش)

 مرحلۀ تداركاتی جنگ مسلحانه  بلا فاصله وارد مرحلۀ جنگ مسلحانه درحوزۀ غرب به و سیلۀ رفقای حوزه می گردد؛ كه مرحله ای است مالامال ازخون و حماسه، رنج و دشواری، فراز ونشیب و… به همین دلیل است كه آغاز امر، نهایت دشوار و پیچیده به نظر می رسید. ولی عشق آتشین به نبرد آزادی بخش مردم افغانستان، برهمۀ دشواری ها غلبه می كرد. راهیابی روشنفكران درجبهات غرب، به ویژه هرات، نتیجۀ كار مشقت بار رفقایی است كه از قبول طعن و لعن گرفته، تاتحقیر و تهدید ها و بالاخره استقبال از قربانی دادن های شان، همه وهمه فقط در اسطوره می گنجد وبس.

آن چنان كه گفته آمدیم، شركت درجبهات، ابتدا از شكل چریك شهری آغاز و با شركت تك، تك رفقایی درجبهات روستا صورت می پذیرد وآن گاه به تشكیل جبهاتی مستقل منتج می گردد.

شركت چند رفیق درتأسیس یكی ازجبهات “جمعیت علمای حركت انقلاب” درسمت غرب هرات، و ایفای نقش فعال در امور سیاسی و نظامی آن، وظیفه گرفتن دو رفیق ورزیده به سمت شرق هرات و پیوستن شان با رفقای پراكندۀ دیگر درآن جا، تاسیس جبهه ای به عنوان پایگاه درطویل المدت در گلران، شركت مستقیم رفقای حوزه در بنیادگذاری و امورسیاسی ـ نظامی و تشكیلاتی جبهۀ نیمروز وسایر جبهات غرب، وغیره فعالیت های سیاسی ـ نظامی درجهت تحكیم جنگ مسلحانه وتداوم آن بوده است.

شرایط وجودی جبهات هرات:

 جهت برشمردن شرایط وجودی جبهات هرات، لازم می آید تا شرایط تاریخی را بكاویم وآن گاه شرایط سیاسی را ارائه نمائیم وبعد در رابطۀ دیالكتیكی هردو، چهرۀ جبهه را ببینیم، و چون بخواهیم جبهه را دررابطه به كارتشكیلاتی معرفی كنیم، ضروراست تاساختمان جبهه و رابطۀ آن با تشكیلات نیز روشن گردد و بعد ره آورد آن با نواقص موجوده درآن توضیح خواهد شد. شرایط تاریخی را از گذشته های نه چندان دور آغاز می كنیم.

تسلط شیوه های تولیدی قرون و سطائی بر حیات اقتصادی توده های وسیع مردم افغانستان قرن های متمادی را در بر می گیرد، پیكرۀ اقتصادی – اجتماعی جامعۀ افغانستان، با آن كه از آحادی تقریباً همگون تركیب گردیده است، ولی به واقع نمی توان ویژگی های سرسخت برخی از واحدها را نادیده انگاشت، ویژگی هائی كه تا ثیرشان بر شرایط عملی، و بخصوص شرایط جنب و جوش، آتش و خون، قربانی دادن ها و قربان شدن ها، نه تنها لمس می گردد كه برندگی آن نیز گاهگاهی همچون تیغ در بدن حس می شود.

شیوۀ مسلط تولیدی در میهن ما تا حدی بیش از سایر نواحی با تسلط مالكیت بزرگ زمین در سمت غرب و شمال تشخیص می گردد، مالكیتی كه در اوج اقتدراش زائیدۀ خویش را بزرگ تر و وسیع تر از خویشتن می بیند، تا حدی كه خود از آن متاثرمی گردد.

لومپنیسم زائیدۀ مالكیت بزرگ بی حد و حصرزمین درغرب، كه خود بر تولد نا میمونش اذعان دارد، می كوشد این تمایل خویش را درعمل هرچه آشكارتر بروز دهد؛ ولی افسوس كه این تبارز مصادف است با پراكنده گی توده های وسیع مردم در جنگی نا برابر مقابل سوسیال امپریالیزم تجاوزگر روس. فرهنگ منحط فئودالی ـ استعماری در توحید این تبارز و پراكندگی نقش جولا را عهده دار بوده و آن دو را به هم تنیده است. تا جائی كه توگوئی جنبش آزادیخواهانۀ مردم در هرات (قبل از حضورما)، یعنی تسلط لومپن وبه صدرنشستن آن در جنبش آزادیبخش مردم ما.

كهنه كاران تاریخ كه با تجاوز روس به سوگ حاكمیت از دست رفتۀ شان نشسته بودند، درصدد برآمدند تا پشتگاهی برای تحصیل دوبارۀ آن چه از دست داده بودند، دریابند. انتخاب چنان پشتوانه ای در سطح جامعه كه به سرنوشت نوكرمنشانه و ارباب مآبانۀ آن ها جور دربیاید، جز لومپن، قسمت دیگری از طبقۀ دهقان نمی توانست باشد. نصب لومپن برجایگاه حساس نبرد آزادیبخش (رهبری جنگ) خود بر فرسودگی حاكمین قبلی دلالت دارد واین آخرین تیری است كه از تیركش رها می شود.

قیام ۲۴ حوت هرات سرآغاز نبرد عریان ضد تجاوزی مردم این دیارعلیه تجاوزگران روس و ضرب شصتی چشمگیر به استعمار(از هرنحوی) و پایه های لرزان او بود. پی آمد قیام، تلاش های مذبوحانۀ روس را برای پیشگیری از به نظم درآمدن جنبش آزادیخواهانه، و امپریالیسم غرب را برای به نظم درآوردن آن به نفع خویش نشان می دهد. دراین مقطع، هرات گره گاه تصادم تضاد امپریالیزم شرق و غرب، عرصۀ رقابت دوغول جهان خوارمی گردد(وبعدها كل كشور) وتاجائی كه مصلحت ایجاب می كند، این رقابت به رفاقت هم می رسد.

دراین میان مردم آزاده باعطش آزادیخواهی، به هر وسیلۀ رزمی دست می برند تا به تجاوزگر ضربه بزنند. لذا كافی است تا سرابی جلوه گری كند و چشمانی را بفریبد. احزاب مختلفه بانام ونشان های ظاهر پسندانه وعوام فریبانه در خارج از كشور تولید می شوند، و همزمان با آن در داخل كشور عناصری كریه و زشت را برپیكرجنبش آزادی بخش مردم می چسبانند و با استفاده از امكانات دست داشتۀ شان، این عناصر را چنان می پرورانند، كه هریك با نشان های اهدائی احزاب مختلفه، قوماندان و رهبر معرفی می گردند و با ضربه زدن برپیكرجنگ آزادیبخش، به نشانی از نو مفتخرمی گردند.

روشنفكر منطقه با تاثر از سوء معرفی اش به وسیلۀ احزاب خلق و پرچم ( چون آن ها گویا روشنفكر بودند و بد كردند) و دامن زدن آن توسط احزاب اختراعی، با آن كه كمتر گوشی صدایش را می شنید، خواست تا با شلیك گلوله صدایش را سردهد، وچه خوب هم سر داد. جوان آگاه خواست تا بسوزد و مشعلی فرا راه تاریك تودۀ مردم شود، و جانبازانه هم سوخت و راه توده ها را، ولواندك، روشن كرد. جانبازان حوزۀ غرب درچنین شرایطی سوختند و ساختند.

اما چون آتش پرفروغ جنگ آزادیبخش دامن شرق وغرب را می گرفت و راه نجات را نمایان می ساخت، این بار دوغول جهان خوار دست رفاقت دادند تا توان مقابله با رهروان راه پر پیچ وخم توده ها را كسب كنند. كه شرح بیشتر این آمیزش را درقسمت عملكرد جبهه خواهیم داد، و اما عاشقان توده ها به لبخند سادۀ زمان دلخوش نمی كنند و از طعم ناخوش انقلاب در ذایقه شان رو ترش نمی سازند ومی روند تا درقلب توده ها جائی سراغ بگیرند تا منزلگه شان گردد. این جا است كه دست به تأسیس هسته ها وجبهات مستقلی درهرات می زنند كه محور جنگ مسلحانۀ رفقای حوزه را تشكیل می دهد.

ادامه دارد