باز می جوشد هریوا

قسمت دوازدهم

نگارش: انجینیرشیر”آهنگر”

ـ مرحلۀ تدوین مشی، تحكیم پیوند و تدارك جنگ مسلحانه (تثبیت درونی)

 (اسد ۱۳۵۷ ـ میزان ۱۳۵۸ش)

  -a تدوین مشی:

تدوین یك مشی، در جوی كه جلوه ای از آن را باز گفتیم، حساس ترین وظیفۀ تاریخیی بود كه بر دوش روشنفكر افغانستان سنگینی می كرد. چه رونده ای بدون مشی، رهنورد بی خود و آواره ای است كه سردرگم، گاه به راهی،  و گه به چاهی می رود؛ و زخمی كه ازاین سردرگمی،… درقسمت هائی از جنبش، به تومور خبیثه ای تبدیل شد، تراوش گند آلودش اعضایی از پیكره را به فساد كشید. ما خود، ناظران این گندیدگی ها وضایعات بودیم و به اصطلاح شانس(؟) به یاری ما رسید كه ازاین ورطه دامن كشیدیم.

بلی! پرتگاه را می دیدیم و رنج سقوط همراهانی را هم، كه ذاتاً بد نبودند، به دوش می كشیدیم. پس چگونه می توانستیم بدون ره توشه، باز ره به بیابان بریم و یا بی گُدر به آب زنیم، وخود و پاكانی دیگر را به گردباد حوادث، و یا به سیلابی ناپای بسپریم، كه هیچ امیدی به رهائی ازآن نباشد. این بار كار به راه پیمائی درخیابان های اسفالتی شهرهای بزرگ و با نشستن زیر سقف های مجهز به وسایل گرم و سردكننده محصور نمی مانَد و پهنای دشت ها را درمی نوردد، برفراز كوه ها پر می كشد، به كوره راه های روستا سرمی زند ….

وسیلۀ كار نیز، دیگر پایۀ چوبین شعار و یا مكروفون سخنرانی و نظایرشان نیست؛ شمشیر بران و تفنگ غران می باید تا زینت ده دست كاری پیكارگران دلیر گردد. درندگانی وحشی دركمین اند و از چپ و راست ما را نشانه گرفته اند، چنگ و دندان های شان تیز و دام ها گسترده است و… نهایت این كه، جولانگه چنین وكمینگاه چنان، و به گفتۀ بزرگواری: “راه تنگ است وفرس لنگ وگذرگه نه عیان”.

و اما كه باید ره سپُرد، به كجا؟ چگونه؟ از چه راهی؟  به چه وسیله ای؟ منزلگه كدام است؟ و هدف كجا؟ و…؟ و پرسش های چندی دیگر كه ره گشایان ملزم به پاسخ دهی به آن هایند، تا بدان مبنا روندگان راه بیابند و راهی گردند.

و، ای وای بر ره گشائی كه خود ره نداند و ره سپران را ره نماید. ره گشا را رسالت این است كه طریقت بداند و بنمایاند. كاروانیان ما نیز، دَین شان برما همین بود. می بایست خط راه شان روشن می شد و منزل گاه ها مشخص، دشمن رده بندی و مواضعش آشكارمی گردید؛ و متناسب با آن، دوستان تشخیص و آرایش قوا می یافتند. شیوه های رزم و وسایل آن تعیین و استحكامات قرارگاهی، تدارك و برپا می گشت (تشكیل مستحكم).  مراحل و اهداف تاكتیكی و استراتیژیك نبرد تبیین وعلامه گذاری می شد و… یعنی مشی تدوین شده و ارائه می گردید.

نخستین گام دراین وادی، تنظیم حلقه های تشكیلاتی وجهت دادن كامل شان در مركزیتی واحد بود، حلقۀ رهبری، خود نیز حلقۀ آموزشی گشت تاهمپای رسیدن به امور دیگر، مسایل اساسی ایدئولوژیك ـ سیاسی را به بررسی بگیرد ومستوای دانش رفقا  بلند رود.

سبك كار پیشین كه كوله باری ازسبك كار مضحك حاكم برسال های هیاهوی روشنفكرانه را باخود حمل می كرد، قادرنبود اجازه دهد اندیشه وعمل به فراسوی محیط روشنفكری سیلان كند، و در مرغزار وباغستان شاداب توده ها پرگشاید، و دانه ای ازخرمن باعظمت كشتزار مردم بچیند، و آبی از رودبار ناكرانمدش سركشد  تا رنگ زرد و بیمارگونۀ روشنفكر به سرخی گراید و اندام نحیف و دولای ناتوانمندش، به قامتی افراشته و نیرومند بدل گردد. لذا باید آن را درهم می شكستیم، كه شكستیم؛ وسبك كاری جدید به آزمون گذاشتیم كه زود معلوم شد فرایندش پرباراست، چون بسترش توده ها اند.

این سبك كار، و اصولاً آن هدف(تدوین مشی)، خواستار برنامۀ آموزشی مناسب خویش بود تا باپیاده كردنش افق دید ما از خاكدان محفلی، تاعرش توده ها سفر كند وعینك دودی خود محوربینی و خودپسندی را به ذره بینی ذره نگر بدل سازد كه دور و نزدیك را بنگریم. طرح این برنامه نیز كاری ارزنده بود كه انجام شد. كار ایدئولوژیك، به معنی درست كلمه ـ درصدر لوحه اش قرارگرفت و كاوش های تاریخی و تحلیل های سیاسی فراخور توان نیز فرازهای آن بودند (اسنادش موجود است).

خط كلی این برنامه، فراگیری تئوری عمومی و تجارب تاریخی بود برای انطباق درشرایط كشورمان، درپیوند با ویژگی هایش. با پیاده كردن این سبك كار و تحقق این برنامه بود كه استعدادها می شگفت، رفقا از توده ها می آموختند و به آن ها مزج می شدند و جامعه  و مردم خویش را می شناختند و مشكلات و خواست ها را جویا بودند، تا با مبنا قراردادن واقعیت جامعۀ خویش، دوست و دشمن را عیان سازند و راه غلبه برمشكلات و فراهم آوری خواست های مردم را بیابند. اسناد كار ازهمۀ حلقه ها، به حلقۀ مركزی محفل سرازیر می شد و این ها، همرا ه با دستاورد فكری وعملی خود آن حلقه، جانمایۀ ترازبندی خطوط كار شد.

در میزان ۱۳۵۷ش اساسات تئوریك یك مشی حاصل آمد و ارائه شد، كه به كلی ترین مسایل ایدئولوژیك وسیاسی پراتیك انقلابی روز پاسخ می داد(اثری به نام “از تضاد چه می دانیم و راه حلش را چه گونه می یابیم؟”). پس ازآن آثاری دیگر به دست آمد، تا این كه درثور ۱۳۵۸ش، درنتیجۀ كار و پژوهش پر ارج رفقای مدبر و آگاه این حوزه، به افتخار تدوین مشی علمی انقلابی نایل شدیم (این اثر برنامه گونه با امضای “آیژک” منتشر شد و به همین نام شهرت یافت). این طرح، مشی مستقل ملی كه مشعلدارش اندیشۀ پرولتاریا است و برآمدی دموكراتیك را اصولی می داند و درپیاده شدنش به جنبش آزادیبخش، درپوششی اسلامی و رادیكال(به مفهوم انقلابی و نه بنیادگرایانه)، هرچند زودگذر و مقطعی، استتار می یابد.(این اثر را درپروسۀ وحدت جنبش، به محافل دیگرهم دادیم و بعداً از آن درتدوین برنامۀ “ساما” بهره گرفته شد).

اكنون جمعی ازآن رفقا حیات افتخارآفرین و پربارشان را نثار تحقق مشی اصولی شان نموده اند كه روح شان شاد و راه شان پُررهرو باد.

ادامه دارد